پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۲
اندوه باقي‌مانده از جنگ در «سمفونی ماهی‌های شیشه‌ای» آشكار است

«سمفونی ماهی‌های شیشه‌ای و هشت داستان دیگر» 9 داستان‌ كوتاه دفاع‌مقدس‌ را در بر دارد. اين اثر با فضا‌سازي قوي داستاني، روايت‌ها را با شهادت يا مرگ يكي از شخصيت‌هاي اصلي داستان‌ها پيش مي‌برد. نكته قابل تامل در اين روايت‌ها اندوه باقي مانده از جنگ در جريان آينده زندگي شخصيت‌هاي داستان‌هاست.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، «سمفونی ماهی‌های شیشه‌ای و هشت داستان دیگر» مجموعه داستاني با موضوع هشت سال دفاع‌مقدس است.

محمد‌مهدی رسولي، نويسنده اثر در بيشتر داستان‌هاي اين كتاب به موضوع شهادت يا مرگ شخصيت‌هاي اصلي مي‌پردازد و در ماجرا‌ها خواننده را مدام با حس عذاب وجدان شخصيت زنده قصه روبه‌رو مي‌كند.

كتاب با داستان «آنچه قاصد گفت» شروع مي‌شود. فضاسازي قوي يكي از ويژگي‌هاي اين قصه است. اين داستان دو شخصیت اصلی به نام‌های امیر و اصغر دارد. آن‌ها دوستان صمیمی‌اند، اما اصغر در یکی از عملیات‌ها به شهادت می‌رسد.

در این داستان امیر، مسوول رساندن خبر شهادت اصغر به مادر اوست. زنی که پسر دیگری هم به نام اكبر، در جبهه دارد و او نيز روز‌های پایانی خدمت سربازی را سپری می‌کند.

نویسنده ماجرای داستان را با بارش باران از کوچه‌ای آغاز می‌کند که امیر بار‌ها در آن قدم زده و نحوه بازگويي خبر شهادت اصغر را تمرین کرده است. مخاطب با زمزمه‌های درونی امیر به گذشته این دو دوست پیوند می‌خورد، اما امیر هر بار که به در خانه پیرزن می‌رود از گفتن خبر منصرف و به خانه خود باز مي‌گردد.

نويسنده داستان خود را با غافل‌گیر‌شدن امير به پايان مي‌رساند. امیر وقتي تصميم جدي مي‌گيرد خبر شهادت اصغر را به پيرزن بدهد، کودکی را می‌بیند که به او مي‌گويد پیرزن به همراه همسايه‌ها به قبرستان رفته است تا پسر شهيد خود را به خاک بسپارد. اینجاست که امیر هنگام بازگشت از کوچه مادر اصغر را می‌بیند و گمان مي‌كند او از شهادت اصغر با خبر شده است، اما پيرزن خبر شهادت برادر كوچك اصغر را كه همان اكبر است به او می‌دهد.

داستان دوم با عنوان «سمفونی‌ ماهی‌های شیشه‌ای» نیز روایتی مشابه دارد. در این جا دو دوست جای خود را به دو پسر عمو می‌دهند. محسن و فتاح شخصیت‌های داستانند. محسن به زن عموي خود قول مي‌دهد در جبهه از فتاح مواظبت كند، اما فتاح به شهادت مي‌رسد و پیکرش در رودخانه‌اي كه منطقه کمین عراقی‌هاست جا مي‌ماند. محسن برای یافتن پیکر او بار‌ها به رودخانه مي‌رود و در نهايت موفق مي‌شود، پيكر او را بازگرداند.

در ماجرای اين داستان مخاطب وارد فضای داستانی دیگری هم می‌شود. در اینجا حکایت حول زندگی ماهیگيری می‌چرخد که بار‌ها برای صید ماهی به دریا می‌رود، اما هر بار دست خالی به خانه باز می‌گردد. خواننده در ادامه ماجراي داستان متوجه مي‌شود گوهر، همسر مرد ماهيگیري است كه محسن نام دارد. مرد ماهيگير دوباره به دريا مي‌رود، اما باز هم بدون صيد ماهي از دريا باز مي‌گردد. وقتی همسرش بیرون از خانه می‌رود و به سبد صيد او نگاه می‌کند با خوشحالی دو ماهی را به دست می‌گیرد و به محسن امید می‌دهد که فردا ماهی بیشتری خواهد گرفت.

در داستان «سمفونی‌ ماهی‌های شیشه‌ای» نویسنده فضاي داستان‌ها را با اندكي فاصله از هم جدا مي‌كند، اما در ادامه نتوانسته فضای دو روایت را به هم ارتباط دهد. به همين دليل ممکن است مخاطب با پايان داستان با چند سوال رو‌به‌رو ‌شود.

در این باره چند نکته  قابل تامل است؛ نخست آن ‌‌که ارتباط صيد نكردن ماهي توسط ماهيگير و شهادت فتاح در اين داستان چيست؟ نكته ديگر آن‌كه ماهي‌هاي داخل سبد از كجا آمده‌ است؟! فضاي داستان هم به گونه‌اي است كه مدام از صيد نشدن ماهي سخن به ميان مي‌آيد و اين سوال را به وجود مي‌آورد كه اين ماهيگير چگونه مخارج زندگي خود را با گذشت سال‌ها از پايان هشت سال دفاع‌مقدس تامين مي‌كرده است. اين سوال‌ها مواردي است كه نويسنده در اثر براي آن پاسخي ندارد و تلاش كرده است با فضاسازي داستان و توصيف حال و هواي زندگي‌ محسن فقط اندوه او را به تصوير بكشد.

«اتصال» داستان دیگری در این کتاب است. شخصیت‌های اصلی داستان مرتضی و قاسم از نیروهای مخابراتی هستند که برای وصل کردن سیم‌ها در دید دشمن قرار می‌گیرند. قاسم سیم‌چین را جا گذاشته است و برای آوردن‌ آن به عقب باز می‌گردد. در این فاصله مرتضی به شهادت می‌رسد. این داستان همانند روایت‌های قبلی شهادت یکی از شخصیت‌ها را به دنبال دارد و بيشتر به بيان اندوه دروني شخصيت اصلي داستان و به تصوير كشيدن عذاب وجدان او مي‌پردازد.

نگاه مولف در اين داستان‌ها به گونه‌ای است که مخاطب گمان می‌کند بيشتر رزمندگان در شهادت دوستان خود سهیم‌ بوده‌اند. به عنوان نمونه اگر قاسم سيم‌چين را جا نمي‌گذاشت، مرتضي شهيد نمي‌شد يا اگر در داستان قبلي، محسن قول مواظبت از فتاح را به مادرش نمي‌داد و او را به همراه خود نمي‌برد، فتاح به شهادت نمي‌رسيد.

«درحضور تو» داستانی متفاوت‌تر از چند داستان قبلی کتاب است. در اینجا چهار رزمنده برای مین‌گذاری به زیر یکی از پل‌های منطقه عملیاتی در خاک عراق نفوذ کرده‌اند. حسین شخصیت زخمی این داستان است و به دلیل جراحت نمی‌تواند همانند دوستانش در مدت زمان تعیین شده ده دقیقه‌ای به عقب بازگردد. به همین دلیل دوستانش او را به هر زحمتی با خود مي‌برند. ماجرا با فضاسازی موفق نویسنده به زمان حال باز مي‌گردد، وقتي كه حسین در پایان داستان بر روی ویلچر نشسته است و يكي از دوستاش از او خداحافظي مي‌كند.

«دیر آمدی طاهر» روايتي متفاوت را به دنبال دارد. در اینجا مخاطب كتاب، پیرزن فال فروشی را مي‌بيند كه به سربازی فال مي‌فروشد. این سرباز عاشق دختری به نام رعناست. نویسنده در اینجا میزان علاقه دختر به پسر را بر اساس سوال‌های سرباز، مانند این که اگر هر اتفاقی براي او رخ دهد منتظرش خواهد ماند یا خیر؟ ادامه می‌دهد و سپس خواننده با بخش كوتاهي از زندگي پيرزن و عشق او در جواني به پسري روبه‌رو مي‌شود. او سال‌ها پيش دستمال قرمزي را به پسر هديه مي‌دهد و از پسر هم روسري قرمزی به يادگار دارد.

داستان با عبور پيرمردي كه دستمالي قرمز در جيب كت خود گذاشته است و از كنار پيرزن كه روسري قرمز به سر دارد می‌گذرد، دنبال مي‌شود. در اين بخش مشخص مي‌شود پسر بي‌دليل دختر را ترك كرده است و از آن پس دختر كه سال‌ها با اين اندوه زندگي كرده است، امروز به پيرزني فال فروش تبدیل شده است و پس از مدت‌ها پسر را كه همان پيرمرد عابر است، مي‌بيند و در پايان پيرزن در كنار خيابان از سرما مي‌ميرد و پيرمرد بالاي سر جنازه او مي‌آيد.

نويسنده در اين داستان همانند داستان «سمفوني ماهي‌هاي شيشه‌اي» نتوانسته بين دو روایت در یک داستان ارتباط برقرار كند. نسبت دادن سرباز قصه به پسري كه بي‌دليل دختر را ترك كرده است نامعقول به نظر مي‌آيد. زيرا رعنا مي‌داند كه سرباز به جبهه مي‌رود و ممكن است بازنگردد. نكته ديگر روسري و دستمال قرمز است كه پيرزن و پيرمرد فقط به واسطه آن يكديگر را مي‌شناسند. مساله ديگر آوارگي دختر و سرنوشت تلخ او در پايان زندگي است. نتيجه داستان «دير آمدي طاهر» به نظر منفي و سياه می‌رسد و رفتن سرباز به جبهه را به قياس با ترك پيرمرد مي‌گذارد. در حالي كه دفاع ‌از ميهن براي هر مليت و قوميتي قابل احترام است و شهادت سربازان يا رزمندگان كمتر باعث آوارگي خانواده آن‌ها شده است.

داستان «مصائب دیدن» نيز ماجرای سربازی را روایت می‌کند که پس از پایان مرخصی به جبهه باز می‌گردد و راننده ماشین نظامی او را در منطقه دارخوین پیاده مي‌كند تا به منطقه پست خود برود، اما در فاصله كوتاهي از جاده، بيابان به دشتي از آتش تبدیل مي‌شود و شخصيت داستان همان جا بر اثر اصابت توپ‌های دوربرد به شهادت می‌رسد. 

این داستان چند ايراد آشکار دارد. نخست آن‌که مشخص نیست نویسنده در این داستان می‌خواهد چه چیزی را به مخاطب منتقل کند. این سرباز چگونه در جاده‌ای که هیچ خبری از حمله عراقی‌ها یا انجام عملیات نیست وارد دشتی از آتش می‌شود. مخاطب در داستان هیچ شناختی از شخصیت اصلی پیدا نمی‌کند و تنها پی می‌برد او یک پسر کوچک به نام حسین دارد و سپس در آن بیابان بدون آن که نشانی از سنگر یا سرباز ایرانی یا ارتش صدام باشد به شهادت می‌رسد.

داستان «هوای سنگین» نیز نگاهی کوتاه به زندگی آرایشگری به نام حمدالله دارد که بچه‌ها جلوی مغازه او فوتبال بازی می‌کنند. این افراد در صالح‌آباد زندگی می‌کنند و شخصیت‌های آن روایت بمباران شهر ایلام را برای یکدیگر تعریف می‌کنند. در ادامه همین ماجرا بمبی در این منطقه فرود می‌آید و تمام کسانی که در این کوچه زندگی می‌کنند به شهادت می‌رسند.

«آخرين خبر و آهوي مختصر» هم لحظه مرگ پيرمردي را به تصوير مي‌كشد كه در زمان مرگ، مادرش را مي‌‌بيند. اين داستان هيچ ارتباطي با ديگر داستان‌هاي مجموعه ندارد و موضوع داستان «قبل از باران» هم رساندن خبر شهادت است و برادري مي‌خواهد این خبر را به برادر ديگرش بدهد.

به نظر می‌رسد نويسنده در كتاب «سمفونی ماهی‌های شیشه‌ای و هشت داستان دیگر» به واسطه نمايان كردن آسيب‌هاي جنگ تحميلي عراق عليه ايران بيشتر به سوي سياه نمايي از جنگ گام بر مي‌دارد. نويسنده در داستان‌ها كمتر به اعتقاد و باور‌ها آدم‌هاي داستان براي مقابله با خطري كه كشور آن‌ها را تهديد مي‌كند تكيه دارد و فقط اندوه باقي مانده از جنگ را در جريان آينده زندگي شخصيت‌هاي داستان دنبال مي‌كند. در حالي كه شهادت در فرهنگ تشيع به عنوان ارزش ديني براي رسيدن به آرمان‌ها تلقي مي‌شود. نكته ديگر طرح جلد كتاب است كه ارتباط تصوير آن با داستان‌ها مشخص نيست.

«سمفوني ماهي‌هاي شيشه‌اي و هشت داستان ديگر» در قطع رقعي و 91 صفحه با شمارگان هزار و 200 نسخه و بهاي 39 هزار ريال از سوي نشر كتاب نيستان روانه بازار نشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها