گیوا به خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: استفاده از ابزار مجازياي به اسم فيس بوك و يا هر شبكه ديگري؛ اعم از وبلاگ و تویيتر، براي جهاني كه در جهت بقا و ادامه مسير، شتابِ بيشتری را ميپسندد، مسلما مفيد است. البته مبحث خوبي و بدي اين انتخابِ بشر، موضوع ديگري است و گفتوگو درباره آن مجال ديگري را ميطلبد.
وی افزود: میتوان گفت که هر ابزاری؛ چه مجازي و چه غيرمجازي كه امكان سرعت بيشتر را فراهم ميكند، وسيلهای مفيد تلقي ميشود. اما اگر بخواهم اين مبحث را به گوشهاي بكشانم و درباره تاثيرات آن بر جماعت نويسنده بگويم، معتقدم كه در مجموع، فيس بوك يا وبلاگنويسي تاثير مثبتي در ارایه مطلب نويسندگان دارد.
نویسنده رمان «مونالیزای منتشر» با بیان اینکه فيسبوك امكان خوبي براي نزديكي مخاطب و نويسنده را فراهم میکند، اظهار کرد: شايد هنوز بعضي نويسندگان میپسندند که در برجعاج مشهورشان بنشينند يا مثل نويسندگانی انگشتشمار، در خفا بنويسند و ارتباط حداقلي با مردم داشته باشند اما من اين گفته ميلان كوندرا را به واقعيت زندگيِ هر هنرمندي نزديكتر ميدانم که «همه آدمها نيازمند نگاه ديگران هستند و در اين بين هنرمندان بيشتر از هر قشر ديگري اين نياز را در خود حس ميكنند». واقعيت اين است كه هنرمند به نسبت عامه مردم از ديده شدن، مورد توجه قرار گرفتن و حتی نقد شدن لذت بيشتري ميبرد. هنرمند اثرش را خلق ميكند كه ديده شود، مينويسد كه تاثير خود را بر جهان پيرامون ببيند و از همين طريق است كه خود و جهانش را تعريف ميكند و ميشناسد.
نویسنده رمان «اندوه مونالیزا» ادامه داد: فيس بوك امكان مدرني است كه اهل هنر، بيشتر از پيش میتوانند نگاه ديگران را به واسطه این امکان، لمس كنند و اثر خود را بر ديگران و جهان پيرامونشان ببينند. با اين حال اگر در اين میان هنرمندي هم پيدا شود كه فقط به نگاههاي غالبا سطحي و آني فيسبوكي رضايت بدهد، مسلما راه به جايي نميبرد. به نظرم خلق يك اثر هنري معتبر، سرعت فيس بوكي و بازخوردهاي فيسبوكي را برنميتابد. براي هنرمندي كه سعي ميكند خود را به ايدهآلهاي زمانهاش نزديك كند، فيس بوك چيزي بيشتر از يك جايگاه تنفس يا زنگ تفريح نيست. مطمئنم كه نميشود از فيس بوك انتظاري بيشتر از اين داشت و آن را به عنوان يك اتاق فكر يا كارگاه مجازي دانست.
وی با اشاره به فضایی که وبلاگ در سالهای گذشته میان نویسندگان و کاربران عام ایجاد کرده بود، گفت: همين چند سال پيش، قيل و قالي به نام ادبيات وبلاگي بر پا شد؛ ادبياتي كه نويسندگان جديتر آن را شلخته، آبكي و فستفودي ميدانستند و به نظر من هم تا حد زيادي حق داشتند. حالا چيز چنداني از آن ادبيات باقي نمانده است، اما همانهايي كه وبلاگ مينوشتند و شايد با همان شاخصههاي وبلاگي داستان يا رماني هم چاپ كردند، بسیار زود دریافتند يا لااقل در حال درک آن هستند كه براي خلق داستاني اثرگذار نميشود مثل صفحات وبلاگ هر روز يكي دو صفحه داستان نوشت و به خورد مخاطب داد.
گیوا افزود: به گمان من، فضاي فيسبوك هم چيزي از همين دست است و تحولي در ادبيات ايجاد نخواهد كرد. منظورم از تحول اين است كه خيلي بعيد ميدانم در كيفيت اثر نويسندگان تاثير مثبتي داشته باشد، اما بيترديد در ديده شدن هر اثري و در ارتباط بيشتر خالق اثر و مخاطبش اثرگذار است. برای مثال، در يكي دو سال گذشته، نويسندگانی بودند كه سعي داشتند، در ساحت پرسرعت فيسبوك داستان بنويسند، يعني تقريبا هر روز بخشي از رمان يا داستانشان را توي صفحهشان كارسازي ميكردند اما به زعم من اينها تجربههاي شكست خوردهاي بودند و خواهند بود.
این داستاننویس جوان تصریح کرد: منكر نميشوم كه ممكن است روزي روزگاري نويسندهاي پيدا شود، كه اثر خوبي را به همين شيوه خلق كند، اما همانطور كه ميدانيد، امر استثنا را نميشود منبع تشخيص قرار داد.
این نویسنده در پاسخ به این پرسش که «آیا فیسبوک میتواند روش مناسبی برای ارزیابی فعالیتهای نویسندگان باشد؟»، توضیح داد: من به این مساله كه فيس بوك محل مناسبي براي ارزيابي اثر هنري باشد، مشکوکم. نگاه فيسبوكي مثل اين است كه دو دوست از دور براي هم دستي تكان بدهند و صدايي بلند كنند. نقد و نظري كه فيسبوك محل آن است، چيزي به همين گذرايي است و واضح است که این نوع از نقد، فرق فاحشی با جلسات نقد دارد، زیرا در جلسات نقد میتوان رودرروي نويسنده نشست، كتابش را تورق كرد، چشم در چشم او حاشيهنوشتي را خواند و اثرش را به چالش كشيد. هر چند بايد اعتراف كنم، حتی جلسات نقد ادبي و رسانهاي هم در چند سال اخير کیفیتی را كه بايد، نداشتهاند.
نخستین رمان گیوا به نام «موناليزاي منتشر» در سال 1387 منتشر شد و جوایز ادبی مهرگان و رمان متفاوت سال 1387 را به دست آورد.
«مسیح، سین، فنجان قهوه و سیگار نیم سوخته»، «موناليزاي منتشر»، «اندوه موناليزا»، «فيلها» و «تيمور و طالع جادو» از آثار داستاني وی هستند.
سهشنبه ۳ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۰
نظر شما