به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، بهرامی گفت: باید دو بحث را در شعر طنز از یکدیگر تفکیک کنیم. استفاده از امکان چاشنی طنز در شعر و اینکه شاعری اساساً شعر طنز گفته باشد، دو مقوله جدا هستند. ما در نوع اول بیشتر کار کردهایم. آنچه به عنوان طنز میشناسیم آن چیزی نیست که در قالب طنز ژورنالیستی به ویژه در چند دهه اخیر ارایه شده باشد.
وی افزود: شکل واقعی و کاربردی طنز در جریان مشروطه و بعد از آن پیگیری شد. کارهایی که برخی از سرآمدان ادبیات ما داشتند، بعضا طنزهای بسیار تلخ و تفکربرانگیز بود. ملکالشعرای بهار، عارف قزوینی و ایرج میرزا و استعدادهایی مثل غلامرضا روحانی و ابوالقاسم حالت به گمانم شکلهای واقعی طنز را در سده اخیر ارایه کردهاند.
این شاعر توضیح داد: از سوی دیگر چون طنز همیشه با مقوله سانسور در جامعه مواجه بوده، کمتر عرصه مجال یافته است. به موازات شعر طنز، طنز روزنامهای که خیلی وقتها ارتباطش با مقوله شعر طنز تنها در استفاده از قالبهای شعری بوده، روبهرو شدیم. ما طنزی را در جامعه مطبوعاتی مشاهده کردهایم که خودش نشانی غلط از شعر میداد.
شاعر مجموعه شعر «اصلا مهم که نیست» افزود: شعر طنز همیشه در جامعه بر اساس نیاز و بستر خاص جامعه شکل گرفت و ارتقا پیدا کرد و کمتر از سر تفنن سروده شد. البته شاید این خودش یک نوع کسب شخصیت و شأن برای آثاری محسوب میشد که استعداد این را داشتند که کمتر به عنوان یک اثر هنری مورد احترام واقع شوند.
بهرامی ادامه داد: به نظرم حرفهایترین شکل طنز در آثار شاعران کلاسیک و شاعرانی چون سعدی و عبید زاکانی وجود دارد؛ زیرا خالقان آنها عالمانی بودند که از نظر وجوه فنی و دانش، شخصیتهای بسیار محکم و قابل دفاعی داشتند. از طرفی آنان آثاری را آفریدند که به شدت تأمل برانگیز بودند و حتی در گذر زمان پس از قرنها کارکرد خودشان را از دست ندادند و این همان کارکردی است که از اثر طنز انتظار داریم؛ یعنی به چالش کشیدن، ایجاد تفکر و رها نکردن موضوع تا اصلاح آن.
وی در این باره که چرا برخی طنزها لمپنیسم را ترویج میکنند، افزود: این همان سوءاستفادهای است که در همه گونههای هنری وجود دارد. سینما یک پتانسیل دارد که گاهی در شکل سخیفی از آن استفاده میشود. موسیقی هم همینطور است. طنز به عنوان یک گونه هنری از این قاعده مستثنا نیست و این اتفاق هم منحصر به آن نمیشود.
وی یادآور شد: معتقدم تا حدودی هم باید به وجود چنین مقولهای عادی نگریست اما به هر حال در همه گونهها و صنفها آثار تقلبی وجود دارد مانند جنسهای چینی که بسیار شبیه به آثار اصیلاند، اما در گذر زمان بیآبرویی خود را تثبیت میکنند تا جایی که بی کیفیتی و اصالت نداشتنشان به یک معیار و ضرب المثل تبدیل میشود.
بهرامی گفت: به گمانم از وجود چنین آثاری هم نباید خیلی واهمه داشت و نگرانشان بود. آنچه اصالت دارد پس از گذر قرنها هم ویژگی خود را حفظ میکند و زنده میماند.
علیرضا بهرامی، شاعر و روزنامهنگار است. از وی مجموعه شعرهای «اصلاً مهم که نیست»، «تا آخر دنیا برایت می نویسم» و «وقتی که برف می بارد» منتشر شده است.
جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۶
نظر شما