یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۱ - ۰۹:۰۰
عرفان‌های مختلف نداريم، روح عرفان مشترك است

مدرس دانشگاه و پژوهشگر عرفان با رد اين ادعا كه عرفان قشيري ميانه‌روتر از عرفان مولاناست، گفت: عرفان عرفان است و نمي‌توان عرفان‌ها را جدا از هم شناسايي كرد. تاثيرات پديدارشناختي و رويكرد هر عارف است كه عرفان او را متفاوت جلوه مي‌دهد./

حسين ابوالحسن تنهايي، در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، با رد وجود افراط و تفريط در مثنوي مولانا گفت: همه متن‌ها را پيش از بررسي و قضاوت درباره آن‌ها را بايد يك كل در نظر بگيريم. اين موضوع نه تنها درباره متون عرفاني مانند مثنوي و متون فلسفي صادق است، بلكه متون مقدس را نيز بايد يك كل در نظر گرفت.

وي افزود: در واقع براي بررسي بخش‌هايي از متن، بايد آن‌ها را بر اساس مجموعه بزرگ‌تر بفهميم. اگر بخشي از متن را بگيريم و درباره آن قضاوت كنيم و به اين نتيجه برسيم كه نويسنده در بخشي دچار افراط و در بخش ديگر دچار تفريط شده است، اين به معناي تناقض است، اما اگر در پيكرشناسي يك متن نگاه سيستمي داشته باشيم و افراط‌ ها و تفريط‌ هايي را كه به نظرمان مي‌رسد درون سيستم قرار دهيم، به‌منظور بي‌تناقض نويسنده مي‌رسيم.

ابوالحسن تنهايي براي تبيين گفته‌هايش مثالي از قرآن ذكر كرد و گفت: خداوند در قرآن مي‌فرمايد «الله يهدي من يشاء و يذل من يشاء». تفاسير متعددي درباره اين آيه وجود دارند، اما تفسير رايج اين است كه خدا هر كه را بخواهد هدايت و هر كه را بخواهد گمراه مي‌كند. آدم ساده‌انديش با شنيدن اين آيه و تفسيرش نتيجه مي‌گيرد كه خداوند جابر مطلق است و اين آيه افراط در جبرگرايي را نشان مي‌دهد. در حالي كه خداوند در آيه ديگري مي‌فرمايد: «و ان ليس للأنسان الّا ما سعي» يعني هيچ چيز جر كوشش آدمي نيست، بنابراين تنها با توجه به اين آيه نيز بايد نتيجه گرفت كه از نظر خداوند همه چيز در اراده و اختيار انسان خلاصه مي‌شود.

وي نتيجه‌گيري كرد: اگر به فلسفه سيستمي قرآن آشنايي نداشته باشيم و دستگاه سيستمي آن را نشناسيم نتيجه خواهيم گرفت كه قرآن در جايي افراط كرده و در جاي ديگر تفريط. افرادي كه درباره عرفان مولوي چنين نظري دارند نيز دچار همين معضل شده‌اند. آنان بدون در نظر گرفتن كل اثر، ابيات مثنوي را به طور پراكنده مد نظر قرار مي‌دهند و مدعي مي‌شوند كه مولانا در جايي تنها بر عشق، در جايي فقط بر عقل و جاي ديگر فقط بر طريقت تاكيد كرده است. در حالي كه اين‌ها حالات مختلف سالك اند.

مدرس جامعه‌شناسي دانشگاه آزاد اسلامي يادآوري كرد: اين افراط و تفريط‌ ها را در انسان‌هاي عادي مي‌توان ديد، اما در عرفاي بزرگ كمتر مشاهده مي‌شود. قصد ندارم بي‌دليل از عرفاي بزرگ دفاع كرده باشم، اما تا جايي كه تحقيقات من نشان مي‌دهند، افراط و تفريط كمتري در انديشه و آثار آن‌ها ديدم.

ابوالحسن تنهايي در پاسخ به اين سوال كه چرا قشيري ميانه‌روتر از مولانا به نظر مي‌رسد؟ گفت: قشيري از علمايي است كه تا اندازه‌اي با دستگاه حاكميت ارتباط داشت پس اين آدم ناچار بود كلام و زبانش با اهل سياست هماهنگ باشد. او با مولوي كه بر طبل نيستي مي‌كوبد و همه چيز را رها مي‌كند و دنبال عشق شمس مي‌رود متفاوت است. اين‌ها تاثيرات پديدارشناختي است كه بر هر شخصي ظاهر مي‌شود. تاثيراتي كه عشق بر مولوي و سياست بر قشيري داشت فرق دارند، بنابراين اساسا شخصيت مولانا و قشيري با هم فرق دارد. عرفان عرفان است، اما تفاوت شخصيت دو عارف رويكرد آن‌ها را متفاوت مي‌كند.

وي افزود: سلسله‌هاي مختلف عرفاني در عين تفاوت‌هايي كه با يكديگر دارند، از اصول مشتركي برخوردارند. افرادي كه از تفاوت عرفان دو عارف و افراط و تفريط يكي و ميانه‌روي ديگري سخن مي‌گويند، سلسله‌شناسي عرفاني را نشناخته‌اند. با مطالعه ميداني در عرفان نتيجه گرفتم بايد در سلسله‌هاي عرفان، عارفان گوناگون را بررسي و به مقايسه آنان با يكديگر پرداخت. همچنين تجربيات و نگاه پديدارشناختي شاعري مانند سعدي متفاوت از سهروردي است، پس تفاوت آنان تفاوت دو عرفان نيست، بلكه تفاوت دو انسان در فضاهاي اجتماعي متفاوت است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها