«يوسف قوجُق»، نويسندهي تركمن، در رمان «لالو» به زندگي «عاشيق آيدين» موسيقيدان ميپردازد كه به دلايلي از جامعهي روستايي طرد شده است؛ اما پسر نوجواني به نام «لالو» به كمك اين عاشيق ميآيد.
«قوجق» دربارهي اين كتاب به ايبنا نوجوان گفت: «داستان كتاب «لالو» در روستاي «كَلو» ميگذرد كه نماد جامعهاي است كه گرفتار باورهايي بد و قديمي هستند. در اين روستا، نيروي شر، در قالب شخصيت «كَچو» ظاهر شده است كه باعث طرد شدن «عاشيق آيدين» و هنر از روستا ميشود.»
او در ادامه گفت: «كَچو، با سوءاستفاده از باورهاي مردم، آنها را سركيسه ميكند و دليل همهي اتفاقات بد روستا را هم وجود هنر و «عاشيق آيدين» در روستا ميداند، به همين دليل، مردم «عاشيق» را از روستا بيرون ميكنند.»
اين نويسنده دربارهي يكي ديگر شخصيتهاي اصلي اين كتاب يعني «لالو» گفت: «لالو پسر نوجواني است كه لال به دنيا آمده اما حس شنوايي بسيار خوبي دارد. او اتفاقي، «عاشيق آيدين» را پيدا ميكند و با وجود مشكلاتي كه دارد، يادگيري موسيقي را شروع ميكند.»
«... لالو ساکت بود و گوش میداد. عاشیق آیدین پرسید: «هیچ ميدونستی همه چیز توي این دنیا زبان داره و حرف ميزنه!؟»
لالو سرش را به چپ و راست تکان داد که یعني نه، نميدونستم!
عاشیق آیدین دستی به محاسن سفیدش کشید و گفت: «هوم… لابد این رو هم نميدونستي که چشمهاي هر کسي گویاتر از زبانشه! زبان توی دهان ميتونه دروغ بگه، اما چشمها هرگز دروغ نميگن!»
لالو فقط نگاه می کرد. عاشیق آیدین نگاه به چشمانش کرد. داشت مرتب پلک ميزد. برقي نشست تو چشمهاي لالو. لبخندي زد. عاشیق آیدین گفت: «چشمهات با آدم حرف ميزنن، اما… به گمانم بلد نیستن داد بزنن؛ فریاد بکشن! درست نميگم؟»
بعد منتظر نماند که ببیند لالو با حرکاتش چه جوابی می دهد. دستش را گذاشت روی کمانچه و گفت: «اما… با این ميشه از ته دل داد زد و فریاد کشید! با این ميشه حتی حرف هم زد!»
به گفتهي قوجُق، گرچه هنر در روستاي كَلو طرد شده، اما بالاخره روزي ميرسد كه هنر، مردم جامعه را نجات ميدهد.
«يوسف قوجُق»، مدرك كارشناسي ادبيات فارسي دارد و نخستين كتابش با نام «كجاوه» را در سال 1370 منتشر كرده است.
از آثار او ميتوان به «ياد يوسف»، «پرندهها دوباره اوج ميگيرند»، «هديهام آشيانهي پرنده است» و «نبرد در قلعهي گوك تپه» اشاره كرد.
كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان رمان «لالو» را با قيمت 1800 تومان منتشر كرده است.
نظر شما