دكتر ابوالقاسم اسماعيلپور گفت: سهروردي «حكيم و فيلسوف اشراقي» لقب گرفته و به «حكيم خسرواني» نيز مشهور است. فلسفه سهروردي كاملا ايراني و كتابهايش سرشار از اصطلاحات ايران باستان است. تلاش سهروردي نيز به راستي زنده كردن خردورزي ايرانيان باستان و حكمت خسرواني است./
دكتر ابوالقاسم اسماعيلپور، استاد فرهنگ و زبانهاي باستاني دانشگاه شهيد بهشتي گفت: كتاب «عقل سرخ» سهروردي، علاوه بر اين كه يك اثر فلسفي عميق است، شاهكاري هنري نيز به شمار ميرود. تمام مظاهر هنري را در اين كتاب ميتوان ديد، افزون بر آن كه يك اثر فرا واقعي (سور رئاليستي) هم هست. نوشتن آن نبوغ شگرفي ميخواست.
وي افزود: سهروردي چنين اثر مهمي را در ميانسالي نوشت. «عقل سرخ» داستان پرندهاي است كه گرفتار دام شده است. او نزد پيري ميرود كه همان «عقل سرخ» است و از او ميخواهد كه نجاتش دهد. مراحل هفتگانه و يازده گانه نجات پرنده از دست صيادان، در اين كتاب تشريح شده اند.
پير سرخ موي «عقل سرخ» در كوه اسطورهاي قاف زندگي ميكند. اين كوهي رويايي است كه رمز و راز بسيار دارد. به گمان من اين پير سرخ موي، «زروان» ـ خداي زمان در اساطير ايران ـ است. انديشه «زروان» به اندازهاي كهن است كه آن را همزمان با «كرنوس» ـ خداي زمان در يونان ـ دانستهاند. پرنده در كتاب «عقل سرخ» هم نماد روح هر انساني است كه در قفس گيتيانه در بند است. اين يكي از بُن مايههاي فكر و انديشه سهروردي است.
اسماعيلپور يادآور شد: سهروردي «حكيم و فيلسوف اشراقي» لقب گرفته است و به «حكيم خسرواني» نيز مشهور است. من اين لقب را براي سهروردي بهتر از هر لقب ديگري ميدانم. چون فلسفه او كاملا ايراني است. «خسروانيان» فليسوفان ايراني بودند كه در سوريه و در كوهي به نام «خسرواني» زندگي ميكردند.
وي خاطرنشان كرد: شماري از فيلسوفاني هم كه از آزار دولتهاي بيزانس و روم به سوريه گريخته بودند، با آنها به سر ميبردند. به اين دليل است كه فلسفه سهروردي به فلسفه يا حكمت خسرواني شهرت پيدا كرده است. اين فرزانه دانشمند، به راستي زنده كننده خرد ايران باستان است.
به گمان من فلسفه سهروردي مبتني بر اوستا و خرد مزدايي است. خداي بزرگ ايرانيان نيز «اهورامزدا» ناميده ميشد كه به معني «خداي خرد» است. به سخن ديگر، سرچشمه انديشه ايراني و باور ديني او در روزگار باستان، خردورزي بوده است. فلسفه هم معنايي جز «دوستدار خرد و دانش» ندارد. بنابراين، خردورزي ايرانيان همان انديشههاي فلسفي آنهاست.
به گفته اسماعيلپور، تلاش سهروردي نيز براي زنده كردن فلسفه خرد در ايران باستان بود. كتابهاي سهروردي پُر از اصطلاحات ايران باستان است. او از كيخسرو، جمشيد، فريدون و سروش سخن ميگويد و سروش را برابر با «فره ايزدي» (خورنه) ميداند. سروش آن روان مينوي است كه همراه هر انسان است.
به نظر سهروردي، قهرمانان ايران باستان، جزو بن مايههاي مهم حيات فرهنگي ايرانند. هم اين كه او از شخصيتهاي مهم شاهنامه سخن ميگويد، خود نشانه آن است كه ميخواهد به زبان ايرانيان، فلسفهاش را توضيح دهد. سهروردي به اصل مينوي پديدههاي جهان قائل است. او اعتقاد دارد كه هر انسان يك جوهر ازلي و مينوي دارد كه پيش از آفرينش آدمي وجود داشته است. او اين جوهر را براي برگزيدگان، «فره ايزدي» و براي ديگران «فروهر» مينامد.
افلاطون انديشههاي فلسفي خود را از ايرانيان گرفته است
«هانري كربن» كه يكي از سهرورديشناسان بزرگ بود، چنين اعتقاد داشت كه انديشه «مُثل» افلاطوني از فكر فره ايزدي (خورنه) گرفته شده است. افلاطون ميگفت كه هر انساني عنصر و گوهر مينوي دارد كه به آن «مُثل» ميگويند. از نظر او، «عالم مثالي» يعني عالم مينوي. سهروردي هم همين را ميگفت. به همين دليل است كه دانشمندان چنين باور دارند كه فلسفه افلاطون تحت تاثير دين و فلسفه زرتشتي بوده است.
به راستي هم شعاع فكري ايرانيان ميتوانست به افلاطون هم برسد. به خصوص كه افلاطون در بين ايرانيان شاگرداني داشت كه در نشستهاي علمي او شركت ميكردند. افلاطون از راه همين شاگردان ايراني بود كه با انديشههاي دين زرتشتي آشنا شد و آرمان شهر خود را مطرح كرد.
اين را نيز بايد دانست كه تمام اصطلاحاتي كه سهروردي به كار ميبرد، اصطلاحات ايراني است. او حتي در كتابهاي عربي خود هم اصطلاحات فارسي را ميآورد. يكي از آن اصطلاحات، «خورنه» يا «فره ايزدي» است. سهروردي ميگفت كه رسيدن به «خورنه» تنها از راه دل بر انسان آشكار ميشود، نه بر اثر بحث و جدل. او ميگفت كسي كه صاحب فره ايزدي ميشود، همه هستي را زيبا ميبيند.
به سخن او كسي كه از مقام نور ازلي بگذرد، به مقام بالاتري ميرسد كه فناء در فناء است. يعني حقيقت، نهايت كشف و شهود و مقامات معنوي است. فلسفه خسرواني ميگويد حكمت متعاليه بر دل رهرو (سالك) كشف ميشود و اگر كسي به اين جايگاه برسد، دنيا از آن او خواهد بود.
وي خاطرنشان كرد: علت اين كه سهروردي مهمترين كتابهايش را به عربي نوشته است، آن است كه در دوره او، عربي زبان علمي بود. وقتي سهروردي در سوريه زندگي ميكرد، حكماي شرق و غربي كه در كوه خسرواني بودند، به عربي كتاب مينوشتند و سخن ميگفتند. سهروردي نيز ناچار بود به اين زبان كتاب بنويسد.
در آغاز اين نشست كه از سوي خانه فرهنگ گلهاي منطقه 6 شهرداري برگزار شد، پولاد سنج، دبير كانون كتاب و كتابخواني منطقه 6، درباره زندگي و سرگذشت و آثار سهروردي سخن گفت. دف نوازي توسط شهاب حسيني و اهدا شاهنامه به كساني كه در برپايي نشست «بزرگياد سهروردي» كمك كردهاند، از ديگر برنامههاي اين نشست بود.
نظر شما