رييس موسسه حكمت و فلسفه ايران در نشست رونمايي از كتاب «سنجش سنت» جريان عقلانيت اسلامي به نمايندگي انديشمنداني مانند علامه طباطبايي و آيتالله مطهري را مبناي فكري جمهوري اسلامي دانست و گفت: شايسته است اين جريان نيز به همراه ساير جريانهاي فكري، مورد نقد جدي و منصفانه قرار گيرد.-
در مراسم رونمايي از اين اثر، علاوه بر نويسنده كتاب، حجتالاسلام عبدالحسين خسروپناه، رييس موسسه حكمت و فلسفه ايران و همچنين غلامرضا اعواني، رييس انجمن حكمت و فلسفه ايران و استاد دانشكاه شهيد بهشتي سخنراني كردند.
در ابتدا، منصور مهدوي توضيحاتي درباره كتابش ارايه كرد و گفت: سيدحسين نصر به عنوان يكي از نمايندگان جدي سنتگرايي، به معرفي اين جريان در ايران پيش از انقلاب پرداخت. جريان سنتگرايي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با افت و خيزهايي به رشد خود ادامه داد.
وي دينشناسي، فلسفه و هنر را عرصههايي دانست كه سنتگرايي درباره آنها حرفهايي براي گفتن دارد و گفت: سنتگرايي ميتواند يك گفتمان فعال در اين حوزهها به حساب آيد. يكي از خدمات مهم به اين گفتمان، ارزيابي و نقادي آن است. رويارويي نقادانه با يك تفكر به ما كمك ميكند كه نقاط ضعف و قوت آن تفكر را بشناسيم، لذا خوب است جريان نقد انديشهها در كشور ما كه از فضايي باز و فراخ برخوردار است، بيشتر مورد توجه قرار گيرد، البته در نقاديهايمان بايد جانب انصاف را رعايت كنيم و نقاط قوت و ارزشهاي يك تفكر را نديده نگيريم. در نگارش اين كتاب تلاش كردم چنين شيوهاي را براي بررسي و نقد سنتگرايي به كار گيرم.
نويسنده كتاب «سنجش سنت» اين اثر را شامل بررسي و ارايه صحيح و سنجيدهاي از انديشههاي سنتگرايي دانست و گفت: اين كتاب را پيش از انتشار به نظر برخي از معتقدان به سنتگرايي نيز رساندهام. از دكتر سيدحسين نصر نيز از طريق ارتباط ايميلي كمك خواستم كه وي دكتر غلامرضا اعواني را براي مطالعه و بررسي كتاب پيش از انتشار پيشنهاد كردند. علاوه بر آقاي اعواني، غلامعلي حدادعادل و محمود دينانيمطلق نيز اين اثر را مطالعه كردند.
مهدوي فلسفه اسلامي، عرفان اسلامي و خردورزي را معيار سنجش سنتگرايي در كتابش معرفي كرد و گفت: در اين بررسي، از فلسفه سينوي و صدرايي و همچنين فلسفه اشراق نيز بهره گرفتم، به ويژه اينكه دكتر نصر در كتابهايش به فلسفه سهروردي توجه زيادي دارد. بخشي از اين كتاب نيز به نقد سنتگرايي اختصاص دارد.
وي اين كتاب را هديهاي به سيدحسين نصر دانست و گفت: از جمله كارهايي كه در غرب رايج است، نقد آراي يك متفكر در سالهاي پاياني عمر او به عنوان هديه به آن متفكر است. اين كتاب را علاوه بر هديه به سيدحسين نصر، هديه به جريان سنتگرايي نيز ميدانم.
اين نويسنده تاكيد كرد: تاليف كتاب حاضر همچنين اقدامي براي تثبيت فضاي فكري جمهوري اسلامي ايران به عنوان فضايي براي ارايه انديشههاي جديد قلمداد ميشود. اين اثر نخستين كتاب جدي درباره جريان سنتگرايي است و به يقين كاستيهاي زيادي دارد. اميدوارم چنين نقدهايي در كشورمان افزايش يابند تا شاهد رشد و باليدن فضاي فكري و فلسفي كشورمان باشيم.
