به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دلايل گوناگوني باعث ميشود كه نويسنده قلم به دست بگيرد و درباره موضوعي خاص بنويسد اما هنگامي كه يك نويسنده سراغ سوژهاي ميرود كه پيش از آن هم درباره آن موضوع آثاري نوشته شدهاند، حدس زدن دليل نگارش در آن حوزه قدري دشوار ميشود.
تاكنون درباره استعمار و همچنين هريك از اضلاع سهگانه مثلث استعمار كتاب نوشته شده است اما اينكه چرا تهرانيشفق در اين حوزه دست به قلم شده، سوالي است كه وي به آن پاسخ داده است.
تهرانيشفق در پاسخ به اين سوال كه «چه خلائي را در حوزه مكتوبات درباره استعمار احساس كرديد كه دست به تاليف اين كتاب زديد؟» ميگويد: «هرچه درباره ستمگري استعمارگران جهاني نگاشته شود، بازهم كاستيهايي احساس ميشود. ديگر آنكه، برخي استعمارگران با آنكه بيش از 30 سال از انقلاب مردمي و اسلامي ما سپري شده است، بر اساس طبيعتشان هنوز ملت و مملكت ما را چون زمان قبل از پيروزي انقلاب، در جمع كشورهاي زير سلطه خودشان ميدانند و با وجود تمامي صدمات و لطماتي كه قبل از انقلاب و حتي پس از پيروزي انقلاب به ما وارد كردهاند و مباشرتهايي كه در كودتاها، ترورها و تجاوزها داشتهاند، بازهم به انحاي گوناگون در پي ساقط كردن حكومت جمهوري اسلامي ايرانند.
نمونه جديد آن، حوادث رخداده بعد از انتخابات رياست جمهوري در سال 1388 بود كه ديديم فتنهگران داخلي با راهنمايي آنها چه كارها كه نكردند. بنابراين، چون دشمنان به خيانتهايشان اصرار دارند، بر همه ايرانيان بهويژه نويسندگان واجب است تا رسيدن به دفع قطعي دسيسههاي اين ابليسان به مبارزه ادامه دهند و در تمام حوزههاي دفاعي در برابر اين قضيه ايستادگي كنند. به نظرم بر فعالان حوزه مكتوبات واجب است تا زماني كه اين خلاء وجود دارد، قلمهاي خود را زمين نگذارند.»
ادبيات روزنامهاي يا نمك سياسي!؟
يكي از مواردي كه ميتواند از جمله ويژگيها يا حتي نقص اين كتاب به حساب بيايد، تعليق متن اين نوشتار در بين ژانرهاي سياسي و تاريخي است.
تهراني شفق در پاسخ به اين سوال كه «از ابتداي پژوهش، چه رويكردي را اتخاذ كرديد؟ آيا غلبه نگرش شما با مسايل سياسي بود، يا شيوه تاريخنگاري را مدنظر قرارداديد؟» ميگويد: «از بدو پژوهش درباره اين موضوع، هفتاد درصد رويكرد سياسي داشتم. ضمن اينكه حتي نام اثر هم جنبه سياسي آن را ميرساند. حدود 30 درصد مطالب را هم تاريخنگاري تشكيل ميدهد.»
البته اين موضوع هنگامي بيشتر سوالبرانگيز ميشود كه برخي از واژهها كه كمتر در حوزه كتابهاي سياسي _ تاريخي استفاده ميشوند، در اين كتاب به چشم ميآيند؛ واژههايي كه بيشتر در ادبيات برخي روزنامهها مورد استفاده قرار مي گيرند.
استفاده از واژههايي نظير يانكيها و نسناسها، به نظر قدري دور از واژههاي متعارف در حوزه پژوهش يا تاريخ به نظر ميرسند و چنين واژههايي كتاب را، آن هم در ابتداي آن، شعارزده ميكنند.
نويسنده كتاب دراينباره معتقد است: «بهطور معمول نگارش پژوهشهاي سياسي با روش تاريخنگاري صرف و واژههاي متعارفش كمي متفاوت است كه اين موضوع در اكثر كتابهاي پژوهشيـ سياسي صادق است و در واقع، يكي از تفاوتهاي اثرهاي سياسي با غيرسياسي محسوب ميشود، چراكه خواننده را از حالت خمودگي و يكنواختي بيرون ميآورد. از سوي ديگر، ميطلبد كه در هزاره سوم، خواننده اثر سياسي را با چنين واژههايي آشنا كرد. به نظر من اين نوع واژهها، نهتنها كتاب را شعارزده نميكنند، بلكه نمك نوشتار محسوب ميشوند!»
نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه «علت اينكه بررسي روابط ايران و اسلاوها را براي شروع چنين تاليفي انتخاب كرديد چه بود، آيا بهتر نبود براي كاوش درباره مثلث استعمار به 513 سال پيش از ميلاد بازنميگشتيد و زمان نزديكتري را انتخاب ميكرديد؟» ميگويد: «تاريخ گذشته هر ملتي، هويت او را تشكيل ميدهد و نبايد اين سوابق فراموش شوند، چراكه گذشته، چه دور و چه نزديك، جزئي از تاريخ محسوب ميشود. بنابراين، حتي روابط با كشورهاي ديگر هم جزئي از تاريخ مراودات و رابطه كشورمان را نشان ميدهند، چه اين مراوده تلخ باشد و چه شيرين. علت اينكه روابط ايران با اسلاوها در ابتداي اين تاليف قرار گرفته، اين است كه اين رابطه حتي به قبل از ميلاد مسيح ميرسد. همانطور كه در فصل دوم اين كتاب آمده است، رابطه اين دو ملت در زمان داريوش اول برقرار شد. ازاينرو، چون رابطه بين ملت ما و اسلاوها بسيار قديمي است، اين دوره زماني براي شروع انتخاب شد.»
پرسشي كه پيش ميآيد اين است كه با توجه به انواع كتابهايي كه تاكنون درباره استعمار نوشته شدهاند، كتاب «مثلث استعمار(ترور- كودتا- تجاوز) حامل چه پيام جديدي براي مخاطبان است؟
تهرانيشفق دراين باره ميگويد: «بعضي از فصول و مباحثي كه در كتاب آمدهاند، در كتابهاي ديگر ابتر نوشته شدهاند يا اگر ظاهرا بهصورت كامل به نگارش درآمدهاند، براي كتابخوانان كافي به نظر نميرسند. بهعنوان مثال، درباره تروريست به دام افتاده در شرق ايران به نام عبدالمجيد ريگي (سركرده گروهك تروريستي جندالشيطان با نام مستعار عبدالمالك ريگي) كه از سال 82 دست به اعمال تروريستي زد و 30 خرداد 89 به دار مجازات آويخته شد، هنوز مكتوبي نوشته نشده است، كسي كه بهطور مستقيم از سوي سازمان جاسوسي آمريكا و آژانسهاي همپيمانش هدايت و حتي از نظر مالي كمك ميشد، شخصي كه هفتم خرداد 88 در مسجد اميرالمومنين(ع) زاهدان 25 نفر از مسلمانان را به شهادت رساند و چهار ماه بعد يعني در 26 مهر 88 سردار شوشتري و جمعي از فرماندهان سپاه و سران عشاير بلوچ را به شهادت رساند.»
نويسنده در بخشي از اين كتاب به معرفي چهره و عملكرد برخي از انقلابيوني كه مورد هدف تروريسم قرار گرفتند و به شهادت رسيدند ميپردازد و بحث درباره اين افراد را در شماره 14 به سرانجام ميرساند، در حالي كه جاي خالي بسياري از شهداي بزرگ انقلاب اسلامي در اين ميان به چشم ميخورد.
به همين دليل از نويسنده كتاب سوال ميشود كه «نحوه گزينش شهداي ترور بعد از انقلاب اسلامي چه بود؟» تهرانيشفق هم در اين باره ميگويد: «به گواهي تاريخ يكي از روشهاي مبارزه طاغوت در مقابل اهل حق، ترور بوده است و بزرگترين و مظلومترين قربانيان تروريسم در تاريخ كل بشريت و اسلام (پيشوايان معصوم) بودهاند. يكي از بارزترين شاخصههاي رفتار تروريستي، به شهادت رساندن اميرالمومنين حضرت علي(ع) است كه بهدست ابن ملجم مرادي انجام شد. من هم به نيت 14 معصوم(ع) 14 شهيد ترور درجمهوري اسلامي ايران را برگزيدم و هيچ نيت خاصي در اين گزينش نداشتم، چراكه خون تمام شهدا بابت طراوت و تنومندي شجره طيبه انقلاب اسلامي ريخته شده است.»
سهم كم كتاب از مبارزه با تروريسم
سهم مطالب نگارش شده درباره نقش ايران براي مقابله و مبارزه با ترور و كودتا در اين كتاب اندكند، در حالي كه اقدامات مهمي توسط دستگاههاي امنيتي و به ويژه سربازان گمنام امام زمان(عج) براي مبارزه و مقابله با تروريسم انجام شده اند.
از نويسنده كتاب سوال ميشود: «بهتر نبود بيشتر به اين مساله ميپرداختيد؟»
وي پاسخ ميدهد: «ايران اسلامي در مقابله با ترور و كودتا نقش بهسزايي داشته است، آن هم در مقابل تمام كفر جهاني و هيچكس هم نميتواند منكر آن شود، ولي يك واقعيت را هم نبايد فراموش كرد كه اگر عنايت ويژه حضرت حجت(عج) و هوشياري رهبر معظم انقلاب اسلامي نبود، وضعيت كشور به سامان باقي نميماند. البته كمرنگ بودن چنين موضوعي را در اين كتاب ميپذيرم و اگر خداوند عمري دهد، اين نقيصه را برطرف خواهم كرد.»
مثلثي به گستره تاريخ تروريسم و استعمار
نويسنده در اين كتاب پس از ارايه فصلي با عنوان «ايران پاره تنم» كه در مدح ايران نوشته شده و به نوعي، بيان كننده احساسات اوست، به تشريح تاريخچه ديرين استعمار در قالب فصلي با عنوان «نگاهي كوتاه بر روابط ايران و اسلاوها از روزگار قديم تا زمان آقامحمدخان قاجار» ميپردازد و سپس براي آشنا كردن مخاطبان با پيرترين استعمارگر جهان، معرفي مجمعالجزاير انگلستان را مدنظر قرار ميدهد. پس از آن تاريخچه استعمارگران بيان ميشود و صحبت از خيانت انگليس در به وجود آمدن معاهدات گلستان و تركمنچاي و همچنين اخلالگري اين كشور در جدايي هرات از ايران به ميان ميآيد.
خيانت انگليس در استعمار ايران هنگامي آشكارتر ميشود كه مباحث مهمي نظير واقعه رژي و براندازي نهضت جنگل توسط انگليس بيان ميشوند. پس از آن موضوع جنجاليتر ميشود و درباره تلاش انگليس براي جدايي جزاير خليج فارس از ايران و جدايي بحرين از ايران مطالبي به رشته تحرير درميآيند.
نويسنده در ادامه به چگونگي پيدايش كشور آمريكا ميپردازد و پرده از نقش آمريكاييها در ماجراي كودتاي 28 مرداد سال 1332 برميدارد.
تجاوز آمريكا به منطقه طبس را ميتوان به نوعي بيان كننده نقش اين كشور در عملياتهاي تروريستي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران دانست و بعد هم صحبت از كودتاي نافرجام در ابتداي شكلگيري جمهوري اسلامي به ميان ميآيد.
تهرانيشفق سپس به بيان تاريخچه عملكرد تروريستها در عصر حكومت جمهوري اسلامي ميپردازد و در اين راستا، به تشريح زندگي، فعاليت انقلابي و در نهايت، شهادت 14 تن از شهداي سرشناس تروريسم در ايران به نامهاي قرني، مطهري، عراقي، مفتح، آيت، قاضي طباطبايي، مدني، دستغيب، صدوقي، اشرفي اصفهاني، هاشمينژاد، لاجوردي و صياد شيرازي ميپردازد. سه فصل ديگر هم كه عملكرد ايران را در مقابله با استعمار تشريح ميكنند، پايانبخش اين كتابند.
چاپ نخست كتاب «مثلث استعمار (ترور- كودتا- تجاوز)» اثر اكبر تهرانيشفق با شمارگان 2000 نسخه، 359 صفحه و به بهاي 85000 ريال از سوي انتشارات بوستان منتشر شده است.
یکشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۳
نظر شما