خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- معصومه افراشی: از آن جایی که ایجاز با نهایت خود در قصه کودکان اتفاق می افتد، نویسنده کودک موظف است فضای داستان را فشرده کند و در کلماتی ساده و در عین حال پر معنا، طوری که چهارچوب ادبیات مخصوص به این قشر لطمه نخورد آن ها را به جهانی دیگر دعوت کند.
بر همین اساس شرط اولیه برای نویسنده یا شاعر کودک این است که قبل از هر چیز باید بر همه اجزای سازنده ذهن کودکان شناختی ضمنی داشته باشد وبرای ورود به دنیای روانی این قشر مثلا بازیها را بشناسد. این مسالهای است که روانکاوان کودک بر آن صحه نهادهاند.
اینکه کودک طی قصه همزاد پنداری کند و خودش را در بازی شرکت دهد بیشتر لذت می برد تا اینکه نویسنده به جای او این کار را انجام دهد. در این جا نگاهی کوتاه به کتاب دکتر آرتور روشن، روانکاو کودک میاندازیم که در مورد تأثیر قصه بر زوایای مختلف روان کودک بحث کرده و به نوعی قصه درمانی را مورد کنکاش قرار داده است.
این مساله که حتی افرادی که تحصیلات ندارند هم در زندگی روزمره خود به وسیله یک قصه کودکشان را از مشکلات نجات دادهاند موضوعی تازه نیست. بارها شنیدهایم که حتی یک مادر بی سواد به وسیله یک افسانه و حکایت یا قصه، کودک خود را برای زندگی بهتر آماده میکند و برای رویارویی با یک مشکل یا رها شدن از آن آموزش می دهد. این موضوع ریشه در این واقعیت دارد که هرکودک از هر طبقه اجتماعی، حس تقلید عجیبی دارد و خیلی سریع میتواند به وسیله همزاد پنداری با شخصیتهای قصه همراه شود. بحث مهم در این میانه این است که ما هیچ گاه نباید کودکان را دست کم بگیریم و در مقام نویسنده برایشان تکلیف تعیین کنیم چون به عقیده روانکاوان چنین روشی کودک را آزار میدهد و شعورش را به سخره می گیرد.
در صفحه 104 کتاب دکتر آرتور روشن میخوانیم که «اگر کودک به قصه شما باعلاقه گوش میدهد، نویسنده وظیفهاش را انجام داده اما وقتی که فرزندتان مچ شما را میگیرد و مثلاً میگوید داری برایم قصه میگویی تا اتاقم را تمیز کنم، ممکن است نشاندهنده این باشد که مثلاً نحوه ارائه قصه از سوی نویسنده ضعیف است و باید از تاکید اغراقآمیز بر پیام قصه اجتناب کند.
به عنوان مثال اگر این جمله را برای کودک بخوانید که « شاهزاده اتاقش را نامرتب و کثیف گذاشت و رفت » نشان میدهد که شما در واقع دارید کودک را سرزنش میکنید. راه بهتر این است که کودک را به بحث پیرامون قصه دعوت کنیم، چون این قشر ازپیام قصه که شکلی سرراست داشته باشد و به شکل بسته بندی شده ارائه شود بیزار است.
تأثیر قدرتمند افسانهها تنها به این دلیل است که پیامها واصول زندگی مورد نظر در تاروپود آن ها نهفته است و تعلیمات موجود در آنها آنچنان با مهارت با پیرنگ داستان آمیخته میشود که شنونده به شکلی ناخودآگاه از آن بهره میگیرد. دکتر آرتور روشن ادامه میدهد که اگر سمبلها و نشانههای غنی را به شکلی مسقیم ارائه کنید قطعاً داستان را خراب کردهاید. به عنوان مثال وقتی قرار است به وسیله قصه، کودکی را از انجام عملی مثل ناخن جویدن منع کنیم نمیتوان مدام به او گفت این کار را نکن زیرا او ناخودآگاه این کار را انجام میدهد و در این حالت تحت تأثیر یک سری واکنشهای روحی قرار میگیرد که در مقابل از خودکنش نشان می دهد . برای همین برای درمان این معضل میتوان به وسیله قصهای مناسب به ضمیر ناخودآگاه کودک راه یافت و به او تلقین کرد که کارش اشتباه است.
سهشنبه ۵ آذر ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۷
نظر شما