نوجوانان منتقد رمان «هستی» شخصیتپردازی و طنز به کار رفته در این داستان را از جمله نقاط قوت آن معرفی کردند. یکی از این نوجوانان دراینباره گفت: « شخصیتپردازی رمان هستی قدرمند بود.»
فرهاد حسنزاده در این نشست دربارهی چگونگی نگارش رمان «هستی» توضیح داد و گفت: «نوشتن رمان کار سخت و طاقتفرسایی است. من برای نوشتن رمان هستی به دنبال جایی میگشتم که بتوانم در سکوت و آرامش مشغول نوشتن شوم و بالاخره یکی از ناشران به من اجازهی استفاده از انباری کتابش را داد.»
این نویسنده ادامه داد: «من روزها به مدت 5-4 ساعت در این انباری، پشت به کتابها و روبه دیوار سفیدی مینشستم و داستان «هستی» را مينوشتم. فصل نخست این کتاب و ماجراهایی که در تاکسی اتفاق میافتند داستان کوتاهی بود که من نوشته بودم و بعدها به این نتیجه رسیدم که میتواند پتانسیل ادامه دادن را داشته باشد و رمان «هستی» را با استفاده از آن نوشتم.»
سپهر ساسانی، عضو کتابخانهی شمارهی 37 کانون طولانی بودن بخش آغازین رمان «هستی» را یکی از نقاط ضعف آن دانست و در اینباره توضیح داد: « شروع داستان، به ویژه دیالوگهای بخش ابتدایی آن خیلی طولانی بودند اما بخش بعدی داستان بهتر ادامه پیدا کرد.»
این نوجوان عضو کارگاههای ادبی کانون، اصلاحات طنزآمیز به کار رفته در متن گفتوگوهای داستان را یکی از ویژگیهای مثبت آن دانست و افزود: «شخصیتپردازی رمان هستی هم قدرتمند بود. شخصیت هستی، به عنوان دختری که دوست داشت کارهای پسرانه انجام دهد برای من بسیار جالب توجه بود.»
حسین یارمحمدی، عضو کتابخانهی شمارهی 39 کانون نیز موضوع بدیع و تازهی رمان «هستی» را یکی از ویژگیهای مثبت این کتاب معرفی کرد و گفت: «نگاه نویسنده به موضوع جنگ برای من تازگی داشت و دوستداشتنی بود.»
او اضافه کرد: «پاورقیهای کتاب هم بسیار خواندنی و کامل بودند؛ به عنوان مثال وقتی شخصیتهای داستان از کلمهای مانند «اسپیتال» استفاده میکردند که در لهجهی مردم جنوب به کار میرود، نویسنده در پاورقی توضیح داده بود که این کلمه تغییر یافتهی «هاسپیتال» و به معنای بیمارستان است و از زبان انگلیسی به زبان مردم جنوب راه یافته است.»
این عضو کارگاههای ادبی کانون، در پاسخ به سوالی دربارهی تناسب حجم داستان با گروه سنی مخاطبان اثر توضیح داد: «حجم داستان زیاد نبود و من حتی دوست داشتم کتاب از این هم حجیمتر باشد.»
حسین، دربارهی باورپذیری پایان این داستان هم نظر داد و گفت: «شاید با توجه به شرایط امروز جامعه نتوانیم باور کنیم که دختربچهای به سن هستی، موتورسواری کند و سوار بر موتور از شهری به شهر دیگر برود اما اگر شرایط خاص دوران جنگ را در نظر بگیریم این موضوع را راحتتر میشود باور کرد به نظر من اگر شرایط جنگ بر کشور ما حاکم شود انسان مجبور میشود کارهایی انجام دهد که در شرایط معمولی غیرعادی به نظر میرسند.»
آرش دیناربر، عضو 14 سالهی کتابخانهی منطقه 2، رمان «هستی» را یکی از کتاب خوبی دانست و دربارهی ایرادات این کتاب توضیح داد: «حجم کتاب زیاد بود. در بیشتر بخشهای این رمان، دیالوگها طولانی و خستهکننده بودند به ویژه در بخش شروع داستان که در تاکسی اتفاق میافتاد این موضوع بیشتر خودش را نشان میداد.»
حسین نظر دیگری دربارهی شروع داستان داشت و در دفاع از بخش آغازین داستان «هستی»گفت:«در بخش تاکسی و شروع داستان فقط دیالوگ به کار نرفته و اپیگراف و شرح صحنه نیز در این بخش مورد استفاده قرار گرفته است.»
او ادامه داد: «بعضی از بخشهای داستان نیز با خط اصلی داستان ارتباطی نداشتند و میشد آنها را حذف کرد بدون اینکه به داستان لطمهای بخورد؛ به عنوان مثال بخشی که در آن همسایه گلدانهایش را به بیبی میسپارد و به خاطر جنگ از شهر کوچ میکند.»
حسینیارمحمدی درباره پیام این رمان گفت: «به نظر من نویسندهی این رمان سعی داشت این موضوع را به خواننده نشان دهد که تفاوتی بین زن و مرد نیست.»
در بخش دیگری از این گفتوگو، سپهر ساسانی مثالهای به کار رفته در متن و گفتوگوهای داستان را تصنعی و بیش از حد نیاز دانست و دراینباره توضیح داد: «هستی به عنوان راوی یا در گفتوگوهایش مثالهای زیادی به کار ميبرد که خوشایند نیستند؛ به عنوان مثال میگوید: «بابام خیلی عصبانی بود و مثل کتری میجوشید.» این مثالها و توضیحات لحظه به لحظه داستان را پیچیده کرده بود.»
نظرات نوجوانان دربارهی نام کتاب «هستی» و طرح روی جلد آن هم شنیدنی بود. حسین دراینباره گفت: «نام هستی انتخاب خوبی بود، چون هستی، هستیبخش خانواده بود و «ادباری» که پدرش به او خطاب میکرد نبود. البته این اسم چندان کنجکاوی مخاطب را برای خواندن کتاب تحریک نمیکرد.»
این عضو کتابخانه شماره 39 اضافه کرد: «طرح روی جلد کتاب هم با موضوع آن تناسب داست. کفشهایی که در یک لنگهی آن طرحهایی از تانک و توپ و در دیگری تصویرهایی از دوچرخه، قلب و گل ترسیم شده بود با تمام سادگی باعث میشد برای خواندن کتاب بیشتر مشتاق شوم و مطالعهی آنرا هرچه زودتر شروع کنم.»
سپهر و آرش برخلاف حسین، طرح روی جلد و نام کتاب را جذاب نمیدانستند.
حسین یکی دیگر از ایرادات کتاب را دوگانگی در لهجهی آن دانست و توضیح داد: «در اوایل کتاب، هستی لهجه ندارد ولی در ادامه با لهجهی جنوبی حرف میزند.»
علی زارعزاده، عضو کتابخانهی شهر قدس(قلعه حسنخان) دربارهی رمان «هستی» گفت: «این کتاب به طور کلی رمان خوبی بود اما خوب به پایان نرسید. بخش ابتدایی داستان عالی شروع شد اما پایان داستان با این شروع هماهنگی نداشت و نویسنده سعی کرده بود خیلی زود داستان را جمع کند و ببندد.»
این عضو نوجوان کارگاههای ادبی کانون، گفتوگوهای داستان را یکی از نقاط ضعف آن معرفی کرد و گفت: «گفتوگوها تکراری بودند به ويژه حرفهای پدر هستی و ضربالمثلهای غلطی که در صحبتهایش به کار ميبرد مصنوعی به نظر ميرسیدند.»
عارف رمضانی، یکی دیگر از اعضای کتابخانهی شهر قدس، دوگانگی در زبان کتاب را نقطهی ضعف آن دانست و دراینباره توضیح داد: «نثر کتاب ضعیف و آزاردهنده بود. هستی در بخشهایی به عنوان راوی به صورت کاملاً کتابی حرف میزد و در بخشهای دیگر به عنوان یکی از شخصیتهای داستان به شکل عامیانه صحبت میکرد و زمان زیادی طول میکشید تا من به نثر داستان عادت کنم.»
امید بابایی، عضو دیگر کتابخانهی شهر قدس، معرفی لهجهی جنوبی را یکی از امتیازات رمان «هستی» دانست و ادامه داد: «البته بهتر بود که اعرابگذاری بیشتری برای انتقال درست لهجه به خواننده انجام شود.»
بخش دیگری از این نشست به گفتوگوهای صمیمانهی نوجوانان عضو کتابخانههای کانون با فرهاد حسنزاده اختصاص یافت.
نشست نقد کتاب «هستی» با حضور نویسندهی کتاب و جمعی از اعضای نوجوان کتابخانهها و کارگاههای ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روز گذشته(31 اردیبهشتماه) در کتابخانه و مرکز فرهنگی و هنری شماره 20 کانون برگزار شد.
نظر شما