عليخاني درباره چگونگي فعالیت در شبکههای مجازی نويسندگان و شاعران، به خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، گفت: روزهای آغاز آشناييمان با اینترنت را به خاطر دارم. هر کداممان وبلاگی داشتیم. آنها که میخواستند جدیتر به نظر بيايند یا دستشان به دهانشان میرسید، سایتدار شده بودند. در آن روزها، اين بحث مطرح بود كه آیا با آمدن وبلاگ، سایت و بالطبع ادبیات وبلاگی و اینترنتی، فضایی برای ادبیات چاپی و کاغذی باقی خواهد ماند یا نه؟
اين نويسنده افزود: هر کداممان پاسخ و نگاهي به اين مساله داشتیم. برخي فعالان حوزه فرهنگ و ادب، از آغاز دوره و زمانهای که دیگر کتابِ چاپی ارايه نشود، هراسناك بودند. زيرا به گمان آنها، ممكن بود روزي بيايد كه لذت ورق زدن کتاب و خواندن داستان را فراموش كنيم. به اين ترتيب، يكشبه بازدیدکنندگان وبلاگهایمان به نصف رسید و بعد گروه گروه، دوستان شاعر، نویسنده و منتقد به گودر، پلاس و سپس فیسبوک مهاجرت کردند.
وي با بيان اينكه با ورود فیسبوک همه یکشبه شاعر شدند، اظهار كرد: در آن روزها تعداد شاعران سر به فلک سایید و با اين امكان، تنوری روشن شد که هر کدامشان، خمیری به دیوارش میچسباندند. البته بیشتر افراد، خمیرهاش را نداشتند و نانشان بیطعم و بو شده بود.
عليخاني با اشاره به جملهاي از عمران صلاحي، گفت: دوستی از زندهياد عمران صلاحی نقل ميكرد كه «چه ایراد دارد اینها بشاعرند و شاعری کنند، هرچند هرگز شاعر نشوند. چه ایرادی دارد شعر گفتنشان. مگر خانه ما را تنگ کردهاند؟ همین بهتر که به جای هزار کار ناجور دیگر، با کلمه بازی کنند». به گمان من، شبكههاي مجازي امکان و وسیله هستند، نه هدف. هدف همه نويسندگان نوشتن است؛ چه با مداد و خودکار روی کاغذ بنويسيم و چه چهارانگشتی تایپ کنیم. به اين ترتيب، عضويت و فعاليت در وبلاگ، گودر یا فیسبوک، برای عرضه آثار ادبي است، نه پیدا کردن خلوتگاه که البته اين مساله نیاز همیشگی یک نویسنده است.
نويسنده كتاب «قدمبخير مادربزرگ من بود» اظهار كرد: پيامهاي معرفي كتاب در صفحههای مجازي، کمترین لایک را به خود اختصاص ميدهد و شاید به هيچ عنوان کامنتی دريافت نكند، اما تکجملهای شاعرانه و از سر شوخطبعی، لایکخورش بهاصطلاح ملس میشود و کامنتها، پشت هم رگبار ميشوند.
وي بازخورد مطالب را در فضاي مجازي و حقيقي بيتناسب دانست و گفت: بسيار ديدهايم كه نویسنده، مترجم و شاعر، کتابشان را در فیسبوک معرفی كرده و جلد اثر را به رخ میکشند و در پاسخ، کیلوکیلو لایک و کامنت دريافت كرده و صاحب را چاق و چاقتر میکنند. اما به قول قدیمیها «پس كو دنبهاش؟» اگر آمارهايي را كه از بازخورد نويسندگان در فيس بوك ارايه ميشود، واقعي بدانیم، پس چرا شاهکارهای همين نويسندگان، در همان شمارگان هزار تایی چاپ یکم ميماند و کمتر ناشری حاضر میشود داستانکوتاهها و شعرهایشان را چاپ کند؟
عليخاني با بيان اينكه حالا دوره، دوره فیس بوک است و هیچ ایرادی هم ندارد كه هر فرد از این سفره، متاعی بردارد، افزود: بیش از آنکه بودن فضاهاي مجازي مفید باشد، مضر است. اما پیشنهاد میکنم حتما تجربهاش کنید تا ناکام از دنیا نروید! این فضا مانند فضاهای دیگر البته بسيار شخصیتر جريان دارد و نبايد فراموش كرد كه تاثیرات مثبت و منفیاش مانند بقیه فضاها از جمله جلسات دورهمی، کافهای و کارگاهی برقرار است.
وي در پاسخ به اين پرسش كه «آیا فیس بوک میتواند زمینهساز تحول در جریانهای ادبی باشد؟»، توضيح داد: شوخی است كه تصور کنیم جریانهای ادبی به واسطه فیسبوک تحولی مییابند. آدمها آنقدر که در فیسبوک، عریان شده و کمتر تحویل گرفته میشوند، در مكانهاي دیگر اینطور نیستند.
عليخاني در پاسخ به این پرسش که «با توجه به کمبود جلسات نقد ادبی و نقد رسانهای، آیا فیس بوک میتواند روش مناسبی برای ارزیابی فعالیت نویسندگان باشد؟» گفت: هرگز به خاطر ندارم كه در فضای فیسبوک، داستانی از نویسندهای خوانده و نظری داده باشم یا منتقدي نظري داده باشد که فکر کنم میتواند جایگزیني براي جلسات نقد باشد. اين بيشتر به شوخي نزديك است.
نويسنده كتاب «اژدهاكشان» ادامه داد: فیسبوک يك سرگرمی است که فقط به خاطر فیلتر بودناش، دسترسی به آن سختتر است. مطمئنم اگر روزي فيس بوك از فیلتر خارج شود، دیگر اینهمه دنبالش نخواهند بود. تجربهام در کتابفروشی به من آموخت كه هرگاه یک روزنامه پرخاشجوی معروف علیه کتابی نوشته است، آن اثر دستبهدست ميچرخد. البته عالي است که مسوولان خوب این مملکت باعث رونق فضايی مانند فیس بوک و هرچیز غیر وطنی شدهاند و عاجزانه از آنها خواهشمندم با کنارگذاشتن فیلتر فيس بوك، باعث بیرونقیاش نشوند!
چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۰
نظر شما