آسيبشناسي تاريخ فلسفههاي بومي در حوزه اسلامي(5)
صلواتي: تاريخ فلسفه بومي ننويسيم، فلسفه اسلامی خواهد مرد
نويسنده مدرس حوزه فلسفه اسلامي گفت: ما هنوز هم تاریخ فلسفه اسلامی را از ذهن و عینک مستشرقان قرائت میکنیم و مهمتر از همه آنكه از زبان آنها تاریخ فلسفه اسلامی را میپذیریم. اگر اين وضعيت ادامه يابد، باید در آینده نزدیک منتظر انجماد، مثله شدن یا مرگ فلسفه اسلامی باشیم.-
وي نياز براي نوشته شدن تاريخ فلسفههاي بومي را رويكردي جديد دانست و گفت: تا همین دهههای اخیر، نگاه تاریخی به فلسفه اسلامی و به تعبیری تاریخ فلسفه اسلامی بومی نداشتیم. به گفته دکتر سیدحسین نصر، تا جنگ جهانی دوم بيشتر تاریخ فلسفه اسلامی توسط مورخان فلسفه غربی نوشته شده بود كه بر مبناي جهانبینی فلسفه تاریخ و نقش فلسفه در تحول تاریخی قرار داشت. اين تفكر، توسط هگل و دیگران در قرن نوزدهم عرضه شده بود. ساير تاريخ فلسفههاي اسلامي نيز ترجمهای از کوششهای این دانشمندان غربی به زبانهای ممالک اسلامی و به ويژه عربی بودند.
صلواتي ادامه داد: در دهه سی و چهل هجری شمسی در پاکستان، کوشش عظیمی برای تدوین یک تاریخ فلسفه اسلامی کامل انجام پذیرفت. بعدها به اهتمام دکتر نصر و دیگر اندیشمندان ایرانی، آثاری درباره تاریخ فلسفه اسلامی تدوین شدند اما باید گفت كه ما هنوز هم تاریخ فلسفه اسلامی را از ذهن و عینک مستشرقان قرائت میکنیم و مهمتر از همه آنكه از زبان آنها تاریخ فلسفه اسلامی را میپذیریم. برای نمونه، اگر آنان بدون هیچ مدرک و دلیلی بگویند غزالی کمر فلسفه اسلامی را شکست به نحوی که در جهان اسلام دیگر فلسفه سر بلند نکرد، آن را به مثابه سخن حق و معیار در نظر میگیریم اما در مقابل، اگر اندیشمندی ایرانی و مسلمان با ارايه دلایل و شواهدی بگوید غزالی، خطری برای فلسفه ما خلق نکرد، ما سخن او را نميپذيريم یا به دشواری میپذیریم.
وي سپس به نقد اين جريان پرداخت و گفت: در مقام آسیبشناسی این جریان، مانند دكتر نصرالله حكمت معتقدم كه مستشرقان، فیلسوفان مسلمان را فاقد استقلال و اصالت در تفکر ميدانند كه هیچ سخن مهمی ندارند و همواره پیرو یونانیانند. حتی اگر در مواردی خاص، سند اقتباس و پیروی فیلسوفان مسلمان معلوم نباشد، مستشرقان مدعي ميشوند كه اینها هم برگرفته از آرای فیلسوفان یونانند اما ماخذ آن مفقود شده و به دست ما نرسیده است. غافل از آنکه فیلسوفان دوره اسلامی، پيش از آنکه ارسطویی یا افلاطونی باشند، مسلمانند و ما باید میزان تاثیر قرآن را در اندیشه آنان جستوجو كنیم.
صلواتي ادامه داد: مستشرقان، فلسفه اسلامی را مجموعه آرایی متعلق به گذشته ميدانند كه تاریخ مصرف آن نيز گذشته است و اسکلت های بیروح فیلسوفان مسلمان هم، تنها به عنوان عتیقه از پشت شیشههای موزه تاریخ از سوی مستشرقان نمایش داده میشوند، در حالی که فلسفه اسلامی، فلسفهای پویا، زنده، تاثیرگذار و در حال تکامل و گسترش است. بنابراین، به جرات میتوان گفت اگر ما بخواهیم فلسفه خود را از پشت عینکهای غبارآلود مستشرقان ببینیم باید در آینده نزدیک منتظر انجماد، مثله شدن یا مرگ فلسفه اسلامی باشیم.
