وی همه این خاطرات را در دفترچههای یکصدبرگی معمولی و با خودكار آبی یادداشت میكرد كه پس از خدمت سربازی به دو جلد رسید.
دكتر كمال شكوفه، كه در سال 1388 درگذشت، همانگونه كه آرزو داشت و در جای جای كتاب به آن اشاره شدهاست، با پایان خدمت سربازی در دانشگاه پزشكی رشت پذیرفته شد و تا زمان حیاتش در فومن استان گیلان به كار طبابت اشتغال داشت.
«خاطرات یک سرباز» از رفتن او به جبهه آغاز میشود و در ادامه به آشنایی سرباز با فضای جبهه و جنگ، خاطرات سربازان و فرماندهان، خدمات بهداری در پشت جبهه، پایان جنگ، بازگشت به خانه، آغاز دوباره تحصیل و سرانجام پزشك شدن میپردازد.
سالهای دوری از خانه، فداكاری، ایثار، شهادت همرزمان، خنده و شوخی در فضای دردآلود جنگ، سادگی و صمیمیت و جلوههای طبیعی جنگ در جبهههای جنوب و جنوب غربی، بازگشت به دانشگاه و طبیب مردم شدن از محتوای اصلی كتاب است.
احمد دهقان، داستان و خاطرهنویس درباره این كتاب گفتهاست:«50درصد كسانی كه در جنگ حضور داشتند، سربازانی بودند كه زندگی این گروه با داوطلبان كاملاً متفاوت بوده است. این كتاب به فرهنگ سربازی پرداخته، چون خود نویسنده 2 سال ابتدایی جنگ را در جبههها بوده و با موقعیت خاصی كه داشتهاست(امدادگری) توانستهاست لحظات بدیع جنگ را ببیند و یك اثر خوب بیافریند.»
وی معتقد است: «در این كتاب، وقتی خاطراتی از عملیات بیتالمقدس بیان میشود، به نوعی به تحول فكری سربازان میپردازد. به همین خاطر، وقایع كتاب لحظه به لحظه جالبتر میشوند و چون نویسنده به عنوان امدادگر همه جا حضور داشته، مثل راوی «وداع با اسلحه» جزییات صحنهها را برای مخاطب بازگو میكند كه بیان همین جزییات، كتاب را منحصر به فرد كردهاست.»
در بخشی از متن كتاب اینگونه آمدهاست: «وقتی سر برانكارد را گرفتم و بلند كردم، خون شهید روی برزنت برانكارد جاری شد و شرشر به داخل پوتینم ریخت. پوتینم پر خون شد و وقتی به راه افتادیم صدای شلپشلپ آن مرا ناراحت میكرد. چارهای نبود. بایدهر چه زودتر او را به نزدیك آمبولانس میبردیم؛ چون هر آن احتمال داشت خمپارة دیگری بیفتد و ما هم به سرنوشت آن سه شهید دچار شویم...»
نظر شما