به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عامري با بيان اينكه بهترين رمانهاي عربي در ايران كمتر شناخته شدهاند، گفت: در ايران شايد بخشي از نحوه برخورد و نوع نگاهي كه هماكنون تا حدودي بر ادبيات داستاني ما حاكم است، نتيجه واكنش نادرست برخي از پيشگامان داستاننويسي معاصر نسبت به آثار توليد شده در كشورهاي همسايه و تمركز بر نوعي ذهنيت شوونيستي(میهنپرستی افراطی) باشد.
وي افزود: شايد يكي از نويسندگاني كه در اشاعه اين ذهنيت نادرست موثر بود، صادق هدايت باشد. او و چندين نويسنده معاصر ديگر ما كه از بنيانگذاران ادبيات داستاني معاصر هستند، كمتر با ادبيات همسايه آشنايي داشتند و مجموعه اين مسايل ما را در طرح مبحث فرهنگ جمعي منطقه و به تبع آن، شناساندن ريشههايمان در ادبيات، دچار مشكل كرده است.
اين مترجم زبان و ادبيات عرب، با بيان اينكه در دوران شكلگيري شاهكارهاي داستاني معاصر، نقاط عطف تفكر ضد منطقهاي ايجاد شد، توضيح داد: در دورهاي از تاريخ ادبيات معاصر، ضديتهايي با فرهنگ منطقه به وجود آمد و نوعي ناسيوناليسم و مليگرايي در متون فارسي رواج يافت كه اينها سبب شد كه بسياري از نويسندگان تواناي ما نسبت به ادبيات همسايه توجهي نداشته و با فرهنگ منطقه بيگانه باشند.
وي در پاسخ به سوالي مبني بر نقش سياست در رواج اين ديدگاه گفت: مسايل ملي صرفا از جانب سياست وقت تقويت و تبليغ نميشدند، برخي نويسندگان خود به دنبال اين قبيل مسايل ميرفتند و البته عدهاي نيز وابستگيهايي به دربار داشتند.
اين نويسنده با توضيح در اين باره كه ناسيوناليسم در ايران ضلع ديگري با نام ناسيوناليسم در ادبيات داشته، گفت: براساس نوعي ناسيوناليسم رواج يافته در ادبيات، ضديت با تفكر منطقه و آثار منطقهاي به بخشی از ادبيات معاصر ما رخنه كرد. اين در حالي است كه نويسندهاي مانند نجيب محفوظ كه جايزه نوبل گرفت، در كتابش محوريتهاي يك جانبهاي بر مبناي دفاع از ناسيوناليسم كشورش به شكل شوونيستی وجود نداشت و با مليتهاي منطقه در ستيز نبود. شعر حافظ در زبان او جاري است، ولي حتي طرحي از نسبت با ادبيات كشورهاي همسايه در ادبيات معاصر ما هيچگونه نمودي ندارد.
اين نويسنده همچنين تاكيد كرد: در آثار معاصر ما به ندرت ديده ميشود كه بر متون ادبي يك كشور همسايه يا شاعران و نويسندگان آنها توجهي خاص داشته باشيم. براي ما اين همسايه اصلا وجود ندارد.
عامري در پاسخ به سوال ديگري درباره اين كه «آيا بخشي از دلايل اين بيتوجهي ميتواند نتيجه نگاه به ادبيات غربي و دستاوردهاي تكنيكي داستان نو باشد؟» گفت: واضح است كه ما ادبيات داستاني غرب را ترجمه ميكنيم كه ضمن آن الگوبرداري هم صورت ميگيرد. نتيجه اين ميشود كه رمان فارسي با اين شيوه از زمان و مكان خودش دور ميشود و به سمت فضاهاي آبستره سير ميكند و در نتيجه زمين خودش را هم نميشناسد.
وي توضيحاتش را دراينباره اين گونه تكميل كرد: براي مثال حمله آمريكا به عراق در آثار نويسندگان ما چه تاثيری داشت؟ از طرف ديگر اين همه اتفاق در كشورهاي منطقه رخ داد و روشنفكري ايران در مقابل آن سكوت كرد و منفعل بود.
اين مترجم همچنين با اشاره به نزديكي فرهنگها در خاورميانه و لزوم اهميت دادن به اين تعامل و خويشاوندي بومي، تاكيد كرد: مسلم است كه مسايل ما به كشورهاي خاورميانه و حتي كشوري مانند هند، نزديکتر است تا لسآنجلس و حاصل بيتوحهي و انفعال ما نسبت به ادبيات كشورهاي همسايه، دور شدن ما از ريشههايمان است.
چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۷
نظر شما