نويسنده «حقيقت محمديه و عيسي مسيح از ديدگاه ابن عربي و اكهارت» مطرح کرد
فلسفه نوافلاطونی، الگوی عرفای مسلمان و مسيحی
نويسنده كتاب «حقيقت محمديه و عيسي مسيح از ديدگاه ابن عربي و اكهارت» معتقد است كليت عرفان عرفاي مسلمان و مسيحي با يكديگر قابل تطبيقند، زيرا هر دوي آنها از انديشه نوافلاطوني تاثير زيادي پذيرفتهاند.؛ البته عرفان برگرفته از قرآن را بايد از اين تشابه مستثني كرد.-
وي افزود: من فلسفه غرب خواندهام و اين كتاب در واقع، پاياننامه دكتراي من است. به گمانم موضوع اين كتاب يكي از موضوعات جالب توجه در عرفان است كه ميتوان مقايسهاي درباره آن در عرفانهاي مسيحي و اسلامي انجام داد. اين مقايسه ميتواند براي علاقهمندان به عرفان اسلامي و مسيحي نيز جالب توجه باشد.
توران، حقيقت محمديه و عيسي مسيح را مفهومي محوري در انسانشناسي ابن عربي و اكهارت دانست و گفت: مفهوم عيسي مسيح در قوس نزول و صعود انديشه اكهارت نقش مهمي را بر عهده دارد، اين در حالي است كه اين مفهوم در انديشه مسيحي نيز در محوريت قرار دارد.
وي درباره شباهتها و اختلافات اين دو مفهوم گفت: اين دو مفهوم به لحاظ كلامي متفاوتند، زيرا بستر كلامي متفاوتي با يكديگر دارند. اكهارت به دليل غلبه عقيده كليسا، عيسي(ع) را خدا ميداند، اما ابن عربي طبق آموزههاي اسلام، پيامبر را بشر ميداند. اين خاستگاه كلامي متفاوت عليالقاعده بايد به تفاوت جزييات نيز بينجامد اما با وجود اين، حقيقت محمديه ابن عربي و عيسي مسيح اكهارت تا اندازه زيادي به هم شبيهند، زيرا هر دو آنها عارفند و به لحاظ هستيشناختي قايل به وحدت وجودند.
اين نويسنده افزود: با توجه به اين مبناي هستيشناختي، ديدگاه ابن عربي درباره حقيقت محمديه با ديدگاه اكهارت درباره عيسي مسيح به هم نزديك ميشوند. ابن عربي تا جايي كه ممكن بود مقام حقيقت باطني پيامبر را بالا ميبرد و به نوعي ميكوشد آن را به مرزهاي الوهيت نزديك كند. از سوي ديگر، اكهارت نيز به دليل اعتقادش به وحدت وجود، تلاش ميكند مقام عيسي مسيح را در الوهيت تنزل دهد. البته اكهارت الوهيت عيسي مسيح را تنزل نميدهد، اما مرتبه او را پايينتر از مرتبه خداي پدر قرار ميدهد و به اين طريق آن را به مرتبه انساني نزديكتر ميكند.
وي درباره ديگر شباهتهاي اين دو مفهوم گفت: ابن عربي و اكهارت نقشهاي يكساني را براي اين دو مفهوم در نظر ميگيرند. براي مثال، هر دو آنها اين مفاهيم را واسطهاي ميان خدا و مخلوقات چه در قوس نزول و چه در قوس صعود ميدانند. بر اين اساس، ابن عربي تمام آنچه را در قوس نزول از سوي خدا در جهان نازل شدهاند و همچنين بازگشت تمام مخلوقات در قوس صعود به سوي خداوند را به واسطه حقيقت محمديه امكانپذير ميداند. در واقع از نظر ابن عربي، اتحاد با حقيقت محمديه، راهي به سوي خداست.
نويسنده كتاب «تاريخمندي فهم در هرمنوتيك گادامر» به دلايل شباهتهاي انديشه اين دو عارف اشاره كرد و گفت: هر دو عارف در بستري يوناني ميانديشند و هر دو وارث انديشه نوافلاطوني هستند و تفكراتشان را با انديشه فلوطين هماهنگ كردند. مفاهيمي كه آنان براي تبيين حقيقت محمديه و عيسي مسيح به كار ميبرند برگرفته از انديشه يوناني است. اين نقطه اشتراك مهم است و سبب ميشود كه آنان با وجودي كه دو دين متفاوت دارند، بستر انديشهاي يكساني داشته باشند.
وي يادآوري كرد: همچنين هر دوي اين عارفان از آموزههاي رسمي دين مورد تبعيت خود فاصله گرفته بودند. از همين رو بهطور كلي انديشه عرفاني ابن عربي با عرفاني كه در متون اسلامي با آن مواجهيم، متفاوت است، اين در حالي است كه انديشه عرفاني اكهارت نيز با عقايد رسمي كليسا تفاوتهايي دارد. اين دو عارف تا اندازهاي از بستر ديني كه به آن تعلق دارند دور شدند و در قالب انديشه يوناني تفكر كردند. همين امر نيز سبب شد كه دو مفهوم حقيت محمديه و عيسي مسيح در انديشه آنان به لحاظ جايگاه و نقشي كه در هستي دارند به يكديگر شبيه شوند.
وي تاكيد كرد: وامگيري از انديشه نوافلاطوني سبب شده اين دو عارف، با وجود اختلافات بنيادي ديني، مفاهيمي مشابه يكديگر را ارايه كنند.
توران در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه آيا ميتوان اين شباهت را به كل عرفان اسلامي و مسيحي تعميم داد، گفت: يكي از فصول كتاب به همين موضوع اختصاص دارد. در اين بخش تلاش كردم الگوي هستيشناختي را طراحي كنم كه بر عرفان مسيحي و اسلامي قابل تطبيق باشد. صرفنظر از ابن عربي و اكهارت، كليت عرفان مسيحي و اسلامي الگوي هستيشناسي واحدي دارد و اين الگو را ميتوان بر تفكر تمامي عرفاي مسلمان و مسيحي تطبيق داد. البته بديهي است كه اين تطبيق، به طور صددرصد امكانپذير نيست.
وي يادآوري كرد: البته عرفان اسلامي كه قابل تطبيق با عرفان مسيحي و انديشه يوناني است، آن عرفاني نيست كه از قرآن و كلام اهل بيت(ع) استنباط شده باشد. عرفاني كه مستقيما از قرآن استنباط شده است با عرفان ابن عربي و شاگردان او متفاوت است. انديشه عرفاني ابن عربي و شاگردانش به همراه عارفان مسيحي، از عرفان يوناني به ويژه فلوطين تاثير پذيرفتهاند. فلوطين نيز تجسم اعلاي عرفان يوناني است.
چاپ نخست كتاب «حقيقت محمديه و عيسي مسيح از ديدگاه ابن عربي و اكهارت» با شمارگان هزار نسخه، 365 صفحه و به بهاي 62 هزار ريال از سوي انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب منتشر شده است. همچنين اين اثر در بيستمين دوره جايزه كتاب فصل، شايستهتقدير شناخته شد.
نظر شما