به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست سینما و تئاتر، سمینار «بازنمایی فضاهای شهری در هنر و ادبیات» عصر دیروز چهارشنبه 28 تیرماه با حضور علیرضا قاسمخان، محمدسعید حنایی کاشانی، عابس خلقی و علیرضا نراقی در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان برگزار شد. دبیر این نشست دکتر محمدرضا خاکی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس بود.
نراقی در این نشست به ارایه مقاله مشترک خود با مجید سرسنگی، با عنوان «جامعه شهری ایران پس از انقلاب در نمایشنامه «31/6/77» نوشته علیرضا نادری پرداخت. این نمایشنامه در سال 1386 توسط نشر قطره منتشر شده است.
نراقی در این نشست گفت: سوالی در این چند سال اخیر ذهن بسیاری از منتقدان را اشغال کرده و آن این است که آیا اتفاقات شهری و بحرانهاي سیاسی در نمایشنامههای ما بازتاب دارد يا خیر؟ و آیا نمایشنامههایی که منتشر شده و در دسترس مخاطبان قرار دارند، شمایی از مسایل اجتماعی را در بطن خود دارند؟
وی افزود: عموم نظریه پردازان جامعه ایرانی را مدام در حال گذار میدانند، بنابراین نمایشنامه نویسان همیشه مسایل اجتماعی را روبهروی چشم خود میبینند، البته درام پدیدهای است درباره حوزه خصوصی انسانها و نه حوزه بیرونی و اجتماعی و همچنین باید گفت که درام نمایانگر صداهای خاموش یک جامعه است، صداهایی که دیده نمیشود.
این کارشناس ارشد تئاتر در ادامه با اشاره به اینکه نمایشنامهنویسان ایرانی به دلیل مشکلات عدیده و پیچیده اجتماعی و سیاسی تصویری از جامعه نشان نمیدهند، گفت: نمایشنامه نویسان ایرانی یا تصویری از جامعه نشان نمیدهند و یا اگر هم نشان میدهند آنرا در پس انواع ابهامها پنهان میکنند. بنابراین شما در نمایشنامههای ایرانی مکان ایرانی نمیبینید.
علیرضا نراقی گفت: در نمایشنامه«31/6/77» که داستان تحولات چند رزمنده دوران جنگ تحمیلی در دهه سوم انقلاب است، اسم میدانهایی چون آزادی چند بار تکرار میشود، اما این مساله ربطی به خود میدان ندارد، بلکه میدان آزادی به مثابه یک نماد و کنایه به کار رفته است.
محمد سعید حنایی کاشانی، عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، با مقاله «شهر، خاطره و هویت فردی؛ در جستوجوی گم شدهای به نام تهران قدیم در فیلم کلاغ اثر بهرام بیضایی» یکی دیگر از سخنرانان این نشست بود. او گفت: در این سالها سرعت تغییرات، ساختار شهری در تهران آنقدر زیاد بوده که پرمردها و پیرزنها به ندرت میتوانند مکانهای شهری در دوران جوانی خود را، پیدا کنند.
وی افزود: در عموم شهرهای اروپایی بسیاری از مکانهای قدیمی حفظ شدهاند، یعنی نو آمده، اما قدیم نرفته است. در اروپا امروزه میتوان خانههایی که اندیشمندان قدیمی در آن به دنیا آمده و یا زیستهاند را یافت و همینطور بسیاری از مکانهای فرهنگی چون کتابخانهها بدون تغییراتی به همان فرم قدیمی خود حفظ شدهاند، اما در تهران همه چیزهای قدیمی نابود شده و یا درحال نابودی است.
این مترجم و محقق زیباییشناسی و فلسفه هنر در ادامه گفت: تهران در گذر از جهان سنتی به مدرن چیزی را گم کرده است. جلال آل احمد، داریوش شایگان و بسیاری از اندیشمندان هر یک به گونهای از منظری فلسفی به این مقوله که همان گم کردن هویت فردی است، پرداختهاند اما هنرمندانی چون بیضایی با این مساله به گونهای دیگر برخورد کردهاند.
حنایی کاشانی در ادامه با بیان مختصر داستان فیلم بیان کرد که بیضایی در فیلم کلاغ به سرگذشت نسلی میپردازد که «شهر»ش را گم کرده است و اکنون که آنرا باز نمییابد، خودش را نیز گمشده احساس میکند.
علیرضا قاسمخان و عابس خلقی دو سخنران دیگر این نشست بودند. قاسمخان با نشان دادن چند سکانس از فیلم «خشت و آینه» به بررسی چگونگی ارایه فضاهای معماری شهر تهران در این فیلم پرداخت. خلقی نیز با مقاله «شهر به مثابه دیگری بزرگ در فیلم راننده تاکسی اثر اسکورسیزی» به بررسی تحلیل معمارانه شهر نیویورک در این فیلم پرداخت.
پس از این نشست، نشست هنرهای تجسمی نیز با حضور محمدعلی رجبی، مهناز ابراهیمزاده، مریم لاری، مرتضی بابک معین و مجید امانی با دبیری حبیبالله درخشانی، برگزار شد.
سمینار «بازنمایی فضاهای شهری در هنر و ادبیات» دیروز چهارشنبه 28 تیرماه در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان برگزار شد. چهار نشست در این سمینار برگزار شد و بنا به گفته بهمن نامورمطلق، معاون پژوهشی خانه هنرمندان مقالات ارایه شده در این همایش در پایان سال جاری در یک کتاب منتشر خواهد شد.
پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۱ - ۱۲:۲۳
نظر شما