حسن شهرستاني در نشست «شريعتي و نقد غرب» گفت: شريعتي يك روشنفكر مسوول و عاشق فرهنگ ايراني و اسلامي بود كه همواره از خفتی که بر ملت ايران حاکم بود رنج میکشید. او با توجه به حوزه مطالعاتیاش که جامعهشناسی بود، مسايل را از منظر اجتماعی میدید.-
وي در ابتداي سخنانش شریعتی را یک روشنفکر مسوول و عاشق ایران و فرهنگ ایرانی و اسلامی دانست و گفت: اعتلای ایران، دغدغه همیشگی شريعتي به حساب میآمد. او همواره از خفتی که بر این ملت حاکم شده بود رنج میکشید. این روشنفکر، با توجه به حوزه مطالعاتیاش که جامعهشناسی بود، پدیدهها را از منظر اجتماعی میدید.
شهرستاني پله نخست برخورد با بیماریهای اجتماعی را تشخيص آن بیماریها دانست و گفت: شریعتی نیز مانند جلال آلاحمد، غربزدگی و از خودبیگانکی را بیماری جامعه میدانست. جلال معانی متعددی برای غربزدگی در کتابش ذکر کرده است که به نظر من بهترین تعبیر، «سنزدگی» است. گندمی که مورد هجوم آفت سن قرار میگیرد، پوسته ظاهریاش تغییری نمیکند و از درون پوچ میشود. تنها هنگام درو محصول است که سنزدگی خود را نشان میدهد. از همین رو به عقیده من جلال با ذکر تعبیر «سنزدگی» بهترین تعبیر را برای غربزدگی به کار برد.
اين پژوهشگر، عاطفی بودن ملت ایران را یکی از اصلیترین نقاط ضعف آنان در برخورد با غرب دانست و گفت: ما ملتی عاطفی هستیم و به تعبیر عامیانه یا از این ور بام میافتیم یا از آن ور بام. ما چنین برخوردی در مواجهه با غرب داشتیم و دچار بهتزدگی شدیم و این بهت با دیدن توپ و تفنگ آنها آغاز شد. توپ و تفنگ و جنایت، سمبل تجدد غرب در ایران بود. دکتر شریعتی با زیرکی در آثارش، تعبیر «تجدد» را به جای «تمدن» استفاده کرده است.
شهرستاني در بخش دیگری از سخنانش به بیتدبیری شاهان قاجار در برخورد با غرب اشاره کرد و گفت: ناصرالدین شاه سفرهای زیادی به غرب داشت، اما چیزهایی را از غرب میگرفت و در ایران پیاده میکرد که به کار پیشرفت ایران نمیآمدند. او طی سفرهایی که به غرب داشت کتاب یا تجهیزات آزمایشگاهی برای دارالفنون نیاورد و به جای آن ترشی و پارچه و تصاویر زنان را با خود به ایران میآورد. فهرست خریدهای ناصرالدین شاه به صورت مکتوب وجود دارد.
وی افزود: ما ملت عاطفی ایران در این میان، نه رومی روم بودیم و نه زنگی زنگ و خود را در مواجهه با غرب رها کردیم و دستپاچه شدیم و ظواهر تجدد را با تمدن غرب اشتباه گرفتیم. بعد از مشروطه نیز که نهضت ترجمه بار دیگر شکل گرفت، ما تنها به ترجمه کاتالوگ پرداختیم. در نهضت ترجمه دوره شکوفایی تمدن اسلامی که در قرن دوم و سوم هجری جریان داشت، نوعی هوشیاری به چشم میخورد، زیرا در آن دوران مبانی فلسفی یونان ترجمه شدند و به همین دلیل، پس از حدود 80 سال تمدن اسلامی بینیاز از دانش غربی شد. نهضت ترجمه صدر اسلام دانش را وارد تمدن اسلامی کرده بود ولی ما در نهضت ترجمه پس از مشروطه، کاتالوگ دانش غرب را ترجمه کردیم.
