به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ضیایی که در یک دهه اخیر به سرودن شیوه شعری با نام شعر اشیا معروف شدهاست، گفت: شعر اشیا میکوشد کلمه را با مصداق بیرونی و عینی آن به شیء نزدیک کند.
وی اظهار کرد: هدف در شعر اشیا میدان دادن به تخیل، احساس، طنین و تهی کردن شیء بیرونی است که به نظرم تداوم آن سبب دوری و گسست شعر از زندگی و فقدان این پیوند، دوری از جزیی نگری و گرایش به رویکرد کلینگر میشود.
ضیایی گفت: مخاطب در مواجهه با شعر اشیا، نخست با کلیتی بدون فضاهای خالی و مکث رو بهرو میشود که فرصت و مجالی برای جزیینگریاش وجود ندارد، اما بعد از به دست آوردن کلیت شعر، رفتهرفته به جزیینگری شعر دست مییابد و فضاهای خالی و مکثهای لازم را به دست میآورد. این تامل و کنش دو جانبه، همه پیشفرضهای مخاطب را به هم میریزد.
شاعر مجموعه شعر «همیشه کنارت یک صندلی خالی هست» با بیان اینکه در شعر اشیا نباید هیچنوع ابهام، تاریکی، مغلق گویی و در نهایت پشتک واروهای زبانی وجود داشته باشد، افزود: در این شعر باید همه حرکتها از تاریکی به سوی روشنایی انجام شود و شیوه ارایه این سبک شعر بیشتر به قالب نثر، گفتار و گفتوگو نزدیک است.
وی گفت: تعلق خاطر من به اشیا جنبه تملک ندارد. اشیای زیادی بودهاند که در زندگیام نقش داشتهاند اما من آنها را از دست دادهام یا پسرانم آنها را شکستهاند یا در اسبابکشیهای بیشمار از میان رفتهاند. با این وجود، هیچ شیئی به اندازه دیدن یک شیء دلخواه سبب تحرک ذهنی من نمیشود.
ضیایی عنوان کرد: سادگی اشیا به من آموخت که بدون هیچ تشویش و فریبندگی و بهطور ساده و راحت شعر بگویم. همه اشیا معادل بیرونی خود را دارند و تاکنون حرکت نامفهومی برایم ایجاد نکردهاند.
وی در ادامه توضیح داد: همه شعرهای گذشته و کنونیام در هشیاری و بیداری و بهدور از هر نوع خلسهای سروده شدهاند و به راحتی بر صفحه کاغذ راه یافتهاند؛ بهطوری که سرودهها شکل خود را در طول یک سطر و تمامیت یک شعر و نه در تک واژه یافته و استقلال خود و شاعر را حفظ کردهاند.
شاعر «مراثی محلههای مرده» گفت: فقدان تخیل در اشعارم صرفا به دلیل تخیل مستور در خود اشیاست. حضور و تماشای یک لیوان، یک صندلی و یک سیب تخیل برانگیز هستند و میدان دادن به این تخیلهای شاعرانه در مقابل اشیا، مانع درخشندگی حضور مادی آنها برایم میشود.
وی تاکید کرد: تاکنون هیچنوع احساس عاطفی و مخیل در اشیای شعرهایم به ودیعه نگذاشتهام، در واقع این جوهر وجودی خود اشیاست که توانستهاند در عین سوژه و موضوع بودن، وسیله قرار نگیرند.
در بخشی از مجموعه شعر«همیشه کنارت یک صندلی خالی هست» سروده ایرج ضیایی میخوانیم: «همين بيشه سمت راست صندليام/ آسمان صاف كنار ميزم/ يا همين اقيانوسي كه مدام از پيچ گلدانهاي راهرو/ موجهايش ميان اتاق پرتاب ميشود/ من كه از جا جم نميخورم/ تا پرندهها از بشقاب دانه برچينند/ افق اتاق را بر پر بنفشه مينشانم/ تا سوي كيهانهاي ديگر روانه شود/ ناگاه اشيا و جانوراني درمن شكل گرفتهاند/ از ستون فقراتم بالا ميروند/ بالاي ماوراي قفقاز...»
ایرج ضیایی متولد 1328 استان گیلان است.
از این شاعر تاکنون مجموعه اشعاری مانند «این پرنده از دوران سلجویان آمدهاست» از سوی نشر چشمه، «همیشه کنارت یک صندلی خالی هست» از سوی نشر آهنگ، «زیر پای همهمه» از سوی نشر پرسش، «سکوها خالی است» از سوی نشر اسکاف، «سبک نمیشود این وقت» از سوی نشر همراه و «حرکت ناگهانی اشیا» از سوی نشر آرست به چاپ رسیدهاست.
شنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۴
نظر شما