شهاب احمدپور، نویسنده کتابهای «جمعاً 10 سال و 39 روز»، «شبهایم را گرفتند» و «شبها برمیگردم» در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، اظهار کرد: کتاب «جمعاً 10 سال و 39 روز» خاطرات چهار تن از اسیران شهر شَفت به نامهای بشیر خداپرست، غفار شیردل، اسماعیل فرمانی و ایرج مظلوم را دربردارد.
وی درباره علت انتخاب عبارت «جمعاً 10 سال و 39 روز» برای عنوان این اثر گفت: مجموع دوران اسارت این چهار رزمنده، 10 سال و 39 روز به طول انجامیده است. به این دلیل همین مدت را، عنوان اصلی کتاب انتخاب کردم.
نویسنده کتاب «جمعاً 10 سال و 39 روز» افزود: در ببان خاطرات هر کدام از این رزمندهها، ابتدا دوران کودکی آنها و این موضوع را که برآمده از چه فرهنگی هستند به تصویر کشیدهام. این خاطرات ادامه دارند تا اینکه دوران انقلاب فرا میرسد. این رزمندهها لزوماً در دوران انقلاب حرکت ویژهای انجام ندادهاند اما مخاطبان با مطالعه کتاب متوجه میشوند که که هر کدام در آن دوران، مشغول انجام چه کاری بودند.
احمدپور توضیح داد: این چهار رزمنده، سرباز ارتش بودند و برای گذراندن دوران خدمت سربازی به جبهه رفتند. این کتاب چگونگی به اسارت در آمدن و لحظات اسارت آنها را بیان میکند؛ بهگونهای که مخاطبان آنچه را که در دوران اسارت بر آنها گذشته است تصویرپردازی میکنند.
وی عنوان کرد: اتفاقاتی که در اردوگاههای عراقی بر آنها وارد شده است و اینکه با شنیدن پایان یافتن دوران اسارتشان چه احساسی داشتند، همچنین بازگویی لحظات بازگشت آنها به شهرشان از دیگر مباحث مطرح شده در کتاب «جمعاً 10 سال و 39 روز» است.
نویسنده کتاب «جمعاً 10 سال و 39 روز» بیان کرد: از دیگر مواردی که در این کتاب به آنها پرداخته شده است میتوان به نخستین مکانهایی که بعد از آزادی رفتهاند و نخستین برخوردهایی که بعد از دوران اسارت با خانوادههایشان داشتند و اینکه آیا هنوز هم به آن دوران سخت اسارت فکر میکنند یا نه؟ اشاره کرد.
احمدپور درباره کتاب «شبهایم را گرفتند» گفت: این اثر خاطرات ناصر روحی سفیدمزگی، رزمنده شَفتی را در خود جا داده است. روحی در دانشگاه تربیت معلم مشهد مشغول تحصیل بود. وی در این دوران، دو بار داوطبانه به جبهه رفته بود اما در نوبت سوم که با روزهای آخر دوران تحصیلش مواجه شده بود، اسیر شد.
وی با بیان اینکه روحی 10 شهریور سال 1365 در عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران اسیر میشود، گفت: دوران اسارت روحی اندکی با سایر اسرا متفاوت است؛ به این دلیل که وی معلم بود و چندان به دنبال حاشیه و ایجاد تشنج در اردوگاههای عراقی نبود بلکه معتقد بود که باید از فرصتِ بودن در اردوگاهها به نحو احسن استفاده کرد. بنابراین، در این دوران هم زبان انگلیسی یاد میگرفت و هم آن را به سایر اسرا آموزش میداد.
نویسنده کتاب «شبهایم را گرفتند» با بیان اینکه روحی در دوران اسارت، زبان انگلیسی را به صورت کامل فرا میگیرد، گفت: دوران اسارت وی حدود چهار سال طول میکشد و وقتی در سال 1369 آزاد میشود، در ایران به عنوان معلم در وزارت آموزش و پرورش به تدریس درس زبان انگلیسی میپردازد.
احمدپور در پاسخ به این سوال که «انتخاب عنوان کتاب بر چه اساسی صورت گرفته است؟» گفت: چراغ آسایشگاهی که روحی در دوران اسارت در آن حضور داشت، شبها به هنگام خواب به دلیل پیشگیری از فرار اسرا روشن میماند و آنها هیچگاه اجازه نداشتند به هنگام شب بندهای خود را ترک کنند در نتیجه در دوران اسارت، آسمان شامگاهان را مشاهده نکردند. به همین دلیل عنوان کتاب را «شبهایم را گرفتند» انتخاب کردم.
