نامورمطلق، معاون پژوهشی خانه هنرمندان ایران به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: یکی از مهمترین نواقص این چندسال در زمینه نشر عدم ارتباط مناسب میان مولفان و ناشران با نهادهای تصمیم گیرنده در حوزه فرهنگ بود و همین امر موجب شد تا همواره اغلب مولفان با تردید به این نهادها نگاه میکردند و مطمئن نبودند که کتابشان مجوز میگیرد یا خیر.
وی افزود: مساله یاد شده نشان میدهد که در این دوران ضابطه مشخصی برای ارزیابی کتابها وجود نداشته و ندارد. البته اگر هم ضوابطی وجود داشت، شفاف نبوده و از سوی مسوولان اعلام نشدهاند تا تکلیف اهل ادب و هنر روشن شود. به همین دلیل اکثر ناشران و مولفان به درستی اعتقاد داشتند که سلیقههای شخصی بر صدور مجوز کتاب حاکم شده است. همچنین در اغلب موارد نبود پاسخگویی درباره چرایی صادرنکردن مجوز بر این تردیدها میافزود.
نامورمطلق گفت: بخش مهمی از اعمال سلیقههای شخصی در حوزه فرهنگ و کتاب، به دلیل عدم تخصص مسوولان این حوزهها بود؛ یعنی نه به علت ضوابط بلکه نشناختن موضوع و ترس از اینکه مورد انتقاد قرار گیرند یا اجازه نمیدادند و یا صدور مجوز را بارها به تاخیر میانداختند. همین امر موجب شد تا فرهنگ غیررسمی و زیرزمینی تقویت شود چنانکه برخی نویسندگان نیز برای منتشر نشدن، مینوشتند همانطوریکه بعضی موسیقی نوازان برای زیرزمینها مینواختند و به طور کلی از کنترل اجتماعی خارج میشدند.
نویسنده کتاب «درآمدی بر بینامتنیت» در پاسخ به این سوال که «رفتار سلیقهای در صدور مجوز انتشار کتاب و آثار هنری چه تاثیری بر اقتصاد هنر در ایران گذاشته است؟» گفت: چرخه اقتصادی فرهنگ و هنر در این چندسال کاملا متوقف و فلج شده بود و دولت پیوسته در حوزه فرهنگ و اقتصاد فرهنگ دخالت میکرد. پول نفت ابزاری برای دخالت دولت در فرهنگ و هنر شده و این امر آسیبهای فراوانی را به دنبال داشته است. نهادهای فرهنگی دولت به جای تخصیص بودجه و امکانات، به صنوف و انجمنهای مورد تایید خود وزارتخانه، تمام بودجههای پیشبینی شده برای کل فرهنگ در ایران را در اختیار گروههای فرهنگی و هنری طرفدار خود قرار میدادند.
وی افزود: در این میان اگر عقیده کسی یا طیف و گروهی با گرایش فرهنگی دولت هماهنگ نبود، به حاشیه رانده شده و از نظر اقتصادی تضعیف و در نهایت گاه نابود میشد. این مساله باعث شد ضربههای هولناکی به موسسههای فرهنگی و هنری آزاد و خصوصی وارد شود. به ویژه در روزهای اخیر که وضع اقتصادی کشور نابسامانتر بود، نخستین ضربه به اقتصاد فرهنگ در جنبه خلق و نقد آن وارد شد.
نامورمطلق در ادامه به عدم ثبات مدیریتی در حوزه فرهنگ و هنر اشاره کرد و توضیح داد: مشکل دیگر این است که با جابهجایی دولتها، نه فقط مدیران، بلکه اندیشههای حاکم بر نهادها نیز جابهجا میشود. این مساله امکان برنامه ریزی بلند مدت را از حوزه فرهنگ سلب کرده است. باید با راهکارهایی بخش فرهنگ را از سلایق و آرای گروههای سیاسی خارج کرد تا دولتها نتوانند تغییرات بنیادین دهند و سبب انقطاع تجربههای گذشته شوند. پیوستگی، یکی از اصول حرکتهای فرهنگی محسوب میشود.
این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه با اشاره به این نکته که باید در حوزه فرهنگ چشماندازی جامع و پایدار داشته باشیم، گفت: با تغییر وزیر فرهنگ نباید چشماندازها دگرگون و واژگون شوند. البته اعمال برخی تغییرات حق وزیر جدید است، اما این تغییرات نباید منجر به تغییر راهبردها شود. در واقع، بیبرنامگیها باعث شده که ما هیچگاه در حوزه فرهنگ برنامهای جامع و پایدار نداشته باشیم.
این مدیر فرهنگی همچنین با اشاره به این نکته که فرهنگ برای توسعه نیاز به آرامش دارد، گفت: متاسفانه در این چند سال به دلیل برخی حرکات و رفتارها در حوزه فرهنگ بخشی از هنرمندان با دولت و با رسانههای رسمی مانند صدا و سیما قهر کردهاند. اغلب این هنرمندان افرادی معتقد و مومن به انقلاب و آرمانهای آن بودند. در عوض عدهای ناهنرمند و سفارشگرا که حاضرند هر گونه سفارشی را بپذیرند همکار این نهادها شدند. البته این بدان معنا نیست که هر کسی که با این دولت کار کرده چنین باشد، اما با شناخت عرض میکنم اغلب چنین بودهاند.
نامورمطلق در ادامه به لزوم اعتقاد قلبی هنرمند برای تولید اثر هنری اشاره کرد و گفت: هنر مانند تجارت نیست؛ هنری که از درون نجوشیده باشد، نمیتواند یک خلق هنر محسوب شود. در نظریههای گوناگون همانند رویکرد مضمونی یا روانشناسی مباحث فراوانی در این مورد داریم. هنر سفارشی ناهنر است یک ساخت است؛ نه یک خلق.
وی اضافه کرد: هنرمند واقعی که آزادمنش است نقد هم دارد. ما اگر هنرمندی را میپذیریم باید تحمل نقدهای او را هم داشته باشیم. اغلب این نقدها شاید تیز باشند، اما اصلاحطلبانه و سازندهاند. در واقع، یکی از آسیبهای جدی، نبودن نقد و نقادی در سالهای اخیر بود و اگر منتقدی در حوزهای دلسوزانه نقدی را بیان میکرد با انواع برچسبها به حاشیه رانده میشد.
وی همچنین با اشاره به این نکته که گفتمان انتقادی باعث توسعه هنر میشود، گفت: نباید در حوزههای فرهنگ و هنر با هرگونه اعتراض و نقدی به شدت مقابله شود چرا که گاه برخوردهای ناشیانه یک منتقد را به یک مخالف تبدیل میکند. سرنوشت خانه سینما و برخی سینماگران مثال خوبی در این زمینه است. متاسفانه در اغلب موارد هزینه ضعفهای مدیریتی برخی مسوولان را کل نظام متقبل میشد، زیرا برخی خود را نماینده طولی نظام فرض میکردند.
نامورمطلق در ادامه به آسیبهای نبودن نقداشاره کرد: نبود نقد به خود هنر و ارتقاء هنری آسیبهای جدی وارد میکند. باید این نکته را نیز افزود که نقد و نقد پذیری یک رفتار فرهنگی است که در جامعه ما نهادینه نشده است و فقط به نهادهای رسمی و دولتی نیز مربوط نمیشود. بسیاری از نهادها غیررسمی نیز فاقد آن هستند. بسیاری از هنرمندان یا پژوهشگران نیز نقدپذیر نیستند. این مسالهای عمومی در ایران است که باید فرهنگ سازی عمومی نیز بشود. امیدواریم با تغییر دولت در مورد نقد و نقدپذیری در سطح همگانی فکری اساسی شود.
نامورمطلق در ادامه در پاسخ به این سوال که «نخستین قدم دولت جدید چه باید باشد؟» گفت: دولت جدید در قدم اول باید به برنامهریزیهای راهبردی بپردازد و برای این منظور یک گروه مجرب فرهنگی با هم رایزنی کنند. راهبردها بر اساس اسناد بالادستی تنظیم و تعیین و برای اجرایی شفاف ارایه شوند. دیگر اینکه سهم مدیران اجرایی مشخص شود؛ یعنی امکان اعمال سلیقه به حداقل برسد و برای اجرای مناسبتر و ابتکارات مدیریتی لازم است اصل شایسته سالاری در مدیریت فرهنگی رعایت شود. این حوزه نیاز به مدیرانی از جنس فرهنگ و هنر دارد تا ابتدا شکاف بین هنرمندان و اهالی فرهنگ با نهادهای فرهنگی را پر و سپس به بهترین شکل در فضایی همدلانه و عادلانه تصمیمها و سیاستها را اجرا کنند.
نامورمطلق در پایان به جمعبندی نظرهای خود پرداخت و گفت: در یک جمعبندی کلی به نظر میرسد کارهای مسوولان فرهنگی دولت بعد، برای بهبود شرایط فرهنگ و هنر بهتر است این موارد باشد؛ نخست مشخص کردن سیاستهای راهبردی با توجه به اسناد بالادستی، دوم تعیین ضوابط و شاخصهایی مشخص و شفاف برای تصمیمگیریها، به ویژه در حوزههای نظارتی و ارزشیابی برای مثال در صدور مجوزهای انتشار آثار. سوم معرفی مدیرانی شایسته که در عین توانایی مدیریتی دارای شناخت همچنین تجربه نسبت به حوزه مدیریتی خود باشند. چهارم بازکردن فضا در چارچوب مقررات و فراهم آوردن امکان نقد و نقادی همچنین نظریه و نظریهپردازی و در نهایت اینکه باید یک ساختار مناسب برای اقتصاد فرهنگ طراحی کرد.
بهمن نامورمطلق نشانهشناس ایرانی، عضو حلقه نشانهشناسی تهران و استادیار گروه زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه شهیدبهشتی است. او مدرک دکترای خود را در رشته ادبیات تطبیقی از دانشگاه «کلرمون-فران» فرانسه اخذ کرد.
نامورمطلق از سال 1381 تا سال 1388 دبیر و معاون پژوهشی فرهنگستان هنر بود و هماکنون معاون پژوهشی خانه هنرمندان ایران است.
این چهره فرهنگی همچنین دبیر علمی بسیاری از همایشهای حوزه علوم انسانی در ایران بود و مجموعه مقالات برگزیده این همایشها را در قالب کتاب منتشر کرد. از میان این همایشهای میتوان به «همایش مکتب اصفهان»، «همایش مکتب شیراز»، «همایش ادبیات تطبیقی: دهه اخیر و جشم اندازهای آن» و «همایش بازنمایی معماری و شهرسازی در ادبیات و هنر» اشاره کرد.
از کتابهایی که با اهتمام و نظارت نامورمطلق منتشر شدهاند میتوان به این موارد اشاره کرد: «آیینه آفتاب: حضور شخصیت و آثار مولانا در غرب»، «اسطوره متن هویتساز: حضور شاهنامه در ادب و فرهنگ ایرانی»، «اسطوره متن بینافرهنگی»، «اسطوره متن بینانشانهای»، «دانشهای تطبیقی: مجموعه مقالات فلسفه، اسطورهشناسی، هنر و ادبیات» و «گفتگومندی در ادبیات و هنر».
همچنین کتابهایی چون «درآمدی بر بینامتنیت»، «نقد تکوینی در هنر و ادبیات» به همراه شکرالله اسداللهی و «کتاب و کتابخوانی در برنامههای تلويزيون» از تالیفات منتشر شده نامورمطلق هستند.
همچنین نامورمطلق کتابهایی را در کشور فرانسه و به زبان فرانسوی تالیف و منتشر کرده است.
شنبه ۱ تیر ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۰
نظر شما