برنده جايزه كتاب فصل در بخش فلسفه اسلامي:
مدعيانی را نقد كردم كه فلسفه را به شيوه ژورناليستی مخدوش میكنند
حسين غفاري، برگزيده جايزه كتاب فصل در بخش فلسفه اسلامي براي كتاب «جدال با مدعي» گفت: در اين اثر افرادي را نقد كردم كه قصد ارايه يك فكر اصيل اسلامي را دارند، اما بدون اينكه اطلاعات كافي در حوزهاي كه درباره آن اظهارنظر ميكنند داشته باشند، به نحو ژورناليستي و سياستزده، جوهره فلسفه و عرفان را مخدوش ميكنند.-
وي به كيفيت ارتباط اين فلسفه اسلامي با فلسفه يونان اشاره كرد و گفت: فلسفه يونان نيز ريشههاي الهي دارد و نميتوان اينگونه در نظر گرفت كه سويههاي مشترك و مشابه با فلسفه اسلامي نداشته است، از همين رو آن چه كه از افلاطون و ارسطو وارد اسلام شده است صبغه الهي دارد و نميتوان فلسفه اسلامي را يك جريان انديشه بياصالت و تماما وامگرفته از يونان دانست.
استاد دانشگاه تهران افزود: عرفان موضوع ديگري است كه جزو دغدغههايم در اين اثر بود. عرفان حوزهاي است كه مدعياتي در آن مطرح ميشود كه درست به نظر نميرسند. مبحث وحدت وجود در عرفان، مسالهاي است كه اشكالات غيرمنطقي به آن وارد شده است، در حالي كه اين مساله در قرآن و احاديث ائمه(ع) نيز بيان شده است. عدهاي وحدت وجود را زير سوال ميبرند كه ناشي از نداشتن تدبر در مباني وحدت وجود است. آنان به اشتباه فكر ميكنند كه وحدت وجود يعني اينكه همه اشياء عالم به مثابه خدا هستند، اما مباني وحدت وجود حاكي از اين امر است كه يعني همه عالم تجلي خداوند است و بنابراين تنها يك وجود در عالم داريم كه آن خداوند است. موجودات همه مخلوق خداوندند و عالم جز ظهور و تجلي چيز ديگري نيست و در برابر خدا اصالت ندارد.
اين نويسنده با بيان اينكه پيام عقلانيت و معنويت اصليترين پيامهاي اسلام در افق آينده جهان خواهند بود، گفت: در واقع عقلانيت و معنويت ريشه در قرآن كريم و احاديث ائمه(ع) دارند و مبناي تفكر شيعي هستند. عرفان و فلسفه دو جلوه و مظهر تام از تفكر اسلامي و شيعي قلمداد ميشوند كه به صورت رشتههاي مجزا در فرهنگ اسلامي رشد كردهاند.
غفاري درباره چرايي برگزيدن «جدال با مدعي» براي عنوان كتابش گفت: اخيرا عدهاي در حوزه فلسفه به ظاهر قصد دارند يك فكر اصيل اسلامي را ارايه كنند، اما آنان برخلاف نيتي كه دارند، مبناي كار خود را بر مخالفت با فلسفه و عرفان ميگذارند، اما مخالفت آنان علمي نيست.
وي افزود: آنان بدون اينكه اطلاعات كافي در حوزهاي كه درباره آن اظهارنظر ميكنند داشته باشند، به نحو ژورناليستي و سياستزده، به مخدوش كردن جوهره فلسفه و عرفان ميپردازند. در مقدمه كتاب به طور مفصل بيان كردهام كه اين افراد را نميتوان به عنوان مخالف در نظر گرفت، زيرا آنان تنها مدعي هستند. مدعي كسي است كه تنها ميخواهد مخالف را از ميان ببرد و حقيقت براي او مهم نيست. مشخص است كه اين مدعيان دغدغه حقيقت را ندارند و بدون توجه به محتوا اشكالات را مكرر تكرار ميكنند.
اين نويسنده و مترجم ادامه داد: شاهديم كه اين عده همواره به دنبال اشكالي از يك فيلسوف يا انديشه ميگردند تا آن را موضوعي براي مخالفتهاي خود با فلسفه و عرفان قرار دهند. مخالفان يك فلسفه، روش منطقي دارند و اساسا وجود چنين مخالفاني لازم است. مخالفت با انگيزه حقيقتجويي يك امر ممدوح است، اما اگر به حالت كينهجويي، عيبجويي و از ميان بردن انديشه يك فيلسوف باشد خارج از حقيقتجويي است. همانگونه كه در ادبيات كهن ما به زيبايي بيان شده است، اين افراد در واقع، مدعي تلقي ميشوند كه حالت حقيقتجويي به خود ميگيرند، اما در واقع حقيقتجو نيستند.
غفاري در پاسخ به اين سوال كه چه اندازه از مخالفان جريانهاي فلسفي و عرفاني را ميتوان مدعي دانست، گفت: نميتوان آماري را در اين باره ارايه كرد، اما آنطور كه به نظر ميرسد، مخالفتهايي كه اكنون به صورت سازمانيافته در حوزه فلسفه بيان ميشوند، تا اندازهاي از سوي مدعيان مطرح ميشوند نه مخالفان. البته نبايد تصور كرد كه تمام مخالفان در حوزههاي مختلف فلسفي مدعي هستند، كتابهاي و مقالات متعددي در نقد جريانهاي فلسفي و عرفاني منتشر شدهاند كه روش منطقي دارند و قابل توجهند.
وي افزود: در واقع شيوه نقد هر منتقدي است كه مدعي يا مخالف بودن او را مشخص ميكند. شيوه مخالفت منطقي يك مخالف واقعي با شيوه عيبجويي يك مدعي متفاوت است. عدهاي مدام در حال عيبجويي و تخريب فلاسفهاند، شيوهاي كه روح انسان را مشمئز ميكند.
كتاب «جدال با مدعي» از سوي انتشارات حكمت منتشر شده است.
نظر شما