چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
پرواز شبانه

ايبنا - خواندن يك صفحه ازيك كتاب را مي توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه اي ازاكسير دانايي، لحظه اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و..

ناگهان برف

به حکم غریزه سکان هواپیما را محکم‌تر گرفته بود. چیزی که او آن را درک نمی‌کرد به سویش ‌می‌آمد و پله‌رن همچون حیوانی که بخواهد بجهد عضلاتش را منقبض کرده بود. هرچند، تا جایی که چشم کار می‌کرد،‌ همه چیز آرام بود، ‌آرامِ آرام، اما به‌واسطه قوه‌ای مجهول و تیره، درهم فشرده بود. 

ناگهان همه‌چیز تیره و آشکار شد؛ قله‌ها و سلسله جبال به صورت دماغه‌های تیز کشتی‌ای شدند که باد تندی را که از روبرو می‌وزید می‌شکافتند. این قله‌ها و سلسله جبال گرد او می‌گشتند و مانند رزم‌ناوها در جنگ دریایی، خطی گرد او می‌کشیدند. بی‌رنگی شامگاهان با هوا می‌آمیخت، می‌چرخید و برمی‌خاست و بر فراز برف‌ها چادر می‌کشید. پله‌رن روی گردانده بود تا ببیند مگر راه‌ بازگشتی هست. به خود لرزیده بود. پس پشت او تمامی کوردیلرا سخت در جنبش و تکاپو بود. 

« از دست رفتم!» 

برقله‌ای پیشاروی او برف چرخید و به هوا خاست- گویی آتش‌فشانی از برف بود. سمت راست پله‌رن قله‌ای دیگر روبه هوا منفجر شد و یکایک،‌ همه قله‌ها زیرآتش سپید می‌لرزیدند، گویی پیامبری ناپیدا دست برآن سوده‌ و همه را مشتعل ساخته بود. آنگاه نخستین هجوم سخت باد برف‌آلود ناگهان آغاز شد و تمامی‌‌کوه‌های گرداگرد خلبان به لرزه درآمد. 

........................................
صفحه 21/ پرواز شبانه/ نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری/ ترجمه پرویز داریوش/ انتشارات امیرکبیر/ چاپ اول/ سال 1390/ 95 صفحه/ 1650 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها