چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۰
این غرفه از بهشت

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

همان صحنه. شب 

[مردم یکی یکی وارد می‌شوند. تعزیه‌خوانان در حال پوشیدن لباس هستند، رشید به در اتاق رختکن نزدیک می‌شود.]
رشید: کربلایی.
کربلای هاشم: بعله آقا؟
رشید: شیخ حسن واسه چی پوشیده؟
کربلای هاشم: والله چه عرض کنم. خوبه که شما بهش گفتین جریان از چه قراره؟
رشید: بهش بگو لباسش رو درآره بشینه کنار، والا از تخت می‌کشمش پایین.
کربلای هاشم: خودت رو ناراحت نکن. پیش مردم خوبیت نداره. این فعلاً تو دید مردم بت شده، باید یواش یواش شکسته بشه. یه مبارز می‌خونه و می‌آد پایین، مطمئن باش نمی‌ذاریم شمر بخونه. [ به اشاره کربلایی هاشم موسیقی تعزیه نواخته می‌شود. تعزیه خوانان روی سکو می‌آیند و به ترتیب برای خواندن نوحه می‌ایستند. نوحه پیش مجلس، تعزیه حضرت عباس (ع) به شرح ذیل خوانده می‌شود:]
نوحه: عباس عموجان، مرو به میدان، مرو به میدان عمو
از هجر رویت مرا مرنجان، مرا مرنجان عمو
عمو، عمو، عموجان، یک دم مرو به میدان
ای علی اصغر عطشان، وای به روی خاک غلتان
عمو، تو بیا، ز وفا، نظری، بنما بر این شکسته بالان
عمو ز ره احسان (2)
یک دم بکن ثوابی، از بهر تشنه کامان، آور تو قطره آبی.

صفحات 45 و 46/ این غرفه از بهشت/ داود فتحعلی بیگی/ کتاب‌های سیمرغ وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر/ چاپ اول/ سال 1391/ 71 صفحه/ 1700 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها