کشاورزان و نیاکان ایرانی سرخی انار را به خورشید تشبیه کرده و این میوه بهشتی را نماد اصلی سفره شب یلدا قرار دادهاند، به نوعی دیگر میتوان گفت که انار میوه آناهیتاست و با زایایی، پرورندگی و آبادانی پیوند دارد و بیشتر شاعران ایرانی از انار بهرههای فراوانی در سرودههایشان بردهاند و با تشبیهات گرانمایه سرخی دانههای انار را به گونههای مختلف توصیف کردهاند.
شاهنامه، کتابی ارزشمند برای ایرانیان است که نبايد آن را تنها اثري ادبي يا اسطورهاي و حماسي دانست و ارزش و اهميت آن را در پيشرفت هنرها، به ويژه شعر ناديده گرفت. از همان آغاز پديد آمدن شاهنامه، چنين رسم بود كه اشعار شاهنامه را با تصويرها و نگارگريها ميآراستند و نمادهای آن را با نقشهایی چون انار درآمیخته و همانند كالايي گرانبها به دربارها و سرزمينهاي ديگر پيشكش و ارمغان ميبردند. در میان هنرهای شاهنامه میتوان به تشبیهات فردوسی در میان سرودههایش اشاره کرد و گفت فردوسی بزرگ بهترین تشبیهات زبان فارسی را داراست. شاید به ضرورت وزن شعر است که هیچ گاه واژه «انار» در شاهنامه نیامده است، اما این واژه به گونه «نار» در چندین بیت از شاهنامه تکرار شده است.
مثلا سرخی باده در بیتی از بخش بهرام گور، به انار تشبیه شده است: «همه جویباران پُر از مشک دُم/ بسان گل نارون می به خُم» پیداست که در این بیت «ناروُن» باید به ضم «واو» خوانده شود. معنای آن نیز «نار بُن» یا «درخت انار» خواهد بود. در بیتی دیگر از شاهنامه، یاقوت به دانه انار تشبیه شده است: «دو بودی به مثقال هر یک به سنگ/ چو یک دانهی نار بودی به رنگ. معنای آن نیز چنین میشود که هر دانه از یاقوت، به رنگ انار بود و دو مثقال وزن داشت»
این بیت نیز نمونه دیگری از کاربرد «نار» در شاهنامه است: صد و شصت یاقوت چون ناردان/ پسندیده مردم کاردان. یا باز در بیتی دیگر که سخن از فراهم آوردن انار به میان آمده است، به چنین بیتی در بخش یزدگرد شاهنامه برمیخوریم: «همان ارزن و پسته و ناردان/ بیارد یکی موبدی کاردان. مثال دیگر این بیت است که در سرگذشت خسرو پرویز دیده میشود: بفرمود تا آب نار آورند/ همان ترهی جویبار آورند»
به این نمونهها بیتهای دیگری میتوان افزود. همانند: «به گلنار ماند همی چهر تو/ ز شادی بخندد دل از مهر تو/ چو نُه سال بگذشت بر سر سپهر / گل زرد گشت چو گلنار چهر/ چو بشنید رودابه آن گفت و گوی/ برافروخت و گلنار گون کرد روی» بیت آخر مربوط به آن بخش از داستان «زال و رودابه» است که مهراب کابلی ـ پدر رودابه ـ از نزد سام بازگشته است و وصف او را برای همسرش ـ سیندخت ـ میگوید و رودابه سخن او را میشنود. در این بیت روی با تشبیه ساده به گلنار مانند شده است. این بیت از شاهنامه نیز اشاره به انار و تشبیه رُخ به این میوه دارد: «همی گفت و یک لب پُر از خنده داشت/ رخان همچو گلنار آکنده داشت»
ناصر خسرو نیز در بیتی میگوید: «عروس پُر نگار و نقش بودی/ رخ از گلنار و از لاله دهانت»
امیرخسرو دهلوی نیز چهره گلگون دلبر را به انار تشبیه کرده، میسراید: «آراسته گشته است به تو چهره خوبی/ چون چهره دوشیزه به گلرنگ و به گلنار»
انار نماد خنده نیز دانسته شده است. مولوی میگوید: «همچون انار خندان عالم نمود دندان/ در خویش مینگنجد از خویشتن برآرش». انار خندان نماد نهاد نیک نیز هست. چنان که مولوی در بیتی دیگر گوید: «گر اناری میخری خندان بخر/ تا دهد خنده ز دانهی او خبر». مولوی در چکامهای دیگر میسراید: «کشتن و مردن که بر نقش تن است/ چون انار و سیب را بشکستن است»
برای انار، نمادهای دیگری هم درنظر گرفتهاند. مثلا آن را نماد دل و دهان گفتهاند. خاقانی، سخنسرای قرن ششم، میگوید: «نار همه دل و دهن/ دل همه خون عاشقی/ سیب همه رخ و ذقن/ رخ همه خال دلبری». تشبیه انار به دهان نیز در میان شعرا مرسوم بوده است. باز خاقانی سروده است: «وان دهن تنگ تو گویی کسی/ دانگکی نار به دو نیم کرد»
سعدی نیز در بیتی از سرودههایش به وصف طبیعت میپردازد و میگوید: «عقل حيران شود از خوشه زرين عنب/ فهم عاجز شود از حقه ياقوت انار/ بندهاى رطب از نخل فرو آويزند/ نخلبندان قضا و قدر شيرین كار»
در منظومه بانوگشسبنامه نیز آمده است: «یکی سرخ گشته به خون چون انار/ یک از بیم لرزان چو بید و چنار»
نماد انار در اشعار سرایندگان پارسیگو همچون جامی، نظامی، سنایی، عطار نیشابوری، منوچهری دامغانی، عنصری، قطران تبریزی، لامعی گرگانی، مسعود سعد سلمان، امیر معزی، عسجدی، سوزنی، عبدالواسع جبلی، صائب تبریزی، حافظ و کاتبی دیده میشود که انار و گلنار را به عنوان گلی سرخ رنگ و درشت نامیده و چهره گلگون دلبر را به آن تشبیه کردهاند.
نظر شما