زهره سرخوش تصویرگر جوانی است که فعالیت در این حوزه را با تصویرگری کتاب دو جلدی حضرت صالح(ع) شروع کرد و کارش خیلی زود از سوی ناشران مختلف به رسمیت شناخته شد. سرخوش در گفتوگو با ایبنا از چگونگی ورودش به این عرصه و زیر و بمهای فنی و حرفهایاش حرف زده است.-
خانم سرخوش برای شروع بهتر است اول از خودتان شروع کنیم.
متولد 1361 در شهر مقدس مشهد و ساکن این شهر هستم. لیسانس گرافیک دارم و حدود پنج سال است که به صورت حرفهای تصویرگری میکنم.
چطور شد که حرفه تصویرگری را انتخاب کردید؟
نوعی ذوق هنری در خانواده ما وجود داشت. به همین دلیل از کودکی به هنر به خصوص رشته نقاشی علاقه پیدا کردم. مثلاً کنار نامههای مادرم که برای خالههایم مینوشت نقاشی میکشیدم!
وارد هنرستان که شدم بیشتر از طریق عکاسی و کارهای ارتباط تصویری ـ به این هنر پرداختم. در دوران دانشجویی هم برای ماهنامهای که در سمنان منتشر میشد، برای مقالههای طنز اجتماعی (که نوعی نقد اجتماعی بود) تصویرگری میکردم.
شاید بتوان آشناییام با تصویرگری را با ورودم به دانشگاه مرتبط دانست و آشنایی من با استادم آقای سیروس آقاخانی در گرایش علمی به تصویرگری تاثیر زیادی داشت. حتی پایاننامهام را هم خودم تصویرگری کردم.
چطور شد که تصویرگری کودک و نوجوان را انتخاب کردید.
شایسته است دوباره به نقش آقای سیروس آقاخانی استاد گرامیام در ورود من به تصویرگری کتاب کودک اشاره کنم زیرا ایشان با نگاهی جدیدی به مسایل سعی میکردند به ما بیشتر تمرین های تکنیکی بدهند، مثلاً توی کلاسی که همه دور هم مینشستیم استاد به ما میگفت تا میتوانید برایم کلاغ بکشید! ما هم مدلهای مختلف کلاغ میکشیدم و رنگآمیزی میکردیم. جالب این جا بود که این کلاغها رضایت استاد ما را جلب نمیکرد. مثلاً به یکی میگفت این که کار والت دیزنی است شما باید سعی کنید کلاغ خودتان را بکشید. ما دوباره مینشستیم و باز هم مدلهای مختلف کلاغ میکشیدیم و آنقدر این کار را تکرار میکردیم تا به نتیجه مطلوب میرسیدیم، به طوری که که کلاغمان شبیه کلاغ هیچ کس دیگری نبود و همین امر باعث شد که حس تصویرگری من تقویت شود و بتوانم ارتباط مناسبتری بین حس تصویرگری و متن کتاب ایجاد کنم.
در ادامه فعالیتهایم با نویسندگان کتاب کودک از جمله مصطفی رحماندوست، نیلچیان و ملکی هم افتخار همکاری پیدا کردم.
تا کنون تصویرگری چند کتاب را انجام دادهاید؟
اولین کتابم درباره زندگی پیامبران بود که توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید. البته کتابهای زیادی تصویرگری کردهام ولی آخرین تصویرگریام کتاب دریانوردی با دوچرخه به قلم یعقوب حیدریاست. وقتی این کتاب را خواندم احساس کردم نویسنده حرفی برای گفتن دارد، پس من هم میبایست رسالت خودم را انجام میدادم و تصویرهایی میکشیدم که بتوانم با متن ارتباط برقرار کنم، تا هم مخاطب از کار لذت ببرد و هم نویسنده از تصویر کتابش راضی باشد. تا آنجایی که در جریانم خوشبختانه نویسنده از تصویرسازی کتابشان راضی هستند.
به لحاظ حرفه ای و احساسی چطور با متن کتابهای مختلف ارتباط برقرار میکنید؟
معمولاً متن کتابهایی را که از طرف ناشران برای تصویرگری در اختیارم قرار میگیرد چندین بار کامل از اول تا آخر میخوانم. در بیشتر مواقع یک تصویر اولیه به ذهنم خطور میکند و اتودی از آن تهیه میکنم. بعد دوباره بررسی میکنم و ممکن است نظرم را جلب کند که تکمیلاش کنم یا ممکن است بهکل آن را تغییر بدهم و بقیه فریمها را براساس تکنیک مناسب و فضای مرتبطتر تکمیل کنم.
باید بگویم وقتی متن را به دقت میخوانم قسمتهایی از آن را که ممکن است حالت تصویری پیدا کنند جدا و روی آنها کار میکنم.
تلاشم این است که به عنوان یک تصویرگر روایت تصویری جدیدی را (غیر از متن کتاب) که تکمیلکننده نوشتهها و خواستههای نویسنده است به تصویر بکشم. باید بگویم تصویر نقش رسانهای خودش را دارد و حتی در مواردی مشاهده شده که تصویرگری در بیان مطلب از متن هم پیشی گرفته و مثلاً بارها دیدهایم که یک کتاب در یک جشنواره چندان مطرح نبوده و تصویر بیشتر مورد توجه داوران قرار گرفته است.
معمولاً از چه تکنیکهایی برای تصویرگری کتاب کودکان استفاده میکنید.
انتخاب تکنیک مناسب بستگی به متن کتاب و گروه سنی مخاطب دارد. مثلاً برای نوجوانان سعی میکنم بیشتر از تکنیک آب مرکب و برای کتابهای کودکان از تکنیک کلاژ استفاده کنم. جالب است بدانید که در ابتدا از کار برای نوجوانان میترسیدم و در مواردی حتی پیشنهادهای تصویرگری برای نوجوانان را رد میکردم ولی بعد تصمیم گرفتم بر این ترسم غلبه کنم و این کار را هم تجربه کنم که خوشبختانه از پس آن برآمدم، طوری که بیشترین کتابهای کار شده من مربوط به گروه سنی نوجوانان است.
من از تکنیک آب مرکب فراری بودم ولی بعد از شرکت در کلاس های استاد نصر شاهد تحول بزرگی در خودم بودم، به طوری که عاشق این تکنیک شدم. شاید به قول روانشناسان و کارشناسان مدیریت قورباغهام را قورت دادم!
اگر تصویری کشیدید و نویسنده کتاب مربوطه از تصویر راضی نبود، معمولاً شما آن تصویر را تغییر میدهید.
در اینباره تصمیم گیرنده اصلی مدیر هنری انتشارات است. معمولاً کم پیش میآید که تصویرگر و نویسنده به صورت چهره به چهره با هم گفت وگو داشته باشند. در واقع ما از یک سو به عنوان تصویرگر با مدیر هنری طرف هستیم و نویسنده هم غالباً با مدیر هنری ارتباط دارد. در اینجا مدیر هنری رابط بین تصویرگر و نویسنده است. شاید این بیدلیل هم نباشد چون فضای نویسندگی متفاوت از فضای تصویرگری است. حتی ممکن است نویسنده کتاب اطلاعات زیادی در مورد تصویرگری نداشته باشد.
آیا از ذهنیت خود بچهها هم در تصویرگری کمک میگیرید؟
بله. ما وقتی تصویر یک متن کتاب را میکشیم، آن متن را همراه تصویر برای بچه میخوانیم تا ببینم بچهها توانستهاند بین متن و تصویر ارتباط برقرار کنند یا نه.
اگر کسی بخواهد وارد این عرصه شود، شما چه توصیهای برایش دارید؟
باید بگویم اینکار به عنوان یک شغل اقتصادی چندان پردرآمد نیست اما لذتهای خودش را دارد. کسی که میخواهد وارد این عرصه شود باید استعداد ویژهای داشته باشد. مثلاً کودک درونش زنده و خلاق باشد. در چنین وضعیتی مسلماً یادگیری تکنیکهای حرفهای به موفقیتش کمک زیادی میکند. اگر از تحصیلات دانشگاهی هم برخوردار باشد زمینه موفقیت برایش بیشتر فراهم خواهد بود.
به نظر شما سبک و تکنیکهای تصویرگران ما با استانداردهای بینالمللی فاصله دارد؟
نمیتوان گفت فاصله زیادی با تصویرگران خارجی داریم. بعضی از تصویرگران ایرانی الان به عنوان بهترین تصویرگرهای دنیا مطرح هستند. البته تعداد شان زیاد نیست.
مطلبی هست که دوست داشته باشید بگویید؟
یک مساله که من خیلی با آن روبهرو بودهام این است که تقریباً همه امکانات و موقعیتها در تهران متمرکز شده. مثلاً من چون ساکن مشهد هستم برای یاد گرفتن تکنیک کار مرتب باید به تهران میآمدم که کار آسانی نبود. جالب است این را بگویم دفتر اصلی انتشارات به نشر که مربوط به آستان قدس رضوی است در مشهد است ولی من با این انتشارات در تهران آشنا شدم. مورد دیگر اینکه با کار تصویرگری هم مثل خیلی از کارهای دیگر غالباً سلیقهای برخورد میشود. مورد دیگر زیاد شدن ترجمه کتابهای خارجی است که تألیف و به موازات آن تصویرگری را محدود کرده است.
البته ناشرهای ایرانی دوست دارند کارهای ایرانی چاپ کنند و جا دارد بگویم با فضای امیدوارکنندهای که ایجاد شده ما هم به افزایش چاپ تألیفات ایرانی دل بستهایم.
گفتوگو از زهره یحیی پور
نظر شما