چاپ نخست کتاب «ملخهاي نقابدار (مروري بر جنگهاي صليبي)» نوشته اصغر كشوري از سوي موسسه بوستان كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد. اثر حاضر، جنگهاي صليبي را كه به مدت دو قرن، مسيحيان اروپايي و مسلمانان خاورميانه غربي را دچار جدالهاي خونين و جنايتهاي فجيع كرد، مورد مطالعه و بررسي قرار داده است.
اثر حاضر در ادامه به سه قدرت مهم ميپردازد كه تاثير بسياري در شكلگيري روند امور در شرق جهان اسلام داشتهاند، چرا كه اين سه دولت، معاصر جنگهاي صليبي، به خصوص در آغاز آن بودند و پس از اين سه دولت، دولتهاي اسلامي پرچم جهاد بر ضد صليبيان را برافراشتند. دو دولت براساس نظام خلافت اداره ميشد. خلافت عباسي و فاطمي، هريک بخشي از سرزمينهاي اسلامي را زير سلطه خويش داشتند، اما اين دو خلافت روزگار پيري و ناتواني را سپري ميكردند و در حقيقت روزهاي پايان حيات خود را ميگذراندند و هردوي آنها در دوران موسوم به جنگهاي صليبي بر افتادند.
فاطمينان در سال 566 هجري قمري، به دست صلاحالدين ايوبي و عباسيان به سال 656 هجري قمري، به دست هلاكوخان مغول سرنگون شدند و قدرت سوم، دولت تركان سلجوقي بود، كه از قبايل ترك غز بودند و حدود سال 345 هجري قمري(956 ميلادي) از جلگههاي تركستان به سرزمين ماوراءالنهر آمدند و در آن جا مستقر شدند و به دين اسلام گرويدند و سني مذهب شدند.
عباسيان
ايجاد حكومت عباسي، بيعت صرف با يك خليفه يا انتقال حكومت از امويان به عباسيان در حاكميت گروهي اسلام نبود، بلكه انقلابي فراگير در تاريخ اسلام، نقطه عطف مهمي در سير تحول اسلامي به شمار ميآيد كه به طور ريشهاي جامعه اسلامي را تغيير داد و باور عميقي در همه جهات زندگي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي برجاي گذاشت و زمينه بروز و ظهور در آن جهات را براي مسلمانان غير عرب فراهم آورد. عباسيان در ابتداي خلافت خود بر ايرانيان متكي بودند، زيرا اين دولت به كوشش ايرانياني تاسيس شده بود كه به دليل نداشتن حقوق برابر با اعراب در امور سياسي و اجتماعي در حكومت امويان، نسبت به آنها خشمگين بودند.
ايرانيان در آغاز، مخلصانه در خدمت عباسيان بودند و بر بسياري از كارها سيطره يافتند و از آغاز دوره منصور، وزيران و فرماندهان ايراني عهدهدار كارها بودند تا اين كه هارون به دفع وزيران برمكي پرداخت. پس از پيروزي مامون بر برادرش امين، بار ديگر كفه قدرت به نفع ايرانيان سنگين شد و بنيسهل از خاندانهاي ايراني، جايگاه بلندي در دوران مامون به دست آوردند.
معتصم به اين باور رسيد كه بايد عنصر جديدي را به صحنه آورده و به آن اعتماد كند. از اينرو اطرافيان، كارگزاران، وزيران و فرماندهانش را از تركان برگزيد و بدين وسيله بر نفوذ ايرانيان غلبه كرد. اين موضوع باعث افزايش عوامل اختلاف درون دولت شد، ولي با اين حال معتصم از سرشت روحي و صفات جسماني آنان به لحاظ نيرومندي، شجاعت و استواري بدني با صفات دايههاي ترك وي، به عنوان مردمي خشن و بسيار جنگجو به عنوان دليلي براي اعتماد خود بر آنها بهره گرفت.
تركان به دليل نداشتن تمدني اصيل، تاثيري مهم در زندگي سياسي اجتماعي داشتند و پاسداران ترك در ايام حكومت او، به يكي از پشتوانههاي خلافت تبديل شدند و همه چيز آنان را بر ايرانيان و اعراب ترجيح داد. معتصم به تركان اختيار داد و آنان را به خودش نزديك كرد و برتري داد و فرماندهي سپاه را به آنان واگذار و در عرصههاي سياسي، مركزي براي آنان مشخص كرد و شهر سامرا را مخصوص آنان بنيان نهاد و ايشان را در آن جا اسكان داد. همچنين عربها را از فرماندهي سپاه محروم و نام آنان را از ديوانها حذف و مقرري ايشان را قطع كرد كه از يكسو منجر به خشم اعراب و قيامشان در برابر حكومت معتصم شد و از سوي ديگر، باعث وقوع ضررهاي بسيار بزرگ براي حكومت عباسي شد. اين اعمال باعث نفوذ نژاد ترك شد، به گونهاي كه قدرت عملي حكومت ـاز قبيل عزل و شكنجه و قتل خلفايي كه با تركان مخالف بودند و به كار گماردن خلفاي موافق با خواستههايشانـ در دست آنان قرار گرفت. از اين پس خلفاي عباسي همچون بازيچهاي در دست تركان بودند.
فاطميان
ابنخوشب، داعي اسماعيليان در يمن، بعد از مرگ دو تن از داعيان اسماعيلي در مغرب به نامهاي حلواني و ابوسفيان (228 هجري قمري / 901 ميلادي) ابوعبدالله شيعي را براي نشر دعوت، به آن سرزمين فرستاد. ابوعبدالله جماعتي از حجاج كتامه را جذب كرد و با آنان به سرزمين مغرب رفت و دعوتش را ميان مردم گسترش داد و پيرواني گرد او فراهم آمدند و بدينگونه كارش بالا گرفت تا اين كه در سال (296 هجري قمري / 909 ميلادي) بر قيروان مسلط شد و حكومت اغالبه را برانداخت. او سپس در پي عبيدالله مهدي به سلميه فرستاد و او را براي به دست گرفتن كارها به افريقيه فراخواند.
عبيدالله دعوت او را اجابت و سلميه را به سوي مغرب ترك كرد و در سال (297 هجري قمري / 910 ميلادي) به آن جا رسيد و به عنوان خليفه با وي بيعت شد و مهدي اميرالمومنين لقب گرفت. او بنياني نهاد كه حكومت فاطميان بر آن استوار شد.
اينان كه خود را منسوب به حضرت فاطمه زهرا(س) ميدانستند، ابتدا در تونس، سپس در الجزاير و مراكش حكومت داشتند، ولي بعدها محدوده تصرفات خود را تا مصر و شام گسترش دادند، كه با وجود برخي جنبشها و قيامهاي داخلي و منازعه ميان غلامان ترك و سوداني و مغربي و كمبودها، دوران عظمت و اقتدار سلطه اسلامي در مصر و شمال آفريقا محسوب ميشود.
خاندان فاطمي كه روزگاري قدرتش با قدرت عباسي برابري ميكرد و حتي در يك نوبت، يكي از اميران و داعيان اين خاندان با نام ارسلان بساسيري در ششم ذيقعده (450 هجري قمري/1058 ميلادي) وارد بغداد شد و خليفه عباسي، ابوجعفر عبدالله قائم (422-467 هجري قمري/1031-1075 ميلادي) را از بغداد بيرون و به مدت يك سال در آن جا به نام خليفه مستنصر فاطمي خطبه خواند، ولي از آن جا كه خلافت فاطمي، نيروي كافي براي كمك به بساسيري نداشت تا آن چه را كه به او رسيده بود، حفظ كند، اقدام جدي نكرد و وي به علت ناتواني براي ايستادن در برابر سپاه طغرل سلجوقي، ناچار در ششم ذيقعده سال (451 هجري قمري/1059 ميلادي) از بغداد خارج و در همان سال كشته شد.
در اين روزگار، اين سلسله نيز روزگار ضعف و ناتواني را سپري ميكرد و وضعيتي نيكوتر از بنيعباس نداشت و بزرگترين خليفه فاطمي، المستنصر بالله (426-487 هجري قمري/1034-1094 ميلادي) بود. در عصر همين خليفه كه بيشترين عمر سياسي را در تاريخ اسلام داشته، زمينههاي فروپاشي و تجزيه شكل ميگيرد. در اين دوره و در سال (438 هجري قمري/1046 ميلادي) تونس از قلمرو فاطميان جدا شد. در روزگار همين خليفه، دمشق، بيتالمقدس و ساير نواحي فلسطين از حوزه فاطمي خارج و به دست سلجوقيان افتاد و توانستند سلطهشان را تا حلب و رها و موصل گسترش دهند و چون فاطميان داراي ناوگان دريايي بودند، توانستند در سال 1086 ميلادي كليه شهرهاي ساحلي شام و حتي جبل را به تصرف خود درآورند، سپس در سال 1089 ميلادي براي دومين بار بر قدس چيره شوند و تا سقوط آن به دست صليبيها، در سال 1099 ميلادي در آن جا بمانند.
سلجوقيان
ريشه سلجوقيان به قبايل ترك، معروف به قبيلههاي «غز» و نامگذاري اين خاندان، به سلجوقبن دقاق برميگردد. او مردي جنگجو و با اراده بود. مسكن اينان در صحرايي وسيع و دشتهايي بود كه از چين تا سواحل درياي خزر گسترده بود. آنان به مذهب سني گرويدند و با حميت، آن را ياري كردند. در سال (375 هجري قمري/985 ميلادي) از وطن اصلي خويش به علت اوضاع بد اقتصادي در اين مناطق صحرايي يا به علت جنگهاي معمول ميان قبايل مختلف، به بررسي ماوراءالنهر و خراسان كوچ كردند و با غزنويان ـكه بر اين منطقه مسلط بودندـ برخورد كردند و بعد از سلسله درگيريهايي، آنان را از آن جا راندند.
در سال (431 هجري قمري/1040 ميلادي) پس از پيروزي بر سلطان محمود غزنوي در جنگ دندانقان، سلطان سلجوقي طغرل Toghrel حكومتي را در خراسان پايهگذاري كرد و در سال بعد، خليفه عباسي «قائم» قدرت او را به رسميت شناخت.
سلاجقه ضمن پذيرش خلافت عباسي، با هدف پيروزي بر نيروي آل بويه و زمينه چيني براي گسترش نفوذ خود تا عراق، سياست توسعهطلبانه خود را در ايران پي گرفتند و در سال (432 هجري قمري/1041 ميلادي) بر ري چيره و در سال بعد به گرگان و طبرستان وارد شدند.
سلطان طغرل در سال (442 هجري قمري/1050 ميلادي) با غلبه بر اصفهان، آن جا را پايتخت خود كرد و پس از چهار سال، منطقه آذربايجان را به تصرف در آورد.
بدين گونه حكومت سلاجقه بزرگ در خراسان و ايران ايجاد شد. سلجوقيان پس از استقرار بر اريكه شاهي به خلفاي بغداد پيوستند و از آنها براي كسب قدرت بيشتر استفاده كردند. اين قوم براي گسترش قدرت خود به نفع عباسيان با خلفاي فاطمي در افتادند و آنان را كه تا نزديكي بغداد رسيده بودند، عقب راندند. آنان به تدريج به توسعه متصرفات مسلمانان پرداختند.
وضعيت اروپاييان پيش از جنگهاي صليبي
يكي از بزرگترين حادثههاي قرون وسطي، جنگهاي صليبي است. در اين جنگها براي مدت دو قرن هرچند سال يك بار، هزاران نفر از كليه طبقات مردم عيسوي و شاهزادگان و نجبا گرفته تا سربازان و مردمان و راهبان و دهقانان و ساير اصناف كشورهاي فرانسه، انگلستان، آلمان، اسپانيا، ايتاليا، اتريش، اسكاتلند، دانمارك، مجارستان و... به شرق هجوم آوردند تا به قول خود، قبر مسيح(ع) را در بيتالمقدس نجات دهند. در اين جنگها هرنوع شرارت و فسق و فجوري، دامن جنگجويان صليبي را ملوث ساخت.
بررسي روند اين جنگها در تاريخ نشان ميدهد كه اينان با آن ايدهاي كه خود را از ديگر اقوام دنيا بالاتر و برتر و اخلاقيات را ويژه خود ميدانستهاند و مورخان غربي بر آن تكيه دارند، چيزي جز گروهي محتاج و عقب مانده نبوده كه از عطوفت نيز سهمي نبرده بودند و آن چه اروپاييان را از ساير اقوام آن زمان متمايز ساخت، همان خوي واپسزدگي، ضعف و جهل آنان بود.
برخلاف تكيه بسياري از مورخان غربي، اكثريت قاطع آنها، هرگز براي گسترش مسيحيت قدم به آسيا ننهاده بودند، بلكه موجي از انسانهاي نيازمندي بودند كه رفاه و شرايط اقتصادي بسيار خوب شرق، توجهشان را جلب كرده و رهبران دينيشان، به اصطلاح، نان را به نرخ روز خورده و لعابي از مذهب به مطالبات آنان زده و به نام دين، جرقه اهداف و كينههاي ديرينه خود را ـكه از دعوت به مباهله توسط نبي مكرم اسلام(ص) و انصرافشان از مباهله و... شروع شده بودـ به انبار باروت انگيزههاي مادي اينان رسانيده و به نام مسيح و در واقع به كام خودشان در سرزمينهاي بكر و آماده مسلمين دچار تفرقه، انفجار تجاوز و تعرض ايجاد كردند.
لازم به ذكر است كه كتاب حاضر در ادامه به مشروح مسائل و حوادث جنگهاي صليبي پرداخته است.
چاپ نخست کتاب «ملخهاي نقابدار (مروري بر جنگهاي صليبي)» در شمارگان 1200 نسخه، 200 صفحه و بهاي 36000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما