پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۸
خاطره‌گويي راوي كتاب «اینک شوکران1» در غرفه روایت فتح

فرشته ملکی، راوي كتاب «اینک شوکران1: منوچهر مدق به روایت همسر شهید» به غرفه روایت فتح در بيست‌وششمين نمايشگاه بين‌المللي كتاب تهران آمد و در جمع مخاطبان به بازگویی خاطرات خود از همسر شهیدش پرداخت.-

 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فرشته ملکی، همسر شهید منوچهر مدق امروز (پنجشنبه 19 اردیبهشت ماه) در غرفه انتشارات روایت فتح حاضر شد و با ابراز خرسندی از روند چاپ و توزیع کتاب «منوچهر مدق به روايت همسر شهيد» و حضور و حمایت شهید در جریان نگارش کتاب گفت: در تمام زمان نوشتن کتاب بارها اتفاق افتاد که خاطره‌ای از ذهنم پاک شده بود، ولی با پیدا شدن یادگاری از منوچهر به یادم می‌آمد و با نویسنده تماس مي‌گرفتم و خاطره را بازگو می‌کردم.

وی ادامه داد: بارها خسته می‌شدم و می‌گفتم دیگر ادامه نمی‌دهم ولی خودم یا اطرافیانم خوابش را می‌دیدند که سفارش ادامه کار را می‌دهد.

ملکی با بیان این‌که «منوچهر مدق صبور بود، به صورتي که 10 سال شدیدترین دردها و درمان‌هاي جراحتش از جنگتحميلي عراق عليه ايران را پشت سر گذاشته بود» خاطرنشان کرد: بسیار مقتدرانه برخورد می‌کرد و در طول بیماری بسیار صبور بود و در طول 10 سال بیماری حتی یک بار هم ناله‌اش را نشنیدم. او بود که به من روحیه می‌داد در حالی‌که با وضعيت سختی زندگی می‌کرد.»

وی با بیان این‌که «سال 1358 منوچهر مدق در مریوان بود و من در زاهدان بودم» اظهار کرد: با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران ما به مناطق جنوب كشور آمدیم و زندگی‌مان را شروع کردیم، بعد از جنگ هم من با علی و هدی به تهران آمدم و تا سال 1379 که منوچهر شهید شد مشغول بیماری او بودیم.

ملکی با اشاره به این‌که «ما زندگی عادی نداشتیم» گفت: در جریان جنگ منوچهر چند بار سخت مجروح شد و چند بار هم شیمیایی شد تا جایی‌که حدود 80 ترکش در بدن او مانده بود. تاول‌هاو سرفه‌هاي ناشي از گازهایی که با آن شیمیایی شده بود، همه نشان می‌دهد که ما زندگی عادی نداشتیم.

همسر شهید مدق احترام به جوانان را از خصوصیات بارز منوچهر دانست و اظهار كرد: در سخت ترین شرایط در دیدار با دانشجویان می‌نشست و با آن‌ها دوستانه گپ می‌‌زد.

وی با بیان خاطره‌ای از شهید مدق افزود: در طول درمانش بر اثر تزریق اشتباهی نمی‌توانست بدون واکر راه برود. یک روز گفت برویم کوه و با آن شرایط سخت با واکر و عصا رفتیم کوه. توچال را تا جایی رفتیم بالا که من کم آوردم ولی منوچهر هنوز می‌رفت همین باعث شد تا اثرات آن تزریق اشتباه از بین برود و او بدون واکر توانست راه برود.

ملکی خطاب به جوانان گفت: جوانان کمی بهتر عشق را بفهمند و زیبا عاشق شوند. منیت خودشان را کنار بگذارند و «ما» شوند. بدانند اگر روال زندگی‌شان با منیت مخلوط شود با زندگی امثال ما فاصله می‌گیرند. شهید مدق چند ساعت قبل از شهادتش به دکترها گفت که «ما» حالمون عالیه.

چاپ نوزدهم كتاب «منوچهر مدق به روايت همسر شهيد» نوشته مريم برادران  اسفندماه سال گذشته از سوي انتشارات روايت فتح به بازار كتاب رسید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها