دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۱۲
«هستی»، روايتی طنزآلود و واقعي از زندگی و جنگ

«هستي» نوشته‌ي «فرهاد حسن‌زاده» يكي از رمان‌هايي است كه انتشارات كانون، به‌تازگي در قالب طرح «رمان نوجوان امروز» منتشر كرده است.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، «هستي» نگاه واقع‌گرايانه‌ يك دختر نوجوان به زندگي و جنگ است. نگاه شوخ‌طبعانه خاص «فرهاد حسن‌زاده» كه با ظرافت مخاطب نوجوان را با ارزش‌هايي چون شجاعت، فداكاري، ميهن‌پرستي و ... آشنا مي‌كند و اين ارزش‌ها را در كنار مفاهيم تلخي چون جنگ، فقر، ترس و ... قرار مي‌دهد، بي‌آن‌كه او را از اين تلخي دلزده كند، در اين رمان نيز كاملاً مشهود است. 

داستان «هستي» شروع پركششي ندارد. دست «هستي» شكسته و او حال و روزش را از زماني كه دستش را گچ گرفته و از بيمارستان بيرون آمده است، روايت مي‌كند. حال و روزي كه جداي از طنزآميز بودنش، ويژگي ساختاري ديگري ندارد كه خواننده را به خواندن ادامه اثر مشتاق كند يا در ذهن او سوالاتي را ايجاد كند.

در دومين صفحه داستان، هستي اعتراف مي‌كند كه از مسخره‌بازي‌هاي دخترانه بدش مي‌آيد اما خواننده كمي ديرتر و در ششمين صفحه داستان، مي‌فهمد قهرمان اين ماجرا دختر است و با شخصيت اصلي او آشنا مي‌شود. نخستين نشانه‌هاي انحراف از جريان عادي توصيفات در جايي ديده مي‌شود كه پدرِ هستي، به راننده و مسافران تاكسي مي‌گويد كه فرزند شيطانش دختر است. دختري كه رفتارهاي پسرانه دارد.

علي‌رغم شروعي كم‌هيجان، داستان «هستي» پر از هيجان و كشمكش است. از همان نخستين پاراگراف‌هاي داستان، درگيري هستي با پدرش آغاز مي‌شود. اما هستي تنها با پدرش درگير نيست. هستي با خودش، يا به تعبير بهتر با جنسيت خودش هم درگير است و به خاطر اين كشمكش دروني، با همه آدم‌هايي كه از او مي‌خواهند در قالب يك دختر آرام و سربزير فرو رود، سر جنگ دارد.

يكي ديگر از درگيري‌هايي كه پس‌زمينه‌ داستان زندگي هستي را مي‌سازد، قصه جنگ است. دخترك سربه هوا و بازيگوشي كه عاشق فوتبال و تعمير ماشين‌آلات است ناگهان سر از معركه‌اي درمي‌آورد كه نمي‌تواند دركش كند. ماجراي درگيري دو كشور، اختلافات سياسي و آدم‌هايي كه براي آرمان‌هايشان مي‌‌جنگند و مي‌ميرند يكي ديگر از كشمكش‌هاي اصلي اين داستان است.

طرح اصلي رمان «هستي» واضح و قابل باور است. هستي، شخصيت اصلي داستان مسائل زيادي دارد كه بايد حل كند. نخستين مسأله‌اي كه هستي با آن روبه‌روست، اثبات توانايي‌هايش به پدري است كه او را باور ندارد. هستي به سختي تلاش مي‌كند از قالب‌هاي دخترانه‌اي كه جامعه به او تحميل مي‌كند فاصله بگيرد و كارهايي را انجام دهد كه در باور عمومي جامعه و خانواده، پسرانه ناميده مي‌شود.

در ادامه داستان، جنگ اتفاق مي‌افتد و مسائل زندگي هستي جدي‌تر از قبل مي‌شود. مهاجرت از آبادان، مشكلاتي كه مهاجرت و جنگ براي خانواده به‌وجود مي‌آورد و دايي دوست‌داشتني كه در جبهه جنگ تنها مانده است، از جمله مسائلي است كه هستي با آن روبه‌روست.

چارچوب اصلي داستان، گاه دچار ضعف‌هايي هم مي‌شود. هستي جداي از شيطنت‌هايش از ابتدا تا انتهاي داستان يك قهرمان است. قهرماني كه هيچ‌چيز سد راهش نمي‌شود. با وجود آن‌كه موفقيت‌هاي هستي، با توصيف توانمندي‌ها و علايق پسرانه‌اش قابل توجيه است اما در مواردي به سختي قابل‌باور است. سفر هستي 13 ساله، با موتور از ماهشهر به آبادان يكي از مواردي است كه طرح قدرتمند داستانِ حسن‌زاده را كمي دچار ضعف مي‌كند.

نويسنده‌ كتاب «عقرب‌هاي كشتي بمبك» در داستان هستي نيز با استفاده از گفت‌وگوهايي با لهجه‌ جنوبي، توصيف زيبا و دقيق فضاهاي داستان، يك منطقه جنگ‌زده را در برابر چشمان خواننده زنده مي‌كند. اشاره به كمبودهاي زمان جنگ مثل كمبود شيرخشك و مواد غذايي، شهادت دوستان و نزديكانِ شخصيت‌هاي اصلي داستان، بمباران و مهاجرت به خوبي مي‌تواند مخاطب نوجوان را با موقعيت زماني داستان آشنا كند.

شخصيت‌هاي داستانِ حسن‌زاده هم از همان ابتدا هويت دارند. هستي، پدر، مادر، خاله، دايي و مادربزرگ هستي خصوصيت‌هاي ويژه‌ و قابل باور آدم‌هايي را دارند كه هركس ممكن است در اطرافش بشناسد. حتي راننده تاكسي كه دوبار سر راه هستي قرار مي‌گيرد، هويت دارد و به‌خوبي براي خواننده قابل تجسم است. يكي از نكات قوت «هستي» تغييراتي است كه در شخصيت قهرمان‌هاي داستان به‌وجود مي‌آيد؛ تغييراتي كه به تدريج و با پيشرفت داستان،  اجتناب‌ناپذيرند. 

گفت‌وگوهاي رد و بدل شده بين قهرمان‌هاي داستان هستي يكي ديگر از نقاط قوت اين كتاب است. گفت‌وگوها با لهجه‌ جنوبي نوشته شده است و به‌خوبي تفاوت‌هاي شخصيتي آدم‌هاي داستان را نشان مي‌دهد. هستي خيلي وقت‌ها خام و بچگانه حرف مي‌زند. پدر هستي ضرب‌المثل‌ها را در هم مي‌آميزد و غالباً از واژه‌هاي نابجا و نادرستي در حرف‌هايش استفاده مي‌كند. خاله، تحصيل‌كرده خانواده است و بيشتر وقت‌ها حرف‌هايش را به كمك شعر مي‌زند اما وقتي با هستي است زبان مخصوصي را استفاده مي‌كند كه خودش با استفاده از پس و پيش كردن واژه‌ها ساخته است. تنوع زبان شخصيت‌هاي داستان، بُعد واقع‌گرايانه اين اثر را قوي‌تر مي‌كند. تنها نقطه ضعف در گفت‌وگوهاي اين اثر را در بخش‌هاي ابتدايي آن مي‌توان يافت. جايي كه به نظر مي‌رسد همه شخصيت‌ها سعي مي‌كنند شاعرانه و موزون حرف بزنند. راننده تاكسي، همسايه‌ها و مادر هستي حرف‌هايشان را با وزن و قافيه مي‌زنند.

ماجراي داستان فرهاد حسن‌زاده از زاويه ديد شخصيت اصلي آن يعني هستي روايت مي‌شود. دختر نوجواني كه مثل همه نوجوانان خوبي و بدي را با هم دارد. هستي نه سياه مطلق است و نه سپيد مطلق و داستان را چنان با سادگي روايت مي‌كند كه خواننده ناخودآگاه با او هم ذات‌پنداري مي‌كند. دوستش مي‌دارد و در مشكلات نگرانش مي‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها