مهدیه یاراحمدی با سه داستان در مسابقهی داستاننویسی شازده کوچولو شرکت کرده بود. از بين سه داستان، «همه چيز معمولي بود» به عنوان يكي از داستانهاي برگزيدهي اين مسابقه انتخاب شد. «مدرسهي پرماجرا» مجموعهاي است كه ياراحمدي ايدهي داستانش را از آن گرفته است.
«مهدیه یاراحمدی» نوجوان 12 سالهای است که با سه داستان در این مسابقه شرکت کرده بود و داستان او با نام «همه چیز معمولی بود»، او را به یکی از برگزیدگان مسابقه تبدیل کرد.
مهدیه یاراحمدی در گفتوگو با ایبنا نوجوان درباره علاقهاش به شعر و داستان گفت: «از کودکی یعنی وقتی پنج شش سالم بود گاهی شعر میگفتم و مادرم شعرهايم را یادداشت میکرد. اولین داستانم را هم در پنج سالگی نوشتم. البته چون نوشتن بلد نبودم فقط تصویرگریاش را انجام دادم و اسمش را «دلفین تنها» گذاشتم. بعد از آن، وقتی وارد مدرسه شدم هم گاهی داستان و نمایشنامه مینوشتم و دوستانم آنها را اجرا میکردند.»
این نویسندهی نوجوان مدت کوتاهی در کلاسهای داستاننویسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شرکت کرده و ایدهی داستان همه چیز معمولی بود، در همان زمان به فکرش رسیده است: «من داستانهای طنز زیادی خواندهام و نوشتن این نوع داستان را دوست دارم چون میخواهم دیگران از خواندن داستانهایم بخندند. یک روز که از کلاس داستاننویسی کانون برمیگشتم و به تازگی هم کتابهای «مدرسهي پرماجرا» را خوانده بودم، ایدهی همه چیز معمولی بود به ذهنم رسید.»
داستان همه چیز معمولی بود هم مانند مدرسهي پرماجرا در یک مدرسه میگذرد: «معلم وارد شد. تك و توك صدای سلام بچهها بلند شد. آنهایی كه سلام میكردند، بچه مودبها و درسخوانهای كلاس بودند كه پنج شش نفری بیش نبودند. بقیه هم یا خواب و بیدار بودند یا برای بغلدستیشان جوك میگفتند و یا به پونزی كه قرار بود تا چند ثانیه دیگر حال و هوای كلاس را عوض كند، زل زده بودند! اما آقای معلم قبل از اینكه روی صندلی بنشیند، پونز را برداشت و توی سطل انداخت. بعد با صدای بلند گفت: احیاناً كسی تكلیف دیروزش را آورده؟.....»
مثل اینکه مجموعهی مدرسهي پرماجرا تاثیر زیادی روی مهدیه داشته که هم قصهی داستانش مانند آن در مدرسه میگذرد و هم میخواهد سبک نویسندهی آن را دنبال کند: «این مجموعه را خیلی دوست دارم و آرزو میکنم یک روز مثل «دن گاتمن» کتاب بنویسم.»
البته غیر از کتابهای طنز، کتابهای دیگری هم هستند که برای این نوجوان اهل مطالعه جذاب باشد: «من در خانه یک کتابخانهی بزرگ دارم و تا حالا نزدیک به 400 عنوان کتاب خواندم. کتابهای «مهدی آذریزدی» و «شل سیلوراستاین» برایم جذابیت دارند. البته رمان و داستان بلند هم زیاد خواندهام. مثل شازده کوچولو و رمانهای زیادی که الان اسمشان یادم نیست.»
این نوجوان برای اینکه داستانها را بهتر درک کند روش جالبی را در پیش گرفته است: «هر وقت کتابی میخوانم خودم را جای همهی شخصیتهای کتاب میگذارم چون با این روش خیلی بهتر میتوانم داستانها را درک کنم.»
مادرِ اين نويسندهي كوچك، نخستین کسی بوده که او را از مسابقهی شازده کوچولو مطلع کرده است: «وقتی مادرم دربارهی مسابقهی شازده کوچولو اطلاعاتی به من داد، تا پایان مسابقه مهلت داشتم. با اینکه خیلی وقت بود داستانی نمینوشتم اما در عرض نیم ساعت سه داستان را نوشتم، پاکنویس کردم و برای مسابقه فرستادم.»
«شهاب سنگ»، «سرزمین لالاییهای مادر» و «همه چیز معمولی بود» سه داستانی بود که مهدیه در عرض نیم ساعت آنها را دوباره نوشت. داستانی که برگزیده شدنش از سوی نویسندهی جوانش دور از ذهن نبود: «با اینکه از سطح شرکتکنندگان خبر نداشتم و نمیدانستم که چه داستانهایی فرستاده شده اما کم و بیش فکر میکردم «همه چیز معمولی بود» یکی از برگزیدهها باشد.»
برندهی مسابقهی نامه به امام زمان(عج) این روزها در کنار کلاسهای پیانو، تکواندو، نقاشی و زبان، به داستاننویسی هم مشغول است. او سعی دارد روز به روز پیشرفت کند و به نویسندهای تاثیر گذار تبدیل شود: «نویسندهها از افراد خوب و بافکر جامعه هستند. امیدوارم من هم یکی از نویسندگان خوب و تاثيرگذار ایران باشم.»
ما هم خوشحال میشويم اگر نام «مهدیه یاراحمدی» را در میان نویسندگان جوان و موفق سرزمینمان ببینیم.
اگر شما هم میخواهید داستان «همه چیز معمولی بود» را بخوایند میتوانید فایل ضمیمهي خبر را باز کنید.
نظرات