وي به راهحلهاي اين مشكل اشاره كرد و گفت: برای خروج از پارادایم مستشرقان در فلسفه اسلامی و رهایی از آسیبهای آن باید تاریخ فلسفه اسلامی بومی تدوین کرد. در نگارش اين تاريخ فلسفه، باید نکاتی را که مورد تاکید برخی بزرگان معاصر است، به نحو سیستمی و جامع مورد توجه قرار دهیم.
صلواتي به تشريح اين نكات پرداخت و گفت: تاکید بر اصالت تفکر فیلسوفان مسلمان نخستين موضوعي است كه در نگارش تاريخ فلسفههاي بومي بايد به آن توجه داشت. موضوع ديگر آنكه نبايد ارتباط و تاثیر و تاثر فیلسوفان مسلمان بر یکدیگر را فداي اصالت تفکر یک فیلسوف كرده، هر يك از آنها را از ورای فیلسوف متاخر یا متقدم ببينيم. براي مثال، نبايد همه را صدرایی ببینیم. در نوشتن اين تاريخ فلسفهها بايد به تاثیر جدی قرآن و روایات بر شبکه معرفتی و زبانی فلسفه اسلامی ایمان داشته باشيم و بكوشيم اين موضوع را در مقام پژوهش و عرضه بررسي كنيم.
وي بر لزوم شناخت تفاوت بنیادین ميان تفکر فلسفه غرب و فلسفه اسلامی در نوشته شدن تاريخ فلسفههاي بومي در حوزه اسلامي تاكيد كرد و گفت: همچنين در نوشتن اين آثار، نبايد اصرار داشته باشيم كه فیلسوفان ما میبایست همان راه فیلسوفان غربی را طی کرده، به همان مقصد آنها رهنمون شوند. اگر چنين رويكردي را اتخاذ كنيم، تفاوت بین دو فلسفه، به مثابه ضعف و عقبماندگی فلسفه دیگر براي مثال فلسفه اسلامی به شمار ميرود و در نهایت، این سوگیری به تقلیل و تحریف فلسفه اسلامی در مقام نگارش تاریخ آن ميانجامد.
صلواتي ادامه داد: مواردي مانند حفظ اصالت رهیافت، شبکه زبانی و شبکه معرفتی فلسفه اسلامی و کنار گذاشتن باورهای رایج و مشهور روزگار در فهم آنها، تبيين پارهای ابهامات در دورههای گوناگون تفکر فلسفی مانند فاصله بین خواجهنصیر و میرداماد و همچنين سنجش، بررسی و نقد دیدگاهها و آرای مستشرقان در باب فلسفه اسلامی از ديگر نكات مهمياند كه در نگارش تاريخ فلسفه بايد به آنها توجه داشت.
وي به نكات ديگري اشاره كرد و گفت: کشف منابع فکری شرقی و غربی موثر در تکوین فلسفه اسلامی را نيز نبايد از ياد ببريم و از تاثیرپذیری فلسفههای قرون وسطی و معاصر غرب از فلسفه اسلامی نيز نبايد غافل شويم. هر یک از فیلسوفان را ميتوان از طريق بازگرداندن آنها به جایگاه تاریخیشان و ارزیابی و مطالعه کل آثارشان با شیوه متنمحوری بررسي كرد، زيرا محوریت متن، در تحلیل و استنباط درست و رهایی از مشهورات به ما کمک میکند.
صلواتي رعايت اين نكات در تاريخ فلسفههاي اسلامي را سبب افزودن معلومات فلسفی مخاطب و توجه به تفکر فلسفی و پرورش آن دانست و گفت: همزبانی با فیلسوفان پیشین و معاصر کردن آنها و همچنين نشان دادن وجه پویایی، تاثیرگذاری و در حال تکامل بودن فلسفه اسلامی، از ديگر مواردي است كه بايد در نوشتن تاريخ فلسفه اسلامي به آنها توجه كنيم تا تاثير درستي بر مخاطب داشته باشند. از این رو، باید به روند فلسفه اسلامی پس از ملاصدرا تا به امروز توجه شود و فیلسوفان معاصر ما در دو سنت حوزوی و دانشگاهی معرفی شوند.
صلواتي تحقق کامل موارد یاد شده را مستلزم کارِ گروهی و اتخاذ راهبردها و شیوههای واحد دانست و گفت: البته در راستای نگارش تاریخ فلسفه اسلامی بومی در سالهای اخیر قدمهای خوبی برداشته شدند که آخرین و به نظر بنده بهترین آنها کتاب «ما و تاریخ فلسفه اسلامی» دکتر رضا داوریاردکانی است اما تدوین این اثر به منزله پایان راه نیست، بلکه ما هنوز در آغاز راه نگارش تاریخ فلسفه اسلامی بومی قرار داريم.
نظرات