كاتب به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، گفت: رمان «بيترسي» ظاهرا در گذشتههاي بيزمان و مكان ميگذرد و داستان زندگي انساني به نام «زاد» را روايت ميكند كه تمام عمرش را دنبال نام و صفتهاي پنهان نامها است. او ميانديشد كه هيچگاه نميتواند به اين نام برسد و در نهايت بعد از سالها و در پايان عمرش، بيآنكه بخواهد به آن صفت و نام گمشدهاش ميرسد.
نويسنده كتاب «شب چراغی در دست» افزود: «زاد» آدمهاي زيادي را كشته، كسان زيادي را بيمار كرده و باعث درد و شكنجه بسياري بر ديگران شده است. او به كارهايي كه انجام داده افتخار ميكند و براي اين افتخار دليلهاي زيادي ميآورد. شايد به همين دليل است كه او ميخواهد براي ديگران، از بزرگي، زيبايي و عظمت اين قتلها، شكنجه و مصيبتها بگويد.
نويسنده كتابهاي «قطرههای بارانی» و «نگاه زرد پاییز» ادامه داد: او داستان زندگي خود را به نوعي براي راوي داستان تعريف ميكند كه هربار كه به زندگياش نگاه ميكند، چيز تازهاي در آن بيابد. در حقيقت او در پي آن است كه به وسيله تعريف زندگياش براي مخاطب، به اين هدف برسد و مخاطب نيز مانند راوي داستان نتواند درباره زندگي، گذشته و كشتار او قضاوت درستي داشته باشد.
كاتب در ادامه با اشاره به شخصيت هراسآور «زاد» اظهار كرد: از دور كارهاي «زاد» ترسناك و شوم هستند اما وقتي راوي داستان و به تبع آن مخاطب بتواند از چشم او به جهان و اعمالش نگاه كند، ديگر نميتواند مثل گذشته از او فراري باشد و او را انساني پست بداند.
وي در ادامه با ابراز اميدواري نسبت به وضع فعلي در حوزه نشر و مميزي گفت: رمان «چشمهايم آبي بود» بيش از هشت سال است که در نوبت انتشار مانده است. من بسيار اميدوارم كه با تغييرات حوزه فرهنگ، اين كتاب هم مجوز بگیرد.
نويسنده كتابهاي «عبور از پیراهن» و «پری در آبگینه» ادامه داد: رمان «بالزنها» نيز كه نگارش آن را در حدود دو سال پيش به اتمام رساندهام، هنوز به ناشري سپرده نشده اما قصد دارم در آينده و با توجه به فضايي كه ايجاد شده براي انتشار به ناشر بسپارم. این روزها نیز نگارش رمان «لمس» به پایان رسيده و چندين مرحله بازنويسي را پشت سرگذاشته است.
محمدرضا کاتب، نویسنده و کارگردان متولد سال 1345 در تهران است.
وي كه فارغالتحصیل رشته کارگردانی تلویزیونی است، رمان «هیس» را در سال 1369 روانه بازار كتاب كرد. این رمان توانست جايزه کتاب سال را بهدست آورد البته وي قبل از انتشار رمان «هیس» هم جوایزی را برای برخی آثارش که عمدتا مربوط به داستان نوجوانان بود، دریافت کرده است.
«اولین قدم»، «شب چراغی در دست»، «قطرههای بارانی»، «نگاه زرد پاییز»، «ختم ارباب والا»، «جای شما خالی»، «بلاهای زمینی»، «عبور از پیراهن» و «پری در آبگینه» از داستانهاي كاتب هستند كه در دهه 60 به چاپ رسیدهاست. اين نويسنده توانسته جايزه منتخب دومین دوره کتاب سال دفاع مقدس در سال 73 براي داستانهاي «همسایه مسیح»، «دستها پشت گردن» و «فقط به زمین نگاه کنید» را كسب كند.
کاتب در حوزه فيلمنامهنويسي نيز فعاليت دارد كه از جمله کارهای او، همکاری وی با بهمن قبادی براي نگارش فیلمنامه «لاک پشتها پرواز میکنند» است.
«قطرههای بارانی»(۱۳۷۱)، «نگاه زرد پاییزی»(۱۳۷۱)، «عبور از پیراهن»(۱۳۷۲)، «شب چراغی در دست»(۱۳۶۸)، «فقط به زمین نگاه کن»(۱۳۷۲)، «دوشنبههای آبی ماه»(۱۳۷۴)، «هیس»(۱۳۷۸)، «پستی»(۱۳۸۱)، «وقت تقصیر»(۱۳۸۲)، «آفتاب پرست نازنین»(۱۳۸۸)، «رام کننده»(۱۳۹۰)، «ماه شب چهارده»(۱۳۸۵) و «سرخی سیب کال»(۱۳۸۴) از آثار اين نويسنده هستند.
سهشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۵
نظر شما