شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۷
زلال، مثل چشمه

کتاب قصه‌ «هوهو، چیش چیش»، کتابی است که با نثری بسیار ساده، اما گویا و زیبا، و در عین حال، با بهره‌گیری از زبان و نگاهی کاملاً خردسالانه به نگارش درآمده است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آزاده حیدری: بی‌گمان از نگاه یک منتقد ادبی، از شاخصه‌های برجسته‌ قابل طرح، برای دیدن و تشخیص جایگاه نویسنده، روی پله چندم، در برابر اثری که خلق کرده یا می‌کند، و نیز، این که آیا می‌توان او را در تناسب اثرش، در قالبی درخور توجه، قرارداد یا به عکس، به‌گونه‌ نثری برمی‌گردد که وی آن را برای نگارش قصه یا داستانش، انتخاب می‌کند. (البته با صرف‌نظر از انتخاب سوژه ـ نوع نگاه ـ پرداخت ـ ساختار و ...). 

حال با توجه به چنین نکته‌ای، بدیهی است چنان‌چه اثری برای گروه سنی کودک یا خردسال نوشته شود، به طور طبیعی، از نظر چگونگی در فرم نگارش، یا به عبارتی، همان نثر اثر، بسیار بیشتر، حائز اهمیت خواهد بود؛ چرا که نثر به کار گرفته شده، باید به گونه‌ای طراحی شده باشد که کودک، هنگام شنود یا قرائت به طور جدی، دچار مشکل خوانشی یا ادراک ناقص و یا عدم تفهیم متن نشود. بدین معنی که نثر، نثری باشد که درعین سادگی، از قابلیت بالای انتخاب واژگان و چینش کلمه‌ها، بیشترین امکان و بهره را برده باشد. 

کتاب «هوهو، چیش چیش، نوشته فاطمه مشهدی رستم، جزو این دسته از کتاب‌ها است. کتابی که به خوبی می‌توان آن را در تعاریف فوق، به سهولت، به دست آورد. کتاب قصه‌ «هوهو، چیش چیش» در تاکیدی دوباره، کتابی است که با نثری بسیار ساده، اما گویا و زیبا، و در عین حال، با بهره‌گیری از زبان و نگاهی کاملاً خردسالانه به نگارش درآمده است. 

قصه با زبان و نگاهی شیرین، لطیف و تاحدی طنزگونه، به نقل ماجرای فیل کوچولویی می‌پردازد که به دنبال یک همبازی است تا استیصال خویش را برای غوطه‌خوردن در تنهایی و رسیدن به یک خشنودی کودکانه، به فراموشی بسپارد. 

با مروری در صفحه نخست کتاب، متوجه خواهیم شد، شخصیت اصلی قصه یا همان فیل کوچولو، بر خلاف هیکل تنومندش، دارای ذهنی است که هنوز از نظر فکری و عملی، به ظرفیت‌های لازم برای دست یافتن به راه‌حل نرسیده و همچنان در جهان کودکی خویش، نیازمند همراهی شخصیت یا شخصیت‌هایی است تا با کمک آنان، راه مناسب و همواری را برای رسیده به آن‌چه دلخواه و آرزویش است، به دست آورد. 

قصه در همان ابتدا، مخاطب را درگیر تصور یا ذهنیت برگرفته از معضلی کودکانه می‌کند و به زبانی که مختص به کودکی خردسال است، روحیه لطیف و حساس و در عین حال ضعیف و آسیب‌پذیرش را، در قالب آرزویی که تبدیل به مشکل شده است، با تعریفی قابل مکث، بیان می‌کند: 

«فیل کوچولو، نشسته بود گوشه‌ای و های های گریه می‌کرد. / بچه زرافه‌ای صدای او را شنید. جلو رفت و پرسید: ـ چرا های‌های گریه می‌کنی؟
فیل کوچولو، خرطومش را بالا گرفت و جواب داد: ـ پس می‌خواهی هوی هوی گریه کنم؟» (صفحه 5) 

و در ادامه، فیل کوچولو برای زرافه می‌گوید چون دلش می‌خواسته از تنهایی درآید، به پشه و سنجاقک و شاپرک پیشنهاد بازی داده، اما آنها او را مسخره کرده و گفته‌اند:
«برو، برو فیل کوچولو. برو با هم سن خودت. برو با هم قدّ خودت شوخی بکن!» (صفحه 6) 

قصه در ظاهر، فقط یک قصه کودکانه است که نویسنده شخصیت محوری آن را برعهده‌ یک بچه فیل قرار داده است. بچه فیلی که در زمان‌های بعدی قصه، کم‌کم می‌آموزد تا حتی در جهان ظریف و مخملی خویش، باید به تناسب همبازی و در بحثی کلی‌تر، انتخاب و معاشرت با افراد متناسب با خود توجه بیشتری کند. آموزشی که با قدرت تفکر و قلم نویسنده، به شکلی غیرمستقیم، اما زیبا و ماندنی، با زبانی کودکانه، به مخاطب، انتقال یافته و مصداق مثال معروف «کبوتر با کبوتر، باز با باز/ کند هم‌جنس با هم‌جنس پرواز» را تداعی می‌کند.
 


در این قصه، بچه فیل نمادی از شخصیت کودکانی است که با وجود یکدندگی و قلدرمآبی، درونی کال و محتاج به یادگیری و موازی با آن، مساعدت و همراهی دارند. آن‌چنان که در اکثر موارد هرگز به تنهایی قادر به بیرون کشیدن گلیم خود از آب نیستند؛ مگر در صورت حمایت و کمک دیگران. دیگرانی که مانند زرافه، ناگهان در غمگنانه‌ترین لحظه‌های تنهایی بچه‌فیل، ظاهر شده و سپس با حسی دوستانه و البته آمیخته با چاشنی دلسوزی، او را برای رسیدن به یک راهکار، یا کشف مناسب، یاری می‌کنند. تا بدان اندازه که به زبان بی‌زبانی برای مخاطب، تفهیم موقعیت می‌کند و می‌گوید، در زندگی باید امیدوار بود، چون همیشه راه‌حل قابل قبولی برای برطرف کردن مشکلات، می‌توان پیدا کرد! 

ممکن است از تولید یک موقعیت سهل یا به قولی، دَم دستی، اما مناسب، برای رسیدن به کشفی بزرگ، برای کودک، ملاحظه نمود. کشفی که انتخاب گزینه درست همبازی، علتی آشکار برای بیان معلول شده و آن قدر ادامه می‌یابد تا سیاهی‌های تنهایی و ناتوانی‌های کودک را از میان برده و او را با تحولی ظریف و ناخودآگاه، آشنا سازد. تحولی که براساس آن بغض متولد شده از تمسخر موجوداتی بسیار کوچک‌تر تغییر شکل می‌دهد و با تکراری طنزگونه، تبدیل به یک بازی می‌شود! 

«بچه زرافه به فیل که از خنده، زور زورکی راه می‌رفت، نگاه کرد و گفت:
ـ حالا دیدی هوهو، چیش چیش ما از آن یکی هوهو، چیش چیش (قطار در حال حال‌گذر) که دیدیم، چه قدر گُنده‌تر است؟
فیل کوچولو همان طور که جلو می‌رفت، جواب داد: ـ بله، با کمک تو، قدّ دنیا!
آن وقت قاه قاه خندید و خیلی خیلی بلند داد زد: ـ برو با هم سن خودت! برو با هم قد خودت!» (ص16) 

گذشته از قصه، جا دارد به صفحه‌آرایی خوب، کتاب‌سازی زیبا، فونت مناسب برای متن و تصویرگری دلنشین کتاب نیز اشاره کرد. تصاویر بجز ترکیب‌بندی‌های صحیح و چشم‌‌نوازی که دارند، بسیار کودکانه و زیبا کار شده‌اند، آن گونه که می‌توانند به خوبی، دلیلی بر تعریف محتوا و منظور نویسنده، برای بیان قصه باشند. 

سفیدخوانی‌های موجود در هر فریم، با وجود ظاهر بسیارشان، کاملاً به موقع و درست اجرا شده‌اند. همچنین رسم و نمایش موقعیت و فضای موجود در قصه، در همه تصاویر، به طور کامل، سر ِوقت اتفاق افتاده تا به حدی که هیچ سنگینی و یا عدم توازنی را در صفحات روبه‌رو و کناری، به وجود نمی‌آورند. رنگ‌گذاری‌ها و طراحی شخصیت‌ها، بسیار پخته و اما ساده‌اند و منبعی شاد و مملو از شیطنت‌ را به کودک منتقل می‌کنند. انتخاب لوگو و استفاده از ترسیم پیچشی خطوط برای نشان دادن عنوان کتاب، به لحاظ القای حرکت، حائز اهمیت است. 

در پایان، در یک جمع‌بندی و با توجه به ضرورت وجود معیارهای الزامی در نظر گرفته شده، برای ارزش‌گذاری ‌یک کتاب قصه مطرح و خوب، باید کتاب «هوهو، چیش چیش» را به عنوان یکی از نخستین گزینه‌های مناسب، برای انتخاب یک کتاب قصه قابل طرح برای دیده شدن، به حساب آورد، تا حدی که آن را به طور جدی برای مخاطب، پیشنهاد و توصیه کرد._

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها