به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، نشست هفتگي شهرکتاب (دیروز سهشنبه ۲۴ خرداد) به بررسي كتاب «ديوان شرقي غربي» گوته، شاعر آلماني اختصاص داشت. اين نشست با حضور برند اربل (سفير آلمان در ايران)، ميرجلالالدين کزازي (شاهنامهپژوه و استاد ادبيات فارسي)، محمود حدادي (مترجم كتاب) و جمعي از حافظپژوهان و گوتهشناسان، در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد.
كزازي در ادامه سخنانش گفت: اين دو بزرگمرد ادب، در روزگاران پِرآشوب كشور خويش ميزيستند. آن روزگاران با همه نابسامانيها و بي هنجاريهایی كه در پي داشته، شايد اين نيكويي را هم داشته است كه در شكوفانيدن مايه و توان ادبي اين دو سخنور، كارساز بيفتد. زيرا مردان بزرگ، فرزندان روزگاران آشوب و ناآرامياند؛ زيرا در چنين زماني است كه جهانيان به آنها نياز دارند.
وي افزود: اگر به زندگي گوته و آثار او بنگريم، سه گروه و سه دوره تشخیصدادنی است: نخست، سرودها و نوشتههاي او در ساليان آغازين شكوفايي ادبياش. در اين زمان او پيرو مكتبی ادبي است كه ميتوان نام آن را «توفان و تپش» نهاد.
اين در دورهاي است كه روشنگري و روشن رايي و نخستين تلاشهاي آزاديخواهانه در اروپا پديد آمده بود و بزرگاني در فرانسه برخاسته بودند، همانند مونتسكيو و ولتر، كه انديشههايي نو را پيش نهاده بودند. بازتاب آن انديشهها در ادب آلمان، سرودههايي بوده است كه آرمان آنها شورش بر بيداد بوده است. گوته پارهاي از نوشتههاي خود را در اين روزگار پديد آورده است. در اين زمان، گوته با شيللر همراز و همسو بوده است.
پژوهشگر مجموعه 9 جلدي «نامه باستان» خاطرنشان كرد: بخش دوم زندگي گوته، روزگار نااميدي و ناكامي اوست. آدمي هنگامي كه آرمانهاي خود را بر باد ميبيند، از تكاپو بازميماند و به درون خويش پناه ميبرد. دستآورد اين روزگار گوته، كتاب «رنجهاي ورتر جوان» است. اين داستاني است درباره جوان سودازده و مردم گريزي كه شهرها و آباديها را برنميتابد و سر به كوه و بيابان ميگذارد.
به گفته کزازی، سومين دوره زندگي گوته و آفريدههاي او، دورهاي است كه او را سخنوري جهاني ميسازد. در اين زمان، او آرمانهاي تنگ مرزمندي را فرو ميگذارد و جهاني ميانديشد و در همان زمان است كه «ديوان غربي شرقي» را پديد ميآورد و از ادب جهاني سخن ميگويد و مردمان را فرا ميخواند كه يكديگر را باز شناسند.
وي افزود: من پروايي از اين ندارم كه بگويم آزادانديشيهايي كه در سرودههاي گوته بازتافته است، دستآورد آشنايي او با فرهنگ و ادب ايران است. گوته به ويژه از حافظ بسيار بهره گرفته است و برپايه نمونشها و نشانهايي كه از سرودههاي حافظ در سخن او ميتوانيم يافت، چنين سخني را بر زبان ميتوان آورد. اين بازتاب، تنها در ادب آلمان نيست.
کزازی ادامه داد: سعدي در شيراز غزل ميسرود و چند سال بعد «ابن بطوطه» بيتهايي از همان غزل سعدي را در چين ميشنيد. «برگسون»، انديشمند فرانسوي، ميگفت كه «اگر شعر آن است كه مولانا سروده است، پس ديوانهاي شعر فرانسوي را بايد در آب شست». اين همه برپايه برگردانهاي خام و بي سرانجامي از سرودههاي پارسي گفته شده است. گوته نيز بدين شيوه با غزلهاي حافظ و ادب پارسي آشنا شده بود؛ اما اين آشنايي، جهانبيني او را دگرگون كرد.
وي افزود: سخنان حافظ ، ژرفاي جان گوته را ميكاويده است. غزل حافظ براي او سرچشمهاي بوده است كه از آن سيراب ميشده است. اگر چنين نبود، آن سخنان از ژرفاي نهان و نهاد و ناخودآگاه گوته برنميجوشيد و در سرودههاي او آشكار نميشد. حتي در سخن گوته، نمونههايي از سخن فردوسي و سعدي هم وجود دارد.
هنگامي كه گوته ميگويد: «در كار جهان چه ميكوشي كه از پيش ساختهاند و جهاندار سامان كارها را پرداخته است»، كمابيش برگردان اين بيت از فردوسي است: «چه سازي جهان را كه خود ساخته است/ جهاندار از اين كار پرداخته است».
گوته سخني نيز دارد كه يادآور سخن سعدي است: «هر كه پا به جهان ميگذارد عمارتي نو ميسازد و ميرود و به ديگري واميگذارد». سعدي نيز گفته است: «هر كه آمد عمارتي نو ساخت/ رفت و منزل به ديگري پرداخت»
كزازي در پايان سخنانش خاطرنشان كرد: ما به ياري بزرگان روشن راي و فرزانه و هنرور كه فراتر از مرزها مينگرند، ميتوانيم بر جهان پُلي بزنيم و يكديگر را بشناسيم و ارزشهايي را بنياد كنيم كه همه را دربرگيرد و به شناخت ژرفتر و بهآيينتر فرهنگ خويش بيانجامد. زيرا تا خود را نشناسيم، نميتوانيم ديگران را بشناسيم.
سخنان برند اربل (سفير آلمان در ايران) و محمود حدادي (مترجم كتاب) نيز متعاقبا در «ايبنا» منتشر ميشوند.
پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۵
نظر شما