ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
یکی از دشواریهای ما با وزارت خارجه ایران آن بود که آنها نمیخواستند دکتر دوریئل را به نام یک دیپلمات در این کشور بشناسند. آنها از همه همکاریهای دوسویه و گسترش روزافزون پیوند میان دو دولت آگاه بودند، ولی سیاست پنهانکاری آنان را وامیداشت تا از ارزش راستین این همکاریها بکاهند و تا آنجا که میتوانند همه چیز را نادیده بگیرند. این وزارتخانه سرسختترین دستگاهی بود که رو در رویمان ایستاده و هرگز میلی به آشکارسازی روابطمان نداشت... روز بیست و یکم مارس 1957 پیش از اینکه به نام نماینده کشور اسرائیل به تهران پای نهم، نامهای به شاهنشاه ایران نوشته و در آن یادآور شده بودم که بالای هفتاد هزار تن یهودیان ایرانی در اسرائیل نیازمند داشتن نمایندگی کشور زادگاهشان هستند... دوستانی مانند ژنرال کیا و چندی از سران ساواک نیز در پشتیبانی از این درخواست و شتاب بخشیدن به انجام آن در وزارت خارجه خودداری نمیکردند. در ژوئن 1959 تیمسار کیا توانست با همکاری نخستوزیر و دربار، علیاصغر حکمت را که با هر گونه پیوندی با اسرائیل ناسازگاری میکرد (شاید از این رو که ریشهای یهودی داشت)، از کار برکنار کند که عباس آرام به جای وی برگزیده شد. (ص 154)
صفحه 85 / قوم تباهی/ عباس سلیمی نمین/ انتشارات خانه کتاب/ چاپ اول/ سال 1391/ 352 صفحه/ 8000 تومان
نظر شما