اين استاد دانشگاه يادآوري كرد: در جریان خودباختگی ما در برابر غرب، حوزه فرهنگ از همه دردناکتر بود. در حوزه صنعت، کشاورزی و پزشکی ما با محسوسات روبهروییم، اما فرهنگ امری نامحسوس است و هنگامی متوجه آسیبهای عمیق آن میشویم که از دست کسی كاري ساخته نیست. شریعتی در دوره نهضت ترجمه پس از انقلاب و فرنگیمآبی رضاخانی به دنیا آمد. او محصول دوره ترس، اضطراب، هیجان و عجله بود. شتابزدگی و نگرانی در همه نوشتهها و سخنرانیهای شریعتی مشهود است. این شتابزدگی و نگرانی در بسیاری از همدورههای شریعتی نیز وجود دارد. به همین دلیل سخنان شریعتی تا اندازهای دچار تشتت است و اضطراب در آنها احساس میشود.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: شریعتی به عنوان یک طبیب اجتماعی درد جامعه را در جدایی از فرهنگ و اصالت میدانست، بنابراین بازگشت به خویشتن را برای این درد تجویز میکرد. او میگفت بازگشت به خویشتن به این معنا نیست که بر استخوانهای گذشتهمان گریه کنیم، بلکه باید خودِ بالفعلمان را پیدا کنیم.
اين پژوهشگر ادامه داد: شریعتی، دیدارهای هانری کربن با علامه طباطبایی را مصداق بازگشت به خویشتن میدانست. او درباره این دیدار میگفت یک انسان 1500 ساله با یک انسان 250 ساله کشتی میگیرد و پیداست که کدام یک از آنها پیروز است. او علامه طباطبایی را انسانی با پشتوانه تمدنی 1500 ساله در برابر کربن با پشتوانه 250 ساله میدید. انسان 1500 ساله هیچگاه به انسان 250 ساله باج نمیدهد، زیرا استوار است و در گفتوگو و مباحثه خود را نمیبازد.
وی افزود: هر سخنی، تاریخ و جغرافیا دارد. شریعتی در دوران خودباختگی سخن میگفت و با تمام وجود با این خودباختگی مبارزه میکرد. سخنرانیهای او گاه به چندین ساعت میرسید بدون اینکه مخاطبانش خسته شوند. یک دلیل عمده جذب مردم به سخنان شریعتی، ادبیات قوی او بود. او ذاتا ادیب بود. به نظر من یکی از زيباترین نثرهای 200 سال اخیر، متن هشت صفحهای «حسین وارث آدم» شریعتی است.
شهرستاني نیافتن محکمات اندیشه شریعتی در نوشتههایش را یکی از مشکلات درک انديشه وی دانست و گفت: یافتن محکمات اندیشه شریعتی به دلیل غالب بود وجه عاطفی نوشتههایش دشوار است. البته او بر مساله «بازگشت به خويشتن» تاكيد بسيار دارد و شايد تنها يكي از محكمات نوشتههاي شريعتي است كه بر مخاطبان او روشن باشد. پيدا كردن ساير محكمات در كتابهاي شريعتي نيازمند اين است كه متن او را از غلبه عاطفي دربياوريم.
وي افزود: شريعتي در زمانهاي ميزيست كه از يك سو، تئوري انقلاب ماركسيستي بسياري از مناطق جهان را دربر گرفته بود و از سوي ديگر مسلمانان ايران طي چندين قرن دچار خمودي و ياس شده بودند. سلسلههاي حاكم در قرنهاي متمادي، با مردم جز با تحقير و سركوب رفتار نميكردند و از طرف ديگر، چنان جو روشنفكري شكل گرفته بود كه حتي مومنان، ايمان خود را پنهان ميكردند.
اين پژوهشگر يادآوري كرد: شريعتي به عنوان يك جامعهشناس مسوول دريافته بود كه نبايد نقش بلندگوي غربيان را در كشورهاي جهان سوم بازي كرد. ما بايد حرف خودمان را بزنيم و براي اين كار بايد بضاعت داشته باشيم. اين جامعهشناس، از ادبيات فاخر ايران و پيامهاي روشنفكران ديني استفاده كرد تا ازخودبيگانگي حاكم بر جامعه را از ميان ببرد و در بسياري كتابهايش اين موضوع را مطرح ميكند.
شهرستاني در بخش ديگري از سخنانش گفت: شريعتي بازگشت به خويشتن را بازگشت به قرآن امام علي(ع) ميدانست. او يك بازخواني اجتماعي از متون ديني داشت. فرق او با انديشمندان ديگر نيز اين بود كه او چندان به معقول و منقول كاري نداشت و مسايل مختلف را از منظر جامعهشناسي مطالعه ميكرد.
نظر شما