دكتر علي فردوسي، مدير گروه تاريخ و علوم سياسي دانشگاه نوتردام كاليفرنيا و مترجم كتاب «گفتمان و حقيقت» اثر فوكو، گفت: اين اثر بازگشت فوكو به پروژه حقيقت را شامل ميشود و به نوعي تاريخ حقيقتگويي و آزادي بيان در سنت غرب را بررسي ميكند.
فردوسي ادامه داد: اين موضوع درباره سنتي سخن ميگويد كه در تمدن غرب كه به ويژه در يونان و دوران يونانيمآبي يعني تا عصر امپراتوري روم مطرح بود. در اين سنت پرسشهايي مبني بر اين كه حقيقتگو كيست، چه ويژگيهايي بايد داشته باشد و به چه بهايي بايد حقيقت را بگويد، مطرح بودند. اين بحث توسط سقراط پي گرفته ميشود و به اين طريق تا دو قرن پس از ظهور مسيحيت ادامه مييابد.
وي اهميت اين كتاب را سخن گفتن آن از رابطه انسان با حقيقت دانست و گفت: اين رابطه دو وجه دارد كه نخستين آن به چيستي حقيقت ميپردازد و مرتبط با آناليتيك يا تجزيه و تحليل حقيقت است. بر اين اساس، بررسي ميشود كه چگونه ميتوان فهميد كه اساسا امري حقيقت دارد يا خير.
وي وجه دوم اين رابطه را شناسايي فردي دانست كه توانايي و شايستگي گفتن حقيقت را دارا باشد. نخستين وجه، مربوط به روش و معرفتشناسي و همچنين اصول و قواعد منطق و ساختمان حقيقت ميشود و ديگري كه درباره حقيقتگو است، با سنت انتقادي در غرب مرتبط ميشود.
فردوسي توضيح داد: بحث درباره اين مساله كه چه فردي حق گفتن حقيقت را دارد، در حالي كه ممكن است گفتن حقيقت مطلوب شنوندگان نباشد و حقيقتگو به مخاطره بيفتد، در زيرمجموعه سنت انتقادي غرب قرار ميگيرد. من در مقدمه اين كتاب به «حسين بن منصور حلاج» اشاره كردم، چرا كه او را ميتوان در اين باره به عنوان يك مثال ذكر كرد. او به زعم خودش، حقيقت را ميگويد و ميداند كه گفتن حقيقت براي وي مخاطرهآميز است. بنابراينريال اين اقدام او در سنت حقيقتگويي قابل بررسي است.
مدير گروه تاريخ و علوم سياسي دانشگاه نوتردام بركلي تاكيد كرد كه بحث از چيستي حقيقت در سنت غرب و همچنين سنت ايرانيان وجود دارد، اما شناسايي فردي كه توانايي گفتن حقيقت را داشته باشد، متعلق به خرد انتقادي غرب است.
فردوسي اين كتاب را از دو جهت داراي اهميت دانست و گفت: اين اثر به ما كمك ميكند كه نسبت ميان حقيقت و حقيقتگويي را بهتر بفهيم، نسبتي كه فهم آن در غرب پس از فوكو آسانتر شد. كتاب حاضر اين امكان به وجود ميآورد كه به شيوهاي روشمند تاريخ حقيقتگويي در ايران را طرح كنيم. اين كه براي مثال، چگونه فردي نظير «حسنك وزير» در دوران غزنوي دست به حقيقتگويي ميزند. تاكنون تاريخ حقيقتگويي را در ايران بررسي نكردهايم تا دريابيم چرا چنين افرادي تمايل ندارند با وجود خطراتي كه آنها را تهديد ميكنند، از گفتن حقيقت شانه خالي كنند.
وي اين كتاب را به لحاظ روشي كه در پيش گرفته است، براي فهم عرفان مفيد برشمرد و گفت: اين كتاب به ويژه در فهم و تحليل سخنان عرفايي مانند عينالقضات همداني ميتواند موثر باشد.
فردوسي در پاسخ به سوالي مبني بر اين كه آيا در اين اثر با تمام آنچه فوكو در گفتمان حقيقت خود مطرح ميكند روبهروييم، گفت: هم آري و هم نه. در واقع، ميتوان گفت كه فوكو بخش نخست كار و فلسفهاش را مانند بسياري از فلاسفه ديگر همعصرش صرف به چالش كشيدن موضوع «حقيقت چيست» كرد، اما در سالهاي پاياني عمرش يعني زماني كه قرباني ايدز شده بود، كوشيد بار ديگر به پروژه حقيقت بازگردد و بگويد كه حقيقت وجود دارد.
وي افزود: فوكو در اين دوران معتقد شد كه انسان با يك حقيقت يا تعهد و وفادار ماندن به آن، خود را از يك پديده عيني به پديدهاي ذهني و در واقع از علت به عامل تبديل ميكند. شايد بتوان گفت كه اين كتاب، بيانگر نظرات فوكو در دهه پاياني عمر اوست.
كتاب «گفتمان و حقيقت» به تازگي از سوي انتشارات ديبايه منتشر شده است.
دكتر علي فردوسي، دكتراي جامعهشناسي از دانشگاه پنسيلوانيا و مدير و استاد گروه تاريخ و علوم سياسي دانشگاه نوتردام كاليفرنياست. تاريخ انديشه يكي از موضوعات تدريس وي در اين دانشگاه محسوب ميشود.
نظر شما