سپس عبدالحسين خسروپناه گفت: نسبت به مقوله تجدد، چهار جريان فكري و فلسفي در ايران و جهان اسلام شكل گرفتند و فعاليت دارند كه عبارتند از تجددگرايي، تجددستيزي، سنتگرايي و جرياني كه از آن به «عقلانيت اسلامي» تعبير ميكنم.
وي افزود: جريان تجددگرايي، رويكرد پذيرش حداكثري به تجدد و مدرنيته دارد و جريان تجددستيزي در مقابل آن قرار ميگيرد. تجددستيزان معتقدند كه از مدرنيته هيچ بهرهاي نميتوان گرفت.
رييس موسسه حكمت و فلسفه ايران، علامه طباطبايي و آيتالله مطهري را نمايندگان جريان عقلانيت اسلامي دانست و گفت: سيدحسين نصر نيز در سالهاي اخير پس از «گنون» و «شوان» نماينده جريان سنتگرايي قلمداد ميشود. كتاب حاضر از ميان اين چهار جريان، به سنتگرايي ميپردازد. معتقدم كه درباره همه جريانها بايد چنين بررسيهايي انجام شود، به ويژه جريان عقلانيت اسلامي كه ميتوان آن را مبناي جمهوري اسلامي نيز دانست. نقد دانش به پيشرفت آن كمك ميكند، البته به شرطي كه نقدي عادلانه و منصفانه باشد.
خسروپناه با اشاره به اعتدال سنتگرايي در برخورد با مدرنيته و تجدد گفت: اين جريان در عين نقد تجدد، معتقد است بايد از سنت اسلامي بهره گرفت. سنتگرايان معتقد به نفي مطلق تجدد نيستند و همه دستاوردهاي مدرنيته را نقد نميكنند و جريان معتدل در پيش ميگيرند.
وي در ادامه، نكاتي را درباره كتاب ذكر كرد و گفت: عنوان اين كتاب، «سنجش سنت» است، در حالي كه محتواي آن به سنتگرايي ميپردازد، بنابراين عنوان و محتواي كتاب، هماهنگ نيستند. نكته دوم اينكه نويسنده بيشتر به توصيف سنتگرايي پرداخته و به همين دليل، سنجش اين سنت در دل توصيفات آن گم شده است.
اين نويسنده ادامه داد: سنتگرايي از دو دانش عرفان اسلامي و فلسفه اسلامي بهره فراوان گرفت، اما پرداخت نويسنده كتاب به اين موضوع، بسيار كمرنگ است. نويسنده ميتوانست در جاي جاي اين اثر، به نفوذ انديشههاي ابن عربي، قونوي، جندي و ملاصدرا به سنتگرايي اشاره بكند، البته مواردي در كتاب ذكر شدهاند كه كافي نيستند.
خسروپناه به ناديده گرفتن تفاوت «وحدت متعالي اديان» و «پلوراليسم» از سوي نويسنده اين اثر اشاره كرد و گفت: سيدحسين نصر اين تفاوت را به خوبي تبيين كرده است، در حالي كه نقدهاي نويسنده كتاب به وحدت متعالي اديان، مربوط به پلوراليسم است. بهتر بود نويسنده به تفاوت اين دو جريان نيز اشاره ميكرد.
وي افزود: همچنين نويسنده كتاب «سنجش سنت» يكي از بحثهاي بسيار مهم جريان سنتگرايي يعني «علم قدسي» را نديده گرفت. سيدحسين نصر يكي از پيشكسوتان مباحث علم قدسي است. به نظرم بايد يك فصل از اين اثر به بررسي علم قدسي از منظر نصر اختصاص مييافت. او درباره اين موضوع، علاوه بر ارايه تئوري، فرآيند توليد علم قدسي را نيز بيان كرده است.
نظر شما