كتاب «ارتباطات عمومي در ورزش» نوشته سه دانشآموخته و استاد رشته تربيتبدني، با توجه به آنچه در پيشگفتار كتاب، احساس نياز و كمبود منابع آموزشي در حوزه مديريت در ورزش عنوان شده، وارد بازار نشر شده است.-
براي آنكه بدانيم با وجود آثار مرتبط، متعدد و متنوع در حوزههاي ارتباطات، رسانه، روابط عمومي و روزنامهنگاري، چه خلايي در حوزه اينگونه آثار يا روابط عموميهاي ورزشي احساس ميشد كه نويسندگان را برآن داشت تا كتابي ويژه ارتباطات ورزشي تاليف كنند، قرار شد با دكترحميد قاسمي، يكي از نويسندگان كتاب گفتوگو كنيم اما تماسهاي مكرر با وي بيپاسخ ماند.
وقتي سراغ نويسنده ديگر اين اثر، محمد اسماعيلي دانشجوي دكتري مديريت ورزشي رفتيم، او نيز با اين پاسخ كه «دكتر قاسمي اشراف بيشتري به كتاب دارند و بهتر است با ايشان در اين زمينه گفتوگو كنيد» ما را به نويسنده نخست كتاب ارجاع داد!
تلاش براي يافتن مولف ديگر اين كتاب نيز بينتيجه ماند و همچنين اين سوال اساسي كه كتاب تاليف شده پاسخگوي كدام نياز اساسي در زمينه ارتباطات ورزشي است؟!
اگر قرار است دانشجوي گرايش «مديريت ورزشي» در رشته تربيت بدني، آموزشي در زمينه روابط عمومي و خبررساني ببيند، بديهي است اين حوزه بايد به صورت كاملا تخصصي ورزشي آموزش داده شود اما از هفت فصل اين كتاب (جز در مواردي) دريافت ميشود كه اين كتاب چكيدهاي از آثار متعدد مرتبط با ارتباطات، روابط عمومي، رسانه مانند مقالات دكتر شكرخواه در زمينه روابط عمومي و كتابهاي روابط عمومي برتر و همچنين فنون روابط عمومي است كه تنها با اندكي تصرف و گنجاندن واژه «ورزشي» در كنار كلماتي مانند سازمانها، روابط عمومي و نظير آن، تلاش شده كتاب ويژه آموزش روابط عمومي ورزشي معرفي شود، بهطوري كه در مواردي به آساني ميتوان با حذف كلمه «ورزشي» مضامين عنوان شده را به تمامي سازمانها و روابط عموميهاي غير مرتبط با ورزش و تربيت بدني تعميم داد.
براي نمونه، در صفحه 90 از بخش «روابط با بخش دولتي» پاراگراف نخست آمده است:«همه سازمانهاي ورزشي ميتوانند از رابطه سالم با هريك از موسسات دولتي، سياسي و حقوقي منتفع شوند.» مشاهده ميشود كه به راحتي ميتوان با حذف كلمه «ورزشي» اين جمله را اينگونه تعبير كرد: همه سازمانها ميتوانند از برقراري رابطه سالم با هر يك از موسسات دولتي، سياسي و حقوقي دولتي منتفع شوند!
از سوي ديگر، در اين كتاب تنها در بخشهايي كوتاه از هر فصل، مضاميني ويژه تربيت بدني عنوان ميشوند. مثالهاي آورده شده در كتاب هم نمودي غيربومي دارند و بيم آن ميرود كه مخاطب ايراني كمتر با آن ارتباط برقرار كند. براي نمونه، در مبحث رسانههاي الكترونيك از فصل دوم، لازم به نظر ميرسد در كنار مثالهايي كه در سطح بينالمللي ارايه ميشود، نمونههايي هم از آنچه در كشور خودمان در زمينههاي رسانهاي ورزشي جريان دارند، براي مخاطب بازگو شوند تا احساس بيگانگي كمتري با متن كتاب و آموزشهاي آن به مخاطب القا شود.
در فصل سوم اين كتاب، خبرنويسي به صورت فشرده آموزش داده شده و رهنمودهايي كوتاه ويژه گزارش يك مسابقه ورزشي و شيوه تهيه و توزيع خبر توسط روابط عموميهاي ورزشي آورده شدهاند.
نويسندگان در فصل چهارم نيز عناويني مانند روابط با مشتري، روابط با حامي مالي يا اسپانسر و روابط با خيرين را به صورت ويژه و اختصاصي رشته تربيتبدني مطرح ميكنند اما در بيشتر فصلهاي كتاب با توضيحاتي كوتاه و مجمل به همراه ارايه مرجعهايي كه بيشتر آنها مربوط به بيش از پنج سال گذشتهاند، ميكوشند دانشجوي گرايش مديريت ورزشي را با عملكرد روابط عمومي آشنا كنند كه با توجه به توسعه روزافزون روابط عموميها، قدري تاملبرانگيز است.
انتظار ميرفت در فصل ششم اين كتاب به مباحث تصويربرداري ورزشي و عكسبرداري ورزشي به صورت ويژهتري پرداخته ميشد، نه فقط در حد مطالبي كه براي ساير دانشجويان روابط عمومي مطرح ميشود. علاوه بر آنكه همراهي تصاوير و جدولهاي ويژه ميتوانست علاوه بر افزودن بر جذابيت اين بخش از كتاب، موجبات درك بهتر اين بحث را براي دانشجويان فراهم آورد.
از سوي ديگر، جا داشت كه ورزشي بودن مبحثي مانند «نقش فناوري اطلاعاتي و ارتباطاتي در اقتصاد و تجارت ورزشي» در فصل هفتم كتاب، فقط در سطح تيتر و عنوان باقي نميماند و آموزشها فراتر از سطح ساير روابط عموميهاي غيرمرتبط ورزشي بود.
با توجه به اينكه تاليف گروهي كتاب در كشورمان، به عنوان موضوعي شايان توجه و با اهميت مطرح است، انتظار ميرفت نتيجه اين كار گروهي بسيار پربارتر از آنچه ارايه شده است، باشد و سطحي بالاتر از جزوههاي دانشگاهي را در برگيرد.
كتاب «ارتباطات عمومي» نوشته دكتر حميد قاسمي، دكتر سارا كشكر و محمد اسماعيلي با هدف آموزش نحوه برقراري ارتباط توسط روابط عموميها از سوي انتشارات حتمي منتشر شده است.
نظرات