محمد فرخييكتا كه تاكنون سه كتاب از نوآم چامسكي را ترجمه كرده است، كتاب «درباره طبيعت و زبان» اين نويسنده را به تازگي به ناشر سپرد. اين اثر، به مخاطب شرح ميدهد كه چگونه آواهاي بيساختار پيرامون ما، از طريق معماري ذهن، ساختار زبان را شكل ميدهند.-
«معماري زبان» نخستين عنوان از اين سه كتاب است كه همزمان با نمايشگاه كتاب منتشر شد و مورد استقبال مخاطبان نيز قرار گرفت.
وي افزود: «درباره طبيعت و زبان» عنوان كتاب ديگري است كه ترجمه آن را به انتشارات روزبهان سپردهام. اين اثر، شامل سخنرانيهاي چامسكي در ديدار از دانشگاه «سيهنا» در سال 1999 است و جزو آخرين آثار منتشر شده او محسوب ميشود.
به گفته فرخييكتا، بخشي از اين كتاب، «چشماندازهايي به زبان و ذهن» نام دارد كه چامسكي در آن، درباره سابقه مطالعات ذهن و زبان و انقلاب شناختي قرن هفدهم بحث ميكند.
اين مترجم ادامه داد: چامسكي قرن هفدهم را دوران درخشان علوم شناختي ميداند، زيرا پايههاي علوم شناختي و به دنبال آن، سنت دستور زايشي به عنوان شاخهاي از آن، در همين قرن پيريزي شدند. در واقع، انديشههای دكارتی در قرن هفدهم چنين زمينهاي را فراهم كردند.
وي درباره علوم شناختي توضيح داد: علوم شناختي به اين موضوع ميپردازند كه موجودات زنده در رويارويي با جهان پيرامونشان، ادراكاتي دارند. اين ادراكات، به واسطه مجموعهاي از مكانيزمهاي مشخص در ساختار ژنتيكي موجودات شكل ميگيرند. دیدگاه غالب در علوم شناختی و زبانشناسی زایشی این است که نوعی دستگاه محاسباتی مسوول تهیه بازنمودهای ذهنی است که فهم جهان را برای موجودات میسر میکند.
فرخييكتا افزود: بر اساس علوم شناختي، ادراكات ما، محسوسات خام محيطي نيستند، بلكه بازنمودهاي ذهنياند كه توسط مكانيزمهاي ژنتيكي و ذهنی ـ مغزی موجودات پديد ميآيند.
وي با اشاره به تاثير علوم شناختي در تحليل زبان گفت: ما آواهايي را از محيط پيرامون ميشنويم كه در ذات خود هيچ ساختاري ندارند. معماري ذهن انسان است كه ساختار زبان، واجها، واژهها و جملهها را بر اين محسوسات تحميل ميكند. به بيان دیگر، مغز انسان است كه زبان را ميشنود و توليد ميكند، نه گوش و دهان و حنجره.
فرخييكتا با بيان اين كه «به باور چامسکی، چنين رويكردي در ساير حوزههاي شناختي نيز صادق است» عنوان كرد: اين رويكرد براي نخستين بار از سوي دكارت مطرح شد، هرچند افلاطون نيز اشارههايي به آن كرده بود. به باور دكارت، آن چه ما به عنوان مثلث ميشناسيم، شكلي است كه در طبيعت وجود ندارد، بلکه ذهن ماست كه اين مفهوم را بر تصویرهای آشفته خارجی تحميل ميكند.
وي افزود: در بخش ديگري از اين كتاب، چامسكي به افقهاي وحدت علوم شناختي با علوم مغز و اعصاب ميپردازد.
اين مترجم توضيح داد: سخن گفتن از شناخت، همان سخن گفتن درباره مغز به عنوان بخشي از طبيعت است، اما در وضعيت كنوني علم، تئوريها و ساختارهاي علوم شناختي از جمله زبانشناسی، با علوم مغز و اعصاب قابل جمع نيستند. چامسكي در بخشي از اين كتاب، به افقهاي آتي وحدت اين دو حوزه علمي ميپردازد.
فرخييكتا درباره كتاب ديگري از چامسكي كه ترجمه آن را به پايان برده است، گفت: اين كتاب، «برنامه كمينهگرا» نام دارد و با دو كتاب ديگري كه از چامسكي ترجمه كردهام متفاوت است، زيرا فارغ از مباني فلسفي و كليات، بحثهایي تخصصي را درون چارچوب زبانشناسي نظری مطرح ميكند. «برنامه کمینه گرا» نگرشی نو به استعداد زبانی نوع بشر است. بر اساس این دیدگاه، دستور زبانهای بشری، ساختاری کاملا بهینه دارند و بر اساس معیارهایی مانند تقارن، اقتصاد و کمینگی و همچنين جملههای زبانهای طبیعی تولید میشوند.
فرخييكتا اين اثر را كتابي كلاسيك دانست كه چهار مقاله از چامسكي را شامل ميشود و گفت: در حال گفتوگو با چند ناشر براي انتشار اين كتابم.
وي در پايان يادآور شد: متاسفانه درباره زبانشناسي نظري و دستور زايشي، ترجمههاي كمي در بازار نشر موجودند.
نظر شما