سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۷:۵۹
علومی:اسطوره در هستی شناسی نویسندگانمان کم رنگ است

محمدعلی علومی، که با رمان «پریباد» امروز جایزه بخش داستان بیستمین دوره «کتاب فصل» را از آن خود کرد، با توجه به محتوای این رمان، توصیه‌هایی را درباره لزوم نگاه خاص به فرهنگ اساطیری و بومی بیان کرد. علومی در این باره تاکید کرد که ما ایرانیان شایستگی این را داریم که مبانی فرهنگی‌مان را وارد رمان و داستان‌هایمان کنیم؛ چرا که همواره ملتی فرهنگ‌ساز بوده‌ایم. وی کم رونقی حضور اساطیر و فرهنگ مردم در دیدگاه‌های هستی‌شناسانه نویسندگان ایرانی را، یکی از انگیزه‌های نگارش «پریباد» دانست._

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، علومی با برگزیده شدن در جایزه «کتاب فصل» بخشی از درد‌دل‌های همیشگی‌اش را درباره لزوم توجه به فرهنگ بومی مطرح کرد. 

وی در پاسخ به این سوال که «آیا در نگارش پریباد تعمد خاصی در تاثیرپذیری از رمان «صد سال تنهایی» داشته‌اید؟» توضیح داد: بله، این تعمد وجود داشته است. صد سال تنهایی براساس فرهنگ آمریکای لاتین و سرخ‌پوستان نوشته شده است. در این رمان تمرکز خاص نویسنده را بر فرهنگ عشایری می‌بینیم و در حقیقت با یک جمع‌بندی درمی‌یابیم که فرهنگ آنان با فرهنگ عشایر ما تفاوت چندانی ندارد. 

وی افزود: ملت بزرگ ما ملتی فرهنگ‌ساز بوده است و نگرش‌های دینی و عرفانی در همه آیین‌های ایران باستان هم وجود داشته است. این آیین‌ها بر همه فرهنگ‌های جهان تاثیر گذارده‌اند و زمانی فرهنگ دینی نیاکان ما بوده‌اند. 

نویسنده «سوگ مغان» در ادامه در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه «چه کارکردهایی تازه‌ای را می‌توان با رجوع به دنیای اساطیری فرهنگ بومی و ملی دریافت؟» گفت: واضح است که استفاده‌ در قالب‌های هنری و داستانی از این المان‌ها و کهن‌الگوها می‌تواند به غنا و اصالت فرهنگ ایرانی بیفزاید و ایرانیان را از خود بیگانگی فرهنگی برهاند. بخش مهم این فرهنگ‌ها از فرهنگ مردم استخراج می‌شود که نقش کلیدی در حفظ و نگهداری فرهنگ ملی خواهد داشت. 

این داستان‌نویس یادآور شد: در «پریباد» کارکردهای اساطیری را در نوعی از نگرش هستی‌شناسانه جهان مد نظر داشتم. من زمانی شاگرد سیدابولقاسم انجوی‌شیرازی بودم و به گردآوری فرهنگ مردم قصه‌ها و آداب و رسوم علاقه‌مند شدم و از همان روزگار دریافتم که فرهنگ مردم حکمت کهن را بیان می‌کند و برای سرگرمی ساخته نشده است. 

علومی در پایان تاکید کرد: ما این روزها فقط از طریق ترجمه با فرهنگ‌های اساطیری برخی نقاط جهان ارتباط برقرار می‌کنیم، چرا نباید در ایران نویسندگان ما فرهنگ مردم را وارد فضای داستان کنند و آن را با اشکال جدید جهان نو امروزی، احیا و پاسداری کنند؟  انگیزه نگارش «پریباد» کم رونقی حضور اساطیر و فرهنگ مردم در دیدگاه‌های هستی‌شناسانه نویسندگان ایرانی و علاقه شخصی خودم به این موضوع بود. 

«پریباد» 544 صفحه است و اسفند سال گذشته (1390) از سوی نشر «آموت» راهی بازار کتاب شد.

داستان این رمان درباره شهری است که ناگهان در یک شب ناپدید شده ‌است. راوی اين داستان اين‌گونه آورده است: «هیچ قصه‌گویی ندیده بودم که قصه پریباد را کاملا بداند. شهری بوده انگار به نام پریباد که یک شب محو می‌شود و یا طوفان آن را می‌برد و شاید برعکس، طوفان، شهری را می‌آورد به نام پریباد. بعضی می‌گفتند ساکنانش دیو بودند. در قصه‌ها، مکانش را حدود ایزدخواست در اطراف یزد می‌دانند و در روایت‌هایی، کنار جبار بارز، حدفاصل بم با نرماشیر. زابلی‌ها هم می‌گویند این شهر کنار شهر سوخته بوده است.»

در ادامه داستان، «پیر ویس»، راوي داستان، ماجراهایی حیرت‌انگیز از شهر «پریباد» حکایت می‌کند. ماجراهای عجیب و غریب که آن‌ها را از پدرش و او از پدر خود و او نیز از پدر خود یعنی مهرک، پسر میرزا فرجاد شنیده بود. خانمش هم هرچه را درباره پریباد و مردمش و ماجراهای شهر از پدر و مادر و پدربزرگ‌هایش شنیده، تعریف می‌کند.

حکایت ماجراهای حیرت‌آور و عجیب و غریب پریباد، پاسخی هم هستند بر این‌که قصه‌ها در جهان جدید نمرده‌اند: «پریباد که قصه نیست، نبود. شهری بود که محو شد؛ ناغافل در یک شب دود شد و رفت هوا ...» 

مراسم اختتامیه بیستمین دوره جایزه کتاب فصل، عصر امروز، سه‌شنبه، 30 خرداد، در سنندج برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط