چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۱
سپتامبر بی‌باران!

ماه سپتامبر را در حالی به پایان بردیم که آسمان تهران یک قطره باران هم نچکاند. بی‌اختیار به یاد سپتامبر‌بی‌باران فاکنر افتادم. اثری که در زمان خود توانست بر چشم‌انداز نگران‌کننده زندگی آمریکایی تاثیر گذارد. یکی از همین تاثیرات، و شاید مهم‌ترین آن‌ها، این‌است که مردمی که روزگاری سیاه‌سوزان راه می‌انداختند، و تفریحشان آن بود که شب‌ها دور هم جمع شوند، نقاب بزنند و دنبال سیاهان بیفتند و آن‌ها را دوره کنند و بسوزانند، حالا رئیس‌جمهوری سیاهپوست را به کاخ سفید می‌فرستند.../

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- حمیدرضا زاهدی، نویسنده و مترجم: ماه سپتامبر را در حالی به پایان بردیم که آسمان تهران یک قطره باران هم نچکاند. بی‌اختیار به یاد سپتامبر‌بی‌باران فاکنر افتادم. اثری که در زمان خود توانست بر چشم‌انداز نگران‌کننده زندگی آمریکایی تاثیر گذارد. یکی از همین تاثیرات، و شاید مهم‌ترین آن‌ها، این‌است که مردمی که روزگاری سیاه‌سوزان راه می‌انداختند، و تفریحشان آن بود که شب‌ها دور هم جمع شوند، نقاب بزنند و دنبال سیاهان بیفتند و آن‌ها را دوره کنند و بسوزانند، حالا رئیس‌جمهوری سیاهپوست را به کاخ سفید می‌فرستند. 

حالا نه‌تنها کوکلوس‌کلان‌ها، نمی‌توانند به راحتی باور کنند و بپذیرند که دنیای دور و برشان به‌سرعت تغییر کرده‌است، که شاید خود فاکنر هم موقعی که نیم قرن پیش یکی از شاهکارهای خود؛ «سپتامبر بی‌باران» را می‌نوشت، فکر نمی‌کرد روند تحولات در کشورش و شاید جهان این‌قدر سریع و برق‌آسا باشد. ساده‌است مگر؟ هارپر لی رمان کشتن مرغ مقلد(مرغ مینا) را که می‌نوشت، مگر می‌توانست تصور کند دنیای دور و بر او به این سرعت عوض شود و تغییر کند؟ می‌سی‌سی‌پی، در آتش سوخته‌بود و سیاهان را در خود کباب کرده‌بود. فاکنر با احتیاط داستان‌های خود را که در آن‌ها روابط سرزمین جنوب و زیستگاه سیاهان، به نقد کشیده شده‌است، نوشت. سرزمین خیالی یوکناپاتافا را خلق کرد تا بتواند راحت‌تر حرف بزند. 

نویسندگان بزرگ، امواج تغییر از زشتی و پلشتی به‌سوی عشق و دوستی را بشارت می‌دهند و هدایت می‌کنند و راه عشق را هموار می‌کنند. همین است که آن‌ها را بزرگ می‌انگاریم و پاسشان می‌داریم و بر صدر می‌نشانیم. چیزی که زمانی باعث فاصله بود، اکنون محور دوستی و وحدت می‌شود و همین بشارت است که در کانال جرات و جسارت نویسنده عامل رشد و بالندگی می‌شود. 

کتاب، سرزمین تخیل ناب، سرزمین دوستی و باور آرزوهای دیگران‌ا‌ست. تنها زمانی می‌توانیم این موج بلند انسانی را به‌سوی اهداف والای خود هدایت کنیم که اندیشه، حد و مرز ساختگی نداشته باشد و در حصار منافع این و آن قرار نگیرد. آن‌وقت است که می‌توان از کلبه عمو توم نوشته هریت بیچر استو به امروز رسید و تغییر را دریافت.
باید ظرفیت‌هایمان را بالا ببریم. نویسندگان این مرز و بوم توان آن را دارند که «گلستان» خلق کنند. بگذاریم کارشان را بکنند و راه رشد و شکوفایی را هموار کنند، خواهیم دید حافظ و سعدی و مولانا هم تکرارشدنی‌اند. 

به یاد داشته باشیم کشوری که فاکنر و همینگوی را دارد، باید به خود ببالد و آن‌ها که فاکنر و همینگوی را ندارند، باید تلاش‌کنند مانند آن‌ها را خلق کنند؛ 
می‌توان از یوکناپاتافا به اتوپیا رسید. باید ظرفیت‌ها را بالا برد و زمینه رشد آدم‌ها را ایجاد کرد. ساختن اتوپیا دشوار نخواهد بود. پنجاه سال، شاید بیشتر، شاید کم‌تر، زمان می‌خواهد، اما مهم آن‌است که دست‌یافتنی است. مهم آن است که عنصر تفکر و خلاقیت را اجازه دهیم ببالد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها