شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۳
صاحب‌زمانی: سینما با تارکوفسکی دوباره کشف شد

کتاب «تارکوفسکی» ششمین جلد از مجموعه «کتاب کوچک کارگردانان» چندی پیش با ترجمه فردین صاحب‌زمانی منتشر شد. صاحب‌زمانی معتقد است که سینما با تارکوفسکی دوباره کشف شده است و او زوایایی را به مخاطب نشان داد که پیشتر هیچ کارگردانی نشان نداده بود.-

فردین صاحب‌الزمانی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: من شخصا به فیلم‌های تارکوفسکی علاقه بسیاری دارم. ترجمه کتاب «پنج فیلمنامه‌» تارکوفسکی که در مجموعه «100 سال سینما، 100 فیلمنامه» نشر نی منتشر شد، با پیشنهاد من بود و کتاب را هم من در اختیار مجید اسلامی، مسوول این پروژه، گذاشتم تا به جز «نوستالگیا» که خودم ترجمه کردم، فیلمنامه‌های دیگر را که هر کدام سبک متفاوتی داشتند در اختیار دوستان دیگری قرار دهد.

وی افزود: همکاری من با مجموعه «کتاب کوچک کارگردانان» نشر آوند دانش از ویراستاری ترجمه مرسده بصیریان از کتاب «به یاد چارلی» نوشته جری اپستین شروع شد. بعد هادی چپردار به دلیل این‌که از علاقه من به تارکوفسکی آگاه بود، ترجمه این کتاب را به من پیشنهاد داد و من قبل از شروع کارگردانی فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» ترجمه این کتاب را تمام کردم. اکنون نیز مشغول ترجمه فیلمنامه «آندری روبلف» هستم.

صاحب‌الزمانی در ادامه به اهمیت تارکوفسکی در تاریخ سینما و تاثیری که این کارگردان بر سینما گذاشته، اشاره کرد و گفت: به نظر من و بسیاری دیگر از منتقدان و اهالی سینما، تارکوفسکی یکی از کارگردانانی است که سینما را دوباره کشف کرد و زوایایی از آن را به مخاطبان نشان داد که پیش از او هیچ کارگردانی به آن دست نیافته بود.

صاحب‌الزمانی در توضیح تاثیر تارکوفسکی بر دنیای فیلمسازی، افزود: مهمترین کار کارگردانی و فیلمسازی، این است که کارگردان بتواند تشخیص بدهد که تاثیر نمایی که فیلمبرداری می‌کند بر تماشاگر چه خواهد بود؟ این تاثیر، طبعا به انتخاب اندازه نما، بازی‌ها، رنگ و نور و دیگر عوامل صحنه بستگی پیدا می‌کند. کار مهم تارکوفسکی این است که او توانست بیشترین تاثیرگذاری را از تک‌تک نماهایش و بازی‌ها و طراحی صحنه و به طور کل همه عناصر فیلم بگیرد. فیلم‌های او در تماشای اول، تاثیری عجیب بر تماشاگر می‌گذارد و عمق جانش را هدف می‌گیرد. در دفعات بعد است که شاید بشود رفت دنبال کشف جزییات و لایه‌های پنهان‌تر؛ چنان‌که خود تارکوفسکی هم معتقد بود که بهترین تماشاگران فیلم‌هایش بچه‌ها هستند.

کارگردان فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» در ادامه افزود: رسیدن به جایگاهی که تارکوفسکی در سینما به آن دست یافت آرزوی هر کارگردانی است، حتی بزرگانی چون برگمان و کیشلوفسکی. شاید به دلیل همین تاثیرگذاری است که تارکوفسکی مخالفان و حتی دشمنان بسیاری داشت. جالب است که مخالفان تارکوفسکی در ایران، برای مخالفت با سینمای او فیلم‌های هالیوودی و حتی افرادی چون هیچکاک را دلیل می‌آورند و استدلال‌شان این است که اصل سینما، سرگرمی‌سازی است. البته سابقه دشمنی با تارکوفسکی در ایران به دشمنی با کسانی هم که او را به جامعه هنری ایران معرفی کردند، وابستگی دارد.

صاحب‌الزمانی در ادامه در پاسخ به این سوال که بر مبنای کتاب «شان مارتین» سینمای واقعی از دید تارکوفسکی چه سینمایی است، گفت: این سوال بسیار مشکلی است چرا که خود تارکوفسکی هم برای پاسخ به این سوال کتاب «پیکره‌سازی در زمان» را نوشته است اما می‌شود گفت که اعتقاد تارکوفسکی بر این است که سینما را باید به عنوان هنری مستقل از دیگر هنرها بازشناخت. او می‌گوید که سینما رسالت کامل‌ کردن ادبیات، موسیقی، نقاشی و دیگر هنرها را ندارد ولی به هر حال مخاطب ردپای همه این هنرها را می‌تواند در سینمای تارکوفسکی ببیند. به باور او و دیگر فیلمساز مطرحی چون «برسون» سینما باید مستقل از دیگر هنرها باشد و روی پای خود، هنری جدید را بسازد.

این مترجم در ادامه با اشاره به این‌‌که مبحث مستقل بودن سینما از دیگر هنرها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، به دید تارکوفسکی و برداشت خاص او از مقوله اقتباس در سینما اشاره کرد و گفت: قرار نیست که فیلم اقتباسی از یک رمان، کار رمان مصور را بکند. تارکوفسکی از رمان آن چیزی را برداشت می‌کرد که به نظرش قابلیت آن را داشت که هنر جدیدی یا اثر جدیدی از آن حاصل شود.

وی افزود: فیلم «سولاریس» از روی رمانی به همین نام نوشته استانیسلاو لم ساخته شده است، شاید مخاطب با دیدن فیلم «سولاریس» یاد رمان سولاریس هم بیافتد، اما فیلم کاملا جدا و مستقل از رمان است. جالب است که در مرحله نوشتن فیلمنامه، نویسنده رمان با تارکوفسکی مدام جدل داشته که این فیلمنامه ربطی به رمان ندارد. همینطور فیلم «استاکر» تارکوفسکی هم اقتباسی از رمان «پیک‌نیک کنار جاده» نوشته دو برادر یعنی آرکادی و بوریس استروگاتسکی است. این دو برادر با وجودی که در نگارش فیلمنامه استاکر همکاری کردند، اما با تارکوفسکی از منظر زاویه دیدشان به سینما اختلاف اساسی داشتند.

صاحب‌الزمانی ادامه داد: تارکوفسکی بسیار به شعر و ادبیات وابسته بود. سال‌ها آرزوی ساختن فیلمی را داشت که قرار بود اقتباسی باشد از رمان «ابله» داستایوفسکی، اما دید تارکوفسکی به سینما، اصیل و تازه است و به همین دلیل گرچه از ادبیات اقتباس می‌کند، اما حاصل کار، اثری بسیار نو و تازه‌ است. نهایت تلاش یک کارگردان خلق یک ایده نو یا یک نمای نو در سینماست، اما هر نمای هر هفت فیلم تارکوفسکی درخشان و تازه است و این به هیچ عنوان اغراق نیست. همه این چیزهایی که گفتم باعث شد که نتوانم از ترجمه این کتاب بگذرم تا، هم‌عقیده با خود نویسنده که در مقدمه کتابش نوشته، کمکی کنم به آن‌ها که تارکوفسکی را نمی‌شناسند تا کمی با فیلم‌هایش آشنا شوند و آن‌ها که به او و آثارش علاقه‌مند بوده‌اند دوباره به شوق بیایند و فیلم‌هایش را بار دیگر ببینند.

مترجم کتاب «تارکوفسکی» در ادامه به نویسنده این کتاب و طرز نگاه او به آثار تارکوفسکی اشاره کرد و گفت: شان مارتین، آمریکایی است و من همیشه کنجکاو بوده‌ام ببینم غیراروپایی‌ها و به ویژه آمریکایی‌ها چه گونه با آثار تارکوفسکی ارتباط برقرار کرده یا همچنان می‌کنند، و هرچه جلوتر رفتم متوجه شدم که این نویسنده درک بسیار جالبی از آثار تارکوفسکی دارد. این نکته را فراموش نکنیم که مارتین در فرهنگی رشد کرده است که سازنده سینمای مسلط هالیوود است. البته شاید هم این‌ها پیشداوری من نسبت به آن‌ها بوده است.

صاحب‌الزمانی گفت: مارتین همچنین تحلیل‌های جالبی درباره فیلم‌های تارکوفسکی دارد مثلا ارتباط قاب‌بندی‌های فیلم‌های تارکوفسکی با برخی از تابلوهای نقاشی‌ معروف که بعضی‌هاشان را در پایان کتاب به صورت رنگی چاپ کرده‌ایم. تفاوت عمده‌ای که این ترجمه با اصل کتاب دارد همین مصور شدن ترجمه است و می‌شود گفت که به جز تصاویر رنگی، تقریبا در هر صفحه هم یک قاب از فیلم را که هم‌سو با متن بوده چاپ کرده‌ایم. البته مدل‌هایی از این دست تحلیل‌ها در آثار نقادانه بابک احمدی هم به چشم می‌خورد، چه در کتابش «تارکوفسکی» و چه در نوشته‌های دیگرش، اما در کتاب شان مارتین این اشاره‌ها کلی‌تر است.

این منتقد سینما در ادامه به قلم روان «شان مارتین» اشاره کرد و گفت: به طور کلی آمریکایی‌ها در همراه کردن مخاطب با خود، توانایی بسیاری دارند. بر این اساس باید بگویم که مارتین نیز قلم روانی دارد و آگاه است که چگونه باید مخاطب را جذب کرد. من سعی کردم که شوق و شور مارتین درباره تارکوفسکی را در ترجمه انتقال دهم و همچنین جذابیتش را حفظ کنم. در مواردی هم به جز پانویس‌های نویسنده، احساس کردم که نیاز به توضیحاتی برای خواننده فارسی‌زبان هست که همه در پانویس‌ها مشخص شده‌اند.

وی افزود: گاهی اوقات هم بر خلاف سنت ترجمه، مجبور شدم، یا بهتر است بگویم که نیاز دیدم چیزهایی را برخلاف برداشت نویسنده از نکته‌ای یادآوری کنم. البته می‌دانم که ممکن است این کار خیلی مخالف داشته باشد، خودم هم درباره متون دیگر شاید با آن‌ها هم‌رای باشم، اما درباره تارکوفسکی نتوانستم چیزی اضافه نکنم. این موارد هم خیلی اندک هستند و بیشترش جاهایی است که نویسنده برداشتش را به عنوان یک نکته مبهم در یک فیلم مطرح کرده است. به نظر من خواننده علاقه‌مند به تارکوفسکی، یا کسی که می‌خواهد تازه فیلم‌های او را کشف کند، این کتاب برایش بسیار مفید خواهد بود و پس از آن هم می‌تواند برود سراغ کتاب آقای بابک احمدی که مفصل‌تر است. 

صاحب‌الزمانی گفت: متاسفانه همه آثار تارکوفسکی در دسترس مخاطب ایرانی قرار ندارد و از این منظر شاید بخشی از این کتاب که جنبه آموزشی‌اش خیلی قوی‌تر است درک نشود. به عنوان مثال وقتی ‌که مخاطب در کتاب مطالبی را که درباره اپرای «بوریس گودونوف» که تارکوفسکی اجرا کرده، می‌خواند، بسیار مشتاق به دیدن این اپرا می‌شود که متاسفانه فیلمش اینجا در دسترس نیست.

فردین صاحب‌الزمانی در پایان این گفت‌وگو از هادی چپردار، مترجم و منتقد سینما و مسوول پروژه «کتاب کوچک کارگردانان» در انتشارات آوند دانش تشکر کرد و تلاش‌ها و وسواس او را براي انتشار این مجموعه قابل ستایش دانست.

کتاب «تارکوفسکی» نوشته «شان مارتین» ششمین جلد از مجموعه «کتاب کوچک کارگردانان» است که با نظارت هادی چپردار، توسط نشر «آوند دانش» منتشر می‌شود. این کتاب با ترجمه فردین صاحب‌الزمانی در 342 صفحه همراه با هشت صفحه تصاویر رنگی به بهای هشت هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. 

نخستین اثر فردین صاحب‌الزمانی در مقام کارگردان فیلم «چیزهایی هست که نمی‌دانی» است که سال گذشته (1390) اکران شد. او پیشتر به عنوان تدوینگر و طراح صدا فعالیت داشت.

صاحب‌الزمانی نقد فیلم را هم از سال 1370 در ماهنامه فیلم شروع کرد و نخستین کتاب او در مقام مترجم، فیلمنامه «راننده تاکسی» اثر «پل شریدر» (نویسنده کتاب «سبک استعلایی در سینما») است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها