«شهر آزاد» سرودهاي بلند از عزتالله الوندي براي كودكان و نوجوانان است. وي در اين اثر به مرور خاطرات آزادي خرمشهر پرداخته است.-
وي درباره سهم خاطرات شاعر در اين اثر گفت: به يقين بخشي از خاطرات شخصيام در اين منظومه دخيل است اما تخيل هم در اين شعر سهم قابل توجهي دارد.
الوندي با ابراز نارضايتي از شيوه چاپ اثرش درباره تصويرگري «شهر آزاد» افزود: ميترا عبداللهي به خوبي اين نوشتار را تصويرگري كرده است اما نظارت خوبي بر چاپ اين اثر صورت نگرفته. براي مثال ترجيح ميدادم عنوان «شهر آزاد» با فونت ويژهاي چاپ ميشد يا رنگ جلد و نوع آن متفاوت با آنچه منتشر شده است ميبود. ويژگيهاي ظاهري كتاب اكنون مورد تاييدم نيست بنابراين تصميم دارم اين كتاب را براي چاپ تازه به ناشر ديگري بسپارم.
شاعر «شهر آزاد» در يادداشتش بر اين شعر بلند آن را داستاني ميداند كه خاطرات دوران آزادي خرمشهر را روايت ميكند. وي در ابتداي اين يادداشت مينويسد: «آن روز هفت ساله بودم. اما خوب به ياد دارم روزي را كه مردم توي خيابان آمده بودند و شادي ميكردند. آنقدر شيريني و شربت خوردم كه احساس سرگيجه ميكردم. عدهاي روي ترك موتور نشسته و تير هوايي شليك ميكردند. آن روز خرمشهر آزاد شده بود.»
شعر عزتالله الوندي از لحظه وقوع جنگ تحميلي عراق علیه ایران آغاز ميشود و به زندگي مردي از همسايگان او در دوران كودكي ميپردازد. مردي كه در آغاز جنگ همسر و فرزند كوچكش را از دست ميدهد و سپس روانه جبهه نبرد ميشود.
وي لحظه وقوع جنگ را در شهرش اينگونه بيان ميكند: «يك شب از آسمان بلا باريد/ و شكستند نخلهاي بلند/ زن و فرزند كوچك او هم/ توي اين حمله شهيد شدند.»
الوندي در شعر بلندش رشادتهاي رزمندگان در خرمشهر را از زبان «هاشم آقا»، همسايه يك نوجوان اينگونه بيان ميكند: «هاشم آقا نوشت «خرمشهر»/ ما به لنجي بزرگ بر خورديم/ گفت: اينجا كنار ساحل رود/ شهر پژمرد و ما نپژمرديم! سايهها شهر را درو كردند/ ماه پشت غبار پنهان شد/...»
صفحههای كتاب «شهر آزاد» را ميترا عبداللهي تصويرگري و مسعود آباد صفحهآرايي كردهاند و نشر شاهد اين اثر را در قطع وزیری کوچک و 32 صفحه با شمارگان سه هزار نسخه و بهاي 10 هزار ريال به تازگي روانه بازار نشر كرده است.
نظر شما