به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کهریزی در شعر دهم کتاب در فصل نخست برای اینکه معشوق خود از یاد ببرد، هر فوت و فنی میزند و هر کاری را انجام میدهد. او تمام سریالها را و هرآنچه سرگرم کننده است، میبیند و در هر کافهای قدم میگذارد تا بلکه بتواند نشانههای معشوق خود را در وجودش از بین ببرد اما نمیتواند. او همه سیگارها را دود میکند، فلسفه را به منطق میدوزد، اما نمیتواند نشانههای ناشی از حضور معشوق خودش را، پیش از رفتنش از میان بردارد.
شعرهای کهریزی کوتاهاند، اما با این وصف، گویا، شیوا، واضح و قابل فهماند. به زبانی دیگر میتوان گفت که شعر او در ایجاز مبهم نمیشود و او به سرودن شعرهایی با سطرهایی مقطع که معنا در اغلبشان گم شده، نپرداخته است.
این مجموعه، شامل سه فصل با نام «هدهد»، «جدایی» و تنهایی است. 32 شعر این مجموعه با نام «هدهد» و 13 شعر با نام «تنهایی» و همچنین هفت شعر با نام «جدایی» منتشر شدهاند.
شاعر در «هدهد 10» به اخبار رسانهها میپردازد. او میگوید که کودکان سیاه پوست گرسنهاند، قحطی آمده، زلزله و سیل آمده اما بهترین خبر برای معشوق یک چیز است که «من عاشق تو شدهام!».
شاعر در شعرها فاصله بین من شعری و راوی را به حداقل رسانده است و از این میان، شعرهای عاشقانه خود را میسراید.
من شعری در شعرهای این دفتر، کبوتر صلح است. او هر حرفی و هر بی معرفتیای را با مهر پاسخ میدهد و این را راه حلی برای بهتر شدن زندگی عاشقانه خود میداند.
در یکی از شعرهای این مجموعه میخوانیم:
«آب دستت هست بگذار
من قایقم شکسته
تنهایی غرقم میکند»
شاید همین تنهایی باشد که شاعر را به سرودن شعرهایی از این دست ترغیب کردهاست. شاید نامگذاری فصل یکم کتاب هم که «هدهد» است اشاره به پرنده زیبایی دارد که میتوان عاشق او بود. اما در نهایت شاعر نکتهای درباره اینکه معشوق چه کارهایی باید برای به دست آوردن دل عاشق بکند، ارایه نکردهاست.
راوی شعرهای کهریزی تاب تحمل انتظار را هم ندارد، در صفحه 26 کتاب نوشته است:
«کاش میتوانستم
عقربه همه ساعتهای جهان را یک به یک
از جا کنده
پشته کرده و در انتظار آتش بزنم»
البته شاعر هنگامی که از واگویههای ساده و بی پیرایه خود فاصله میگیرد و میخواهد به بازیهای زبانی روی آورد، ناموفق از گود بیرون میآید:
«من زندگی را رها کردم دنبال تو من
را رها کردی دنبال زندگی
تو سنگ زندگی من بودی من
سنگی به زندگی تو
سنگ دلت را خورده بودم من
سنگ به دلم خورد.»
در شعری دیگر تشبیه معشوق به بشکه دور از ذهن و نامتعارف است:
«تو یک بشکهای!
هر چه چنگ میاندازم
خودم را در پیچ در پیچت
پیدا نمیکنم»
اما در بعضی شعرها طنزی پنهان نیز نهفته است. هنگامی که شاعر میگوید:
«تمام اموالم دلم بود
در عوارض دارایی تو
رفت...»
کهریزی آن هنگام که تجربههای شخصیاش را بازآفرینی میکند و همانگونه ساده بیان میکند، موفق است و در دیگر موارد، وقتی میخواهد ادای شعر نوشتن را درآورد ناموفق ماندهاست.
کهریزی متولد 1353 است. مجموعه شعر «تنهایی، جدایی و... هدهدها» نخستین کتاب اوست.
کتاب «تنهایی، جدایی و... هدهدها» در قطع جیبی با شمارگان هزار و 100 نسخه و به قیمت دو هزار و 500 تومان از سوی انتشارات سرزمین اهورایی به چاپ رسیدهاست.
یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۷
نظر شما