«سيامك گلشيري» در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، درباره شكل گرفتن داستان «اولين روز تابستان» توضيح داد: شخصيت اصلي يا همان راوي داستان «اولين روز تابستان» شبيه نوجوانيهاي خودم است. نوجواني كه در يك محله نسبتاً خوب زندگي ميكند و با بچههاي نااهلي از محلههاي ديگر دوست ميشود.
وي افزود: آدمهاي لاتمآب و لوطي مسلكي كه راوي عاشق مرامشان ميشود و همين باعث ميشود كه به آنها اعتماد كند. تصوير اوليهاي كه در زمان نوشتن اين رمان در ذهن من بود چنين تصويري بود. در واقع نقطه ثقل داستان جايي است كه راوي داستان به دوست صميمياش نارو ميزند. اين تصويري بود كه در ذهنم وجود داشت و كم كم شكل گرفت و به اين رمان تبديل شد. بقيه مطالب هم شاخ و برگهاي داستان است.
نويسندهي «كابوس»، درباره دليل استفاده از لحني عاميانه در روايت اين داستان گفت: من فكر ميكنم كه اين لحن با مخاطب به خوبي ارتباط برقرار ميكند. لحن داستان تا پايان فصل دوم آن، لحن كتابت داشت اما وقتي به اين بخش از داستان رسيدم، متوجه شدم زباني كه ميخواهم دربياورم و اصطلاحاتي كه نوجوانان و جوانان لوطي داستان استفاده ميكنند، با اين لحن در نميآيد.
«گلشيري» يكي ديگر از دلايل انتخاب لحن عاميانه براي اين اثر را چنين عنوان كرد: زمان زيادي از اتفاق افتادن اين ماجرا نميگذرد؛يعني راوي بعد از بزرگ شدن، داستانش را روايت نميكند، بلكه با فاصله زماني كوتاهي با همان زبان خودش داستان را بازگو ميكند. من معتقدم كه استفاده از اين لحن، ارزش مضاعفي به داستان ميدهد. در اينجاست كه جنس روايت و نوع زبان مطرح ميشود و اين عناصر در باورپذير كردنِ داستان نقش مهمي دارند.
نويسنده «اولين روز تابستان» درباره شباهتهاي داستانش با كتاب «ناتور دشت» سالينجر توضيح داد: «من در نوشتن رمان «كابوس» از «ناتور دشت» تأثير گرفتم و احساس ميكنم ذهنم ناخودآگاه به اين رمان تمايل دارد. در حقيقت نميخواهم بگذارم بچههايي كه داستانشان را تعريف ميكنند سالها پس از اتفاق افتادن ماجرا، آنرا تعريف كنند. دلم ميخواهد اين داستان وقتي از زبانشان روايت شود كه هنوز در همان سن و سال هستند.»
وي افزود: به خاطر جنس زبان، داستان ناخودآگاه به «ناتور دشت شبيه ميشود، در حالي كه در آنجا كاملاً محسوس است كه «هولدن» ماجرا را براي شخص خاصي تعريف ميكند؛ اما در اين كتاب، مشخص نيست كه راوي، داستان را براي كسي بازگو ميكند و همين تفاوت نوع روايت «اولين روز تابستان» و «ناتور دشت» است.
«گلشيري»، دربارهي نپرداختن به عمق شخصيتهاي اين داستان گفت: من نميخواستم وارد ذهن شخصيتهاي داستان شوم و آنها را بيش از اين معرفي كنم. هدف من روايت حادثه از بيرون بود و اين چيزي است كه در اغلب كارهاي من اتفاق ميافتد. در داستانهاي من فقط شرح حال ظاهري و گفتوگوهاي آدمهاي داستان بيان ميشود و بر اساس اين مسائل ظاهري است كه خواننده ميتواند درون آدمها را قضاوت كند.
نويسنده «اولين روز تابستان» معتقد است پيچيدهترين شخصيت اين داستان، «ناصر» است. گلشيري درباره اين شخصيت داستانش گفت: اين آدم، بعدها هم ممكن است باز هم به سراغ «كاميار»، قهرمان اثر بيايد و با او ارتباط برقرار كند و «حبيب» كسي است كه به دنبال سقوط كاميار است.
جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۹۰ - ۲۲:۱۴
نظر شما