بقایی افزود: کتابهای فلسفی که مطالعه کردم دو کتاب انگلیسی بودند تحت عنوانهای «سوفیسم» نوشته ویلیام چیتیک و «حیات خداوند و جهان» نوشته مظفر اقبال. یک کتاب فارسی فلسفی را نیز با تامل بیشتری مطالعه کردم که کتاب «آیت عشق و دفتر عقل» آقای دینانی بود.
وی درباره عمدهترین ضعفهای کتابهای فلسفی در سال 91 گفت: مشکل اصلی در ترجمه این است که مترجمان ما به واقع تسلط کافی بر زبان مقصد یعنی فارسی ندارند و به همین علت خیلی وقتها نمیتوانند مفهوم واقعی واژهها و عبارات را به درستی منتقل کنند. این، یک مشکل کلی است که در حوزه ترجمه به ویژه در حوزه فلسفه مشهود است. البته ادعا نمیکنم که این ضعف شامل خود من نمیشود اما مترجم خوب کسی است که نخست بر زبان مادریاش مسلط باشد تا بتواند آن مفهوم را منتقل کند.
بقایی، مثالی در این باره مطرح کرد و گفت: مرحوم جمالزاده نقل میکرد هنگام نوشتن «یکی بود یکی نبود» دنبال اصطلاحی میگشت که معنای روشن کردن و عیان کردن یک مفهوم را برساند و چون آن اصطلاح را پیدا نکرد سرانجام از عبارت «چنانکه معلوم میشد» و «همانطور که دانسته شد» استفاده کرد. پس از چاپ این کتاب مرحوم محمد قزوینی به جمالزاده گفت کاش به جای اینها از عبارت «همانطور که کاشف به عمل آمد» استفاده میکردی. کاملا مشخص است که یک مترجم آن قدر باید به اصطلاحات، تعابیر و ترکیبات زبان خودش تسلط داشته باشد که این توان را داشته باشد که یک جمله را با همان بار معنایی در دو کلمه یا یک اصطلاح خلاصه کند.
وی تاکید کرد: زبان فارسی توانایی انتقال بار مفاهیم را دارد ولی متاسفانه در تمام حوزهها و بهویژه در فلسفه این نقص بسیار به چشم میخورد و کاملا پیداست که اکثر مترجمان ما فقط کلمات را از زبانی به زبان دیگر برمیگردانند و گاهی آن مفاهیم در میان کلماتی که کاملا جنبه وصفی دارند از میان میروند و در نتیجه از ارزش ترجمه نسبت به متن اصلی کاسته میشود. شاید یکی از عللی که برخی افراد دود چراغ خورده در فلسفه سراغ ترجمههای جدید نمیروند همین باشد. بسیاری از این ترجمه با وجود عناوین پرآب و تابی که دارند تنها خواندن صفحات نخست آنها مشخص میکند که ادامه مطالعه آن وقت تلف کردن است. به همین دلیل من نیز به جای مطالعه ترجمهها یکسره سراغ متون اصلی رفتم.
این مترجم در پاسخ به این سوال که چه کتابی را برای مطالعه فلسفهدوستان در نوروز پیشنهاد میکند گفت: مطالعه فلسفه در نوروز که ایام نشاطانگیزی است طبیعتا چندان با یک گوشه نشستن و تامل کردن سازگار نیست و بیشتر به نظر میرسد انسان در این حال و هوا باید معرفت را از برگهای تازهدمیده بر شاخسارها کسب کند و از آن پند معروف سعدی پیروی کند که «برگ درختان سبز هر ورقش دفتری است معرفت کردگار. »
وی افزود: گرچه وابسته به حوزه فلسفه هستم ولی چون شعر و فلسفه از قدیم دوش به دوش هم حرکت میکردند به نظر من نوروز با توجه به حال و هوایی که در انسان و طبیعت به وجود میآورد زمان روی آوردن به شعر است اما بقیه سال را باید دنبال فلسفه رفت زیرا جامعه ما به شدت نیاز به بازاندیشی و بازنگری در ارزشهای تثبیت شده خود دارد که برخی از آنها نیازمند گذشتن از صافی تعقل هستند و فلسفه حتما میتواند در این طریق یار و مددکار جامعه ما باشد و از آنجا که این جامعه به اندیشیدن از دیرباز اهمیت میداده است به نظرم روی آوردن به هر اثری که بتواند دلیل راه و راهنمایی در این طریق باشد موثر خواهد بود.
بقایی تاکید کرد: من کتاب خاصی را برای مطالعه دوستداران فلسفه توصیه نمیکنم چون ممکن است کتابهایی را از قلم بیندازم و این موجب ناخرسندی دوستان اهل فلسفهام شود اما کتابهای بسیاری هستند که میتوان با مطالعه آنها وارد حوزه تفکر شد. کتابهایی که به طور کلی میتوانم برای ورود به حوزه تعقل و فلسفه معرفی کنم آنهایی هستند که با عنوان «آشنایی با فلسفه» شناخته میشوند و آثار متعددی با ترجمههای خوب از این دست کتابها منتشر شدهاند.
وی افزود: این آثار میتوانند انگیزهای باشد برای پرشهای بعدی برای تالیفات مهمتر در زمینه فلسفه وگرنه توصیه به کتابهای بسیار تخصصی در فلسفه برای کسانی که هنوز آشنایی کامل با این رشته را ندارند مطلوب نیست.
بقایی در پایان گفت: من نیز به دلیل اینکه کتابی درباره اندیشههای سعدی در دست نگارش دارم به تحقیق بیشتر درباره این شاعر میپردازم و بنابراین ایام نوروز را با سعدی تنها خواهم بود.
نظر شما