به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، هجدهمين مجموعه از درس گفتارهايي درباره عطار به بررسي موضوع «شيخ صنعان، شاعرانگي يا روايت» اختصاص داشت که عصر چهارشنبه (19 بهمن) با سخنراني دکتر مهدي محبتي در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد.
در این درس گفتار عنوان شد که سرگذشت شيخ صنعان براي نخستين بار در ادبيات ايران در منطق الطير شيخ فريدالدين عطار نيشابوري آمده و آن طويل ترين و دلآويزترين داستاني است كه در آن كتاب سروده شده است. قهرمان آن داستان، پيري است فرتوت به نام شيخ صنعان كه پس از سالها عبادت، تقوي و پنجاه سال اعتكاف در كعبه و رسيدن به مقام كشف و شهود و داشتن چهار صد مريد سالك، دل باخته دختري ترسا مي شود كه داستانهايي را درون خود مي پردازد.
محبتی در ادامه سخنانش گفت: حتی عرفان مولانا و عطار عرفان زبانی است، تا بدان اندازه که اگر شاعرانگی را از آن ها بگیریم، روایت آن ها هم جذاب نخواهد بود. آن ها نخست عجایب سخن را درنظر می گیرند و سپس روایت را.
وی افزود: از این روی باید بگوییم که شاعران بزرگ فرهنگ ما به شاعرانگی بسیار اهمیت می دادند و توجه داشتند که باید ذات سخن آن قدر قوی باشد که بتواند سخن را رشد بدهد. پس می دانستند که چگونه شاعرانگی و روایت را با هم تلفیق کنند.
عطار سخنش را ستایش می کند
این استاد دانشگاه گفت: با این همه، برخی عطار را به نداشتن بوطیقای شاعرانگی متهم می کنند و می گویند ضعف روایت دارد. در «داستان شیخ صنعان» خرده می گیرند که چرا دختر ترسا بی دلیل متحول می شود و آن گونه از بین می رود؟ این اشکالی است که به روایت عطار می گیرند. در «داستان کنیزک و زرگر» مثنوی هم همین گونه است و زرگر بی دلیل کشته می شود.
وی افزود: برخی برای پیدا کردن پاسخ این پرسش، توجیهات بسیاری می کنند. مثلا می گویند که زرگر نفس آدمی است. اما چنین برداشتی، نگاه کردن داستان از بُعد تحلیلی است. حقیقت آن است که سوال جدی همین است که اگر شیخ صنعان می خواهد متحول بشود، چرا دختر داستان باید به مرگ برسد؟ این ها اشکالات روایتی است که در فرهنگ ادبی ما مطرح نمی شود. آیا مرگ دختر ترسا نماد مردسالاری فرهنگ بوده است؟ با این همه، باید دید که خود عطار درباره سخنش چه می گوید.
در جایی عطار درباره آثارش می گوید: «بدین منوال کس را نیست گفتار» و ادامه می دهد: «به صنعت سِحرمطلق می نمایم/ در این شک نیست الحق می نمایم؛ ز تحسین درگذشته است این سخن ها/ که شوری دارد این شیرین سخن ها». کمتر شاعری می شناسیم که این گونه از خود ستایش کرده باشد.
یا در «منطق الطیر» در ستایش از سخنش می گوید: «نظم من خاصیتی دارد عجیب/ زان که هر دم بیشتر بخشد نصیب؛ تا قیامت نیز چون من بیخودی/ در سخن ننهد قلم بر کاغذی؛ هستم از بحر حقیقت دُرفشان/ ختم شد بر من سخن اینک نشان».
وی اظهار کرد: در واقع عطار ادعا می کند که کسی زیباتر از من سخن نخواهد گفت. عطار از سخنش ستایش می کند، چون می داند حقیقتی در آن است که خود را نشان می دهد. در حالی که شاعری چون «امامی» که در زمان خودش بسیار از شعرش ستایش می شد، چون آن حقیقت شاعرانگی را نداشت، حتی یک بیت از او هم در حافظه ما نمانده است.
شعر عطار اوج معنویت است
وی افزود: عطار مبنایی در شاعرانگی دارد که باید به آن توجه داشت. عطار، از نظر تاریخی در بین سنایی و مولانا قرار می گیرد. سنایی تلاش می کند که شاعرانگی را در خدمت شریعت درآورد. او می گوید که شعر در برابر شریعت باید منقادِ محض باشد. اما خودش این را رعایت نمی کند. شعر سنایی، با بنیان نظری او فرق دارد.
محبتی در ادامه سخنانش گفت: به خاطر همین است که شخصیت او در فرهنگ ما یکدست نیست. نه سوز سخن عطار را دارد و نه شیدایی مولانا را. اما عطار تلاش می کند که نه شریعت آسیب ببیند و نه شاعرانگی. در عین آن که شریعت برجاست، شاعرانگی و روایت هم بماند. به این دلیل است که می گوییم شعر عطار اوج معنویت است.
وی افزود: عطار شعر را به دو نوع شعر حکمی (مطبوع) و شعر غیر مطبوع تقسیم می کند و می گوید که بنیان شاعرانگی او با آن چه تاکنون وجود داشته، فرق می کند. او بین شعر خودش با شعر کسانی همانند انوری و فرخی فرق می گذارد. تمام آثار عطار برای تثبیت همین معناست.
این استاد دانشگاه در پایان سخنانش گفت: این میراث عطار را مولانا رنگ دیگری می دهد. در شعر مولانا مرز شعر و دریافت های آسمانی از بین می رود و ما نمی دانیم که آیا شعر می گوید یا الهام در وجود او خلجان کرده است. عطار، با 2300 قصه ای که دارد، حلقه واسطه سنایی و مولانا است.
جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۲:۴۴
نظر شما