نشست «بررسی اقتباس سینمایی از رمان ربهکا» برگزار شد
فراستی: فیلم «ربهکا» بيش از حد به رمان امانتدار مانده است
فراستی در نشست «بررسی اقتباس سینمایی از رمان ربهکا» نقص این فیلم را امانتداری بیش از حد آن به رمان دانست و گفت: ادبیات دارای مدیوم خاصي است و حد و رسمهای سینما را ندارد، بنابراین تبدیل یک مدیوم به مدیوم دیگر باید به شکل دیگری اندیشیده شود.-
فراستی در این نشست پس از خواندن فصل نخست رمان «ربهکا» با بیان این که فصل اول کتاب با خواب دختری که حتی اسمش را هم نمیدانیم، شروع میشود، گفت: مشخص نیست که این توصیف تعریف خواب است یا تصوری از آن خواب. تصویری که نویسنده ارایه میدهد تصویر خواب نیست؛ چرا که رئالیستی است و منطق دارد و در حالي كه نورپردازیی که در خواب میبینیم منطق رئال ندارد و اساسا سوررئالیستی است.
وی ادامه داد: این نگاه از «مندرلی» به شدت استادانه و با جزئیات است و حتی میتوان گفت یک شخصیتپردازی جدی از خانهای است که بخش عمده فیلم در آن میگذرد. خانهای به شدت گوتیک که همین امر یک جنبه وهمی و ترسناک به فیلم میدهد؛ خانهای که آدمهای درون آن هم کمکم شبیه به آن میشوند.
این منتقد افزود: فصل اول کتاب مستقل از اینکه منطق دقیق روانشناسی رویا را ندارد از نظر ادبی خیلی قوی است و نویسنده در این بخش از کتاب یک محیط را فضا سازی میکند.
پس از بررسی فصل نخست رمان «ربهکا» دقایق نخست فیلم برای حاضران به نمایش درآمد و فراستی درباره این بخش گفت: رمان در این بخش به شکل جدیتر تصویری از قصر و فضای اطراف آن ارایه میدهد، اما هیچکاک اینگونه عمل نمیکند و میتوان گفت مکثهایی که در فصل نخست کتاب وجود دارد، در فضاسازی هیچکاک نیست.
وی اضافه کرد: در این بخش ادبیات قویتر عمل کرده و تصویر بهتری میسازد. قسمت اول در سینما در نمیآید و یک جور ترجمه مصور رمان است و به نوعی «دافنه دوموریه» در این بخش از هیچکاک موفقتر عمل کرده، اما بعدها در فیلم «روح» هیچکاک با قصری که میسازد از ادبیات جلوتر است.
این منتقد ادامه داد: عیب دیگر هیچکاک در این فیلم این است که به کتاب خیلی وفادار است و این یک عیب بزرگ است. ادبیات با دارا بودن مدیوم خاص، حد و رسمهای سینما را ندارد و اصولا تبدیل یک مدیوم به مدیوم دیگر باید به شکل دیگری اندیشیده شود؛ مثلا در رمان «خوشههای خشم» و فیلم جان فورد میشود تفاوتها را فهمید، ولی اینجا تفاوتهای هیچکاک با دافنه دوموریه خیلی کم است.
وی گفت: فیلم «همشهری کین» که خیلی ضعیفتر از فیلم «ربهکا» هیچکاک است و بسیار هم متاثر از آن است، آغاز بهتری دارد و به دافنه دوموریه خیلی نزدیکتر است و حتی در تصویر کردن یک قصه گوتیک از دو موریه بهتر است.
فراستی افزود: هیچکاک سه بار با اقتباس از آثار دوموریه فیلم ساخته است، «ربهکا»، «پرندگان» و «مهمانخانه جامائیکا» که البته در این میان بلایی که سر «پرندگان» آورده، دیدنی است.
وی ادامه داد: از لحظهای که «ماکسیم» وارد داستان میشود، هیچکاک قوی رفتار کرده، اما تا قبل از آن بوی هیچکاک حس نمیشود و نکته این است که شخصیت ربهکا، ماکسیم و زنی که اسمش را نمیدانیم، خیلی تحت تاثیر دوموریه است، هیچکاک نمیخواهد شخصیتها را دستکاری کند و شخصیتهای هیچکاکی بسازد و این ضعف فیلم است.
این منتقد با بیان اینکه «ربهکا» فیلم بدی نیست اما فیلم خوبی هم نیست گفت: زن فیلم بسیار بی دستوپا، منفعل، معصوم و خارج از گود است و تنها کمی از تمایل روانشناسانه هیچکاک در فیلم دیده میشود.
وی اضافه کرد: شاید رابطه گناه و بیگناهی اصلیترین تم کارهای هیچکاک است، ولی در این فیلم دوموریه زیاد به هیچکاک اجازه نداده که در این تم کار کند و میتوان گفت هیچکاک خیلی آزادانه رفتار نکرده و بیشتر شخصیتهای کتاب دافنه دوموریه را ترسیم میکند.
فراستی با بیان این که شخصیت ماکسیم به شکل یک مرد قوی، بهتر از کتاب درآمده، افزود: این شخصیت در کتاب تختتر است، به طور کلی در فیلم یک مازوخیسم نرم وجود دارد که در کتاب نیست. در فیلم هیچکاک نوسان میان گوتیک و رمانتیک بودن اثر به سمت گوتیک حل میشود و در رمان اینگونه نیست.
وی ادامه داد: با وجود این که ظاهر لحن در فیلم به شدت رئال است، ولی در پشت آن به فضاسازی و بازی، یک جنبه محتوم متافیزیکی اضافه شده است.
این منتقد در ادامه تاکید کرد: زنی که دوموریه ترسیم میکند زنی خوشآیندتر، مهربانتر و در نتیجه کمتر «روح» است، ولی در فیلم این گونه نیست و تصاویری که هیچکاک از ربه کا ارایه میدهد، بیشتر به یک زن گوتیک شبیه میشود.
وی اضافه کرد: هیچکاک در ساختن شخصیت خانم «دانورس» هم موفقتر از دو موریه عمل کرده است. این شخصیت در فیلم خیلی واضح نیست و یک هیولای هیچکاکی است.
فراستی با بیان اینکه در این فیلم سیطرهجویی حاضر در آثار هیچکاک هنوز ضعیف است، گفت: در این فیلم تنها لحظاتی وجود دارد که زن بر مرد فیلم غلبه دارد، حتی خانم دانورس که بر قصر تسلط دارد، زمانیکه به ماکسیم میرسد تبدیل به شخصیتی منفعل میشود، این در حالی است که در همه فیلمهای هیچکاک اصلا زن را منفعل نمیبینیم.
وی ادامه داد: به اعتقاد من دانورس شروع تیپی از زنان هیچکاک است که خیلی تخت نیستند، البته برای این نقش بازیگر خوبی هم انتخاب شده است. در عین حال ماکسیم هم هر چند که مرد هیچکاکی نیست ولی این کارگردان در خلق شخصیتش موفق بوده است.
این منتقد با بیان اینکه شخصیت ماکسیم در رمان دوموریه قاتل است، بیان کرد: در رمان مشخص است که ماکسیم ربهکا را کشته است، ولی ماکسیم هیچکاک خیلی پیچیده و بهتر نشان داده میشود و حتی برای خودش مشخص نیست که ربهکا را کشته یا خیر. و این وجهی مازوخیستی است که در آثار هیچکاک وجود دارد.
نظر شما