وب سایت ادبی «میلیونز» اعلام کرده در جست و جوی یافتن سختترین کتابهایی بوده که تاکنون نوشته شدهاند._
انتخاب این کتابها با طرح سوالهای مختلفی از سال 2009 آغاز شد و شامل کتابهایی میشود که ممکن است حجمشان بسیار زیاد باشد و علاوه بر این سبک نوشتاری آنها نیز متفاوت است. در هر حال میتوان گفت این کتابها در عالم ادبیات در حکم کوه اورست هستند که بالا رفتن از آن برای خیلیها دشوار است.
در فهرست سختترین کتابها این آثار جای گرفتهاند:
«نایت وود» نوشته جونا بارنز : بارنز استاد سبک دشوار گوتیک است. این کتاب مجموعهای است از تک گوییها و توصیفهای دشوار و پیچیده که برای تصویر یک شخصیت ایرلندی – آمریکایی به کار گرفته شده است. مطمئن باشید که به هیچ شکل نمی توانید خواندن این کتاب را بیش از چند صفحه ادامه بدهید.
«قصه یک لاوک» نوشته جاناتان سوییفت: این کتاب که از نظر ارجاعهای زیاد به فرهنگی مهجور، حتی برای انگلیسیهای قرن هجدهمی نیز مبهم است، از نظر محتوا نیز به هجو یک کشیش محافظه کار می پردازد و دارای صدها پانویس برای درک محتوای تاریخی اش است. در نهایت از خواندن این کتاب احساس سرخوردگی میکنید.
«پدیدار شناسی روح» نوشته جی.اف.هگل : این کتاب اثر روشنفکرانهای است که میتواند موجب لذت بردن آدم های سخت کوش شود.کتابی کلاسیک از ایدهالیسم آلمانی و یکی از مهمترین آثار فلسفه مدرن است، اما برای خواندنش لازم دارید تا چند کتاب کمکی در کنار دستتان داشته باشید.
«به سوی فانوس دریایی» نوشته ویرجینیا وولف : داستان ویرجینیا وولف هم از نظر روشنفکرانه و هم از نظر فیزیکی دشوار است و خواننده ممکن است هرگز نفهمد که راوی داستان کیست و دارد درباره چه کسی حرف میزند. متن تکه تکه این کتاب را تنها در حالتی میتوانید درک کنید که اجازه بدهید نثر آن شما را به هر کجا که میخواهد ببرد.
«کلاریسا، یا داستان یک بانوی جوان» نوشته سامویل ریچاردسون : این کتاب پرحجم 1500 صفحهای، از نظر روانشناختی بسیار عمیق است. ریچاردسون به عنوان نخستین استاد رمانهای روانشناختی شناخته میشود و در این کتاب با بیان زندگی کلاریسا که اسیر رابرت لاولیس یک فرد جامعه ستیز دوست داشتنی شده، یکی از ناگوارترین کتابهای احساسی انگلیسی زبان را خلق کرده است.
«بیداری فینیگانها» نوشته جیمز جویس: این کتاب طولانی و پیچیده نمونه ای از ادبیات بزرگ است و بیشتر برای کاربرد لهجه ایرلندی به اثری دشوار بدل شده است. اگر روزی 25 صفحه از این کتاب را بخوانید، آن را ظرف چهار هفته تمام میکنید.
«وجود و زمان» نوشته مارتین هایدگر: این کتاب احتمالا سختترین کتابی است که من تاکنون خواندهام. هایدگر به عنوان فیلسوفی که بسیاری از مسایل را به شکلی صحیح، با زبانی انتزاعی و سخت بیان میکند، اما می تواند زندگی خواننده را عوض کند.
«ملکه پریان» نوشته ادموند اسپنسر: این کتاب شاهکاری برای ارایه قدرت تمثیل است. هر چند خواندن این کتاب شاعرانه سخت است، اما تصویرهایش برای همیشه در ذهن حک میشود.
«ساختن آمریکایی ها» نوشته گرترود استاین: خواندن حتی یک صفحه از «ساخت آمریکاییها» مانند پادزهری برای سطحیگرایی شایع شده از طریق اینترنت است. با خواندن چند صفحه از کتاب میبینید پرندهها بلندتر آواز میخوانند و نور خورشید درخشانتر شده است.
«زنان و مردان» نوشته جوزف مک الروی: این کتاب از بسیاری از کتابها طولانیتر و از نظر کیفیت نثریاش، از خیلی از کتابهای دیگر سختتر است. این کتاب انسانگرایانه اما بیشتر مصنوعی است تا تحلیلی؛ کتابی فوقالعاده که هر بار می خواهم یک بار دیگر بخوانمش.
منتقد گاردین مینویسد: با این همه من هم دوست دارم به این فهرست نام چند کتاب دیگر را اضافه کنم. «رنگین کمان گرانش» نوشته توماس پینچون، «شوخی بیپایان» نوشته دیوید فاستر والاس و «امواج» وولف کتابهایی هستند که از نظر من جایشان در این فهرست است و علاوه بر این یادآور میشوم که «به سوی فانوس دریایی» کتاب خیلی دشواری نیست و میتواند از این فهرست حذف شود.
نظر شما