وی درباره کتاب «شبها برمیگردم» افزود: این کتاب، خاطرات نعمتالله قائدی، رزمنده شَفتی را دربردارد. وی سرباز ارتش بود و در اوایل جنگ (سال 1360) اسیر شد و دوران اسارتش 10 سال طول کشید.
نویسنده کتاب «شبها برمیگردم» افزود: این خاطرات، دوران کودکی قائدی تا اسارت وی را به تصویر میکشند. اتفاقاتی که در دوران اسارت بر قائدی گذشته است، در این اثر ارایه شدهاند.
احمدپور ادامه داد: به هنگام مصاحبه با قائدی متوجه شدم که متاسفانه وی از وقایع آن دوران با هیجان یاد نمیکند و وقتی علت را از او جویا شدم، عادی شدن لحظات دوران اسارت را بیان کرد. وی به دلیل حضور 10 سالهاش در اردوگاههای عراقی، نسبت به مسایل مربوط به جنگ، اسارت، شکنجهها و اینکه چه پیش خواهد آمد، به صورت عادی صحبت میکرد و گویی جزیی از زندگیاش شده بودند.
وی اظهار کرد: در چنین شرایطی مصاحبه با قائدی اندکی با دشواری همراه بود؛ چرا که نمیتوانستم تحت هیچ شرایطی باعث فراهم کردن زمینههای هیجان در او شوم. در نتیجه مخاطبان با مطالعه کتاب، متوجه نوعی سکون در لایههای کتاب خواهند شد.
نویسنده کتاب «شبها برمیگردم» ادامه داد: قائدی به دلیل گذشت چندین سال از دوران اسارتش، بسیاری از وقایع آن دوران را به خاطر نمیآورد. به همین دلیل متاسفانه بسیاری از خاطرات در این اثر ارایه نشدند، هر چند که میدانم شاید به دلیل دردآور بودن این خاطرات، سعی در محو کردن آنها در ضمیر ناخودآگاه خود داشت.
احمدپور درباره عنوان کتاب گفت: وی در مصاحبه بارها بیان کرده بود که بعد از گذشت چندین سال از دوران اسارتش، همچنان هر شب خواب آن روزها را میبیند و هر شب خود را در آن اردوگاه مشاهده میکند. به همین دلیل نام کتاب را «شبها برمیگردم» انتخاب کردم.
وی به بخش پایانی این کتاب اشاره کرد و گفت: «اما هنوز خاطرات بد اسارت با من است؛ خاطراتی که هیچ وقت فراموش نشده و فراموش نمیشوند. خوابهایی که هنوز هم میبینم. خواب اینکه دوباره اسیر شدهام و دارم توی اردوگاههای عراقی زندگی میکنم، اما حالا خوابهایم کمی تغییر کرده، کمی وحشتناکتر شده. دیگر میبینم که تنها اسیر نشدهام، بلکه همسرم و بچههایم هم با من اسیر شدهاند. خواب میبینم که عراقیها میآیند و همه ما را کتک میزنند و من میخواهم از آنها دفاع کنم. حالا دیگر بیست سال است که روزها توی ایران هستم و شبها برمیگردم به رَمادی، تکریت و عَنبر.» اینها جملاتیاند که کتاب با آنها تمام میشود.
احمدپور در پاسخ به این سوال که «نگارش خاطرات رزمندگان جنگ تحمیلی و انتشار آنها چه ضرورتی دارد؟» گفت: معتقدم وقایع آن دوران، بخشی از تاریخ کشور ما هستند که یا به آنها توجه نشده یا بهگونهای شایسته به آنها پرداخته نشده است.
وی ادامه داد: وظیفه همگان است که با این شخصیتها و آنچه که بر آنها در دوران جنگ و اسارت گذشته آشنا شوند و از تجربههای آنها برای زندگی آینده استفاده کنند.
این نویسنده درباره اقبال جامعه به ویژه نسل جوان از کتابهای حوزه انقلاب و دفاع مقدس گفت: متاسفانه سالهاست که کتابهای حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با رویکرد شعاری نگارش و منتشر میشوند. نوشتههای کتابها به گونهای هستند که برای مخاطبان باورپذیر نیستند؛ چرا که از رزمندگان و شهدا یک اَبَرقدرت میسازند. این امر برای نسل جوان رسیدن به مرحلهای را که اسرا و شهیدان رسیده بودند ناممکن میکند.
احمدپور افزود: نسل جوان باید بداند که همین اسیران و شهیدان نیز لغزشهایی داشتند و با شکستهای متعدد مواجه شدند. آنها باید بدانند که اسیران و شهیدان نیز مانند ما انسان معمولی بودند. در این صورت است که باورپذیری مطالب کتابها بیشتر و همزاتپنداری نسل جوان راحتتر میشود.
چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۹
نظر شما