كريم مجتهدي نويسنده كتاب «لايبنيتس و مفسران او» در نشست بررسي اين اثر گفت: هرگاه سعی کردم درباره لايبنيتس مطلبی بنویسم، نتوانستم اندیشه و فلسفه او را در یک نظام فکری مشخص گردآوری کنم. اندیشه لايبنيتس مشکل تجانس دارد و قابل گردآوری در نظامی مشخص نیست./
مجتهدی گفت: خاطره خاصی از لایبنیتس دارم که تا حدی منفی است. هر بار که کتابهای اين فيلسوف و آثار مربوط به او را خواندم و سعی کردم درباره او مطلبی بنویسم، نتوانستم اندیشه و فلسفه او را در یک نظام فکری مشخص گردآوری کنم. اندیشه لايبنيتس برخلاف دکارت، اسپینوزا و مالبرانش، قابل گردآوری در نظامی مشخص نیست. افکار او مشکل تجانس دارد و نمیتوان به راحتی آن را جمع کرد.
وي افزود: به همین دلیل سالها طول کشید تا یادداشتهایی را درباره لایبنیتس گردآوری کنم. مشکلم با لایبنیتس این است که وی معلم نیست در حالی که من یک معلمم. من خود را مسوول میدانم که وقتی متفکری را درس میدهم ابتدا او را بفهمم. در برابر فهماندن افکار فلاسفه به دانشجو احساس مسوولیت میکنم تا دانشجو بتواند سرش را بالا بگیرد و بگوید که فلان فیلسوف را یاد گرفته است. اینگونه است که احساس اعتماد به نفس علمی میکنم.
مجتهدي ادامه داد: لایبنیتس رجل سیاسی نیز بود اما من فقط به فلسفهاش پرداختم و در این بررسی هیچ موضعی نداشتم همانطور که در سایر کتابهایم نیز موضعی ندارم.
اين نويسنده و استاد دانشگاه به تفاوت دیدگاه فلاسفه قرون وسطی با متفکران دوره جدید اشاره كرد و گفت: اگر به طور کلی متفکران این دو دوره را مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد که یکی از تفاوتهای اساسی آنها با یکدیگر این است که عقربه ذهنی فلاسفه قرون وسطی بین وحی و عقل در حرکت بود، یعنی عدهای اصل را بر وحی و عدهای بر عقل میگذاشتند، اما عقربه ذهني فلاسفه عصر جديد بين سنت كلامي مسيحي و علوم جديد در حركت است. اگر لايبنيتس به كلام ميپردازد به اين معنا نيست كه علوم جديد را فداي كلام ميكند، بلكه ميخواهد ميان كلام مسيحي و علوم جديد تعادل ايجاد كند.
مجتهدي ادامه داد: سوءتفاهم مضاعف درباره لايبنيتس جايي شكل ميگيرد كه عدهاي گفتند او از علم چيزي نميفهمد و عدهاي گفتند كه وي متكلم نيست، در حالي كه او توامان به علم و كلام ميپرداخت، زيرا به ريشهها توجه داشت. لايبنيتس از اين نظر مهم است كه فلسفه و علمش را در خدمت وطنش به كار ميگرفت. من اين وجه شخصيت او را دوست دارم. اين فيلسوف خود را مسوول احساس ميكرد. شايد اين وطنپرستي او و تلاشش براي ارتقاي كشورش آلمان، از آنجا ناشي ميشود كه وي در دورهاي به دنيا آمد كه آلمان در فقر كامل به سر ميبرد.
سپس صانعيدرهبيدي گفت: رابطه اسپينوزا و لايبنيتس رابطهاي پيچيده است. در ميان شارحان لايبنيتس اين اختلافنظر وجود دارد كه آيا نظام فلسفي اين متفكر متعلق به اسپينوزاست يا فلسفه او عمق بيشتري از اسپينوزا دارد. اسپينوزا ضرورت تخلفناپذيري را بر عالم حاكم ميدانست كه هيچگونه امكان ضرورتانديشي اخلاقي در آن وجود ندارد، اين در حالي است كه لايبنيتس دغدغه علمي و كلامي داشت.
وي افزود: دكارت حقيقت رياضي را متعلق به اراده خدا ميدانست، اما به باور اسپينوزا اين حقيقت متعلق به طبيعت است. لايبنيتس هيچيك از اين دو را نميپذيرد و حد وسط را ميگيرد، اما مقصودش را مبهم بيان ميكند. او معتقد است بينهايت جهان وجود دارد كه از ميان آنها خداوند بهترين جهان را انتخاب ميكند و حقيقت رياضي نيز از همين جهان نشات ميگيرد و مطابق با اراده خداست.
سپس مجتهدي گفت: بحث فلسفه و علم در عصر جديد جدا از يكدگر است. موضوع فلسفه تنها منحصر به تحول تاريخي علم نيست، بلكه فيلسوف تا انتها به خود تفكر توجه دارد و جريان را گزارش نميدهد.
بيست و پنجمين نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران از 13 تا 23 ارديبهشت در مصلاي امام خميني(ره) برپاست.
نظر شما