جعفر ابراهیمی، شاعر و نویسنده کودک و نوجوان از کارشناسان پیشکسوت ادبیات است. او در اغلب گفتوگوهایش سعی دارد با دقت پاسخهایش را طرح کند. نگاه ابراهیمی به مسایل فرهنگی آغشته به سیاست نیست اما دیدگاههایش را اغلب با انتقاد به برخی مسایل پیشروی جریانهای شعری امروز ایران همراه کرده است. وی متولد اردبیل است و به مدت 10 سال نویسنده برنامههای رادیویی بود و از سال 1360 تا 1380 مسوولیت شورای شعر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را بر عهده داشت.
این نویسنده تاکنون بیش از 110 عنوان کتاب برای گروههای سنی مختلف نوشته است که از این میان میتوان به کتابهای «یک سنگ و یک دوست»، «آواز پوپک»، «آسمان ابری نیست»، «آب مثل سلام»، «خورشیدی اینجا خورشیدی آنجا»، «بوی گنجشک» و «در کوچههای خیس» اشاره کرد. وی در گفتوگو با «ایبنا» دیدگاههایش را درباره لزوم وجود اندیشههای مختلف در جشنواره شعر فجر امسال و پرهیز از تکسویه نگری در میان گذاشته است.
گفت وگوی خبرگزاری کتاب ایران را با این شاعر و کارشناس حوزه ادبیات می خوانید:
با توجه به وجود شاعران سیاسی در هر دورهای، شما هم جزو آن دسته از نویسندگان و شاعرانی هستید که معتقدند شاعر نباید بیانیه سیاسی صادر کند؟
به نگاه سیاسی معتقد نیستم. اتفاقاتی که اخیراً بعد از نشست مطبوعاتی جشنواره شعر شکل گرفت، سیاسی است و اصلاً آزاد نیست. کسانی که نگاه سیاسی دارند، همیشه علاقهمندند شاعران را به چند دسته تقسیم کنند.
به نظر شما شاعران با توجه به تولیدات و موضوعاتی که برای خلق اثر دست روی آنها میگذارند، تقسیمبندی نمیشوند؟
آنان که مخالف و موافق حاکمیت هستند، در دوره پس از انقلاب در این سرزمین کتاب منتشر کردند. به گمان من همه شاعران و نویسندگان که بعد از انقلاب به تولید هنر و فکر دست زدند، جملگی متعلق به دوران انقلابند.
اتفاقا برخی در ماههای اخیر ادعا می کنند که جریانی به عنوان شعر مستقل نداریم. نظرتان در این باره چیست؟
برخی شاعران در عصر مشروطه قلم میزدند که تنوع فکری داشتند. لاهوتی کمونیست بود. میرزاده عشقی تمایلات ملیگرایانه داشت. ایرج میرزا درباری بود یا بهار و غیره همسو با جریانات مشروطه نبودند اما همه این شاعران جزو شاعران عصر مشروطه محسوب میشدند.
آیا دوران پس از انقلاب را میتوان با عصر مشروطه مقایسه کرد به نحوی که همه شاعران و نویسندگان پس از آن را هنرمندان عصر انقلاب قلمداد کنیم؟
ابتدا بگذاریم موضوع مشروطه را روشن کنم. با گذشت نیم قرن از انقلاب مشروطه، در تاریخ همه شاعران آن دوره را با عنوان شاعران مشروطه میشناسند. مشروطه نهضتی است که مردم آن را انجام دادند. نهضت مشروطه چنان فراگیر بود که همه شاعران را زیر چتر خود گرفت. آثاری هم که در این دوره چاپ شد جملگی وابسته به دوران مشروطهاند. نمیتوان شاعری را بیرون از آن دوره دانست و حقیقت را کتمان کرد.
انقلاب ما هم آنقدر فراگیر بود که بتوان همه هنرمندان را متعلق به این دوره دانست؟
اینکه شاعری اثری تولید کرد و خودش و اثرش به دولت و حکومت وابسته بود یا خیر ربطی به ادبیات ندارد. در آثار نویسندگان منتقد، کتابهای ماندگاری خلق شده. همینطور نویسندگان وابسته به دولت نیز بعد از انقلاب و به ویژه درباره جنگ آثار درخشانی خلق کردهاند. من بیشتر با حرف آقای صالحی، معاونت فرهنگی ارشاد موافقم و معتقدم که نباید ادبیات را مرزبندی کنیم و دو جریان را در مقابل یکدیگر قرار دهیم. این دو جریان وجود دارد، چه بخواهیم و چه نخواهیم.
پس میتوان در ادبیات هم منتقد سیاست بود. دستکم در کشور ما و با توجه به اقتضاها و اوضاع موجود؟
شاید در ادبیات به سیاست بپردازیم اما اگر شاعر و نویسندهای اندیشههای سیاسی داشته باشد با این موضوع فرق دارد. نویسندگانی داشتهایم که از نگاه مخالف به موضوعات اجتماعی و سیاسی نگریستهاند اما اندیشه سیاسی نداشته و اصلاً سیاسی نبودهاند. البته این موضوع در شعر کمتر و در ادبیات داستانی بیشتر به چشم میخورد. باید فارغ از این گفتوگوهای تفرقهانگیز و دشمنتراشانه اثر ماندگار خلق کنیم.
پس اگر اندیشههای شاعر و نویسندهای با منافع ملی در تضاد نباشد، میتواند در بستری مناسب اثر درخشان خلق کند؟
بهترین آثار ما در بدترین دوره یعنی پهلوی دوم آفریده شد. بعد از کودتای 28 مرداد غیر از سینما در عرصههای دیگر رشد داشتیم. این دوره، دوره اختناق بود و شاعران سعی میکردند ظاهراً با دولت کاری نداشته باشند. شاعران به زبانی روی آورند که تا حدی نمادین بود و دولت هم نمیتوانست به اثرشان ایراد بگیرد. کتاب «کلاغها» نوشته نادر ابراهیمی از جمله این آثار محسوب میشود. همه آثار صمد بهرنگی در این دوره سمبلیک بود. البته دولت در این دوره کمکهایی در زمینه موسیقی به آهنگسازها و خوانندها میکرد. با وجود اختناق، قیمت نفت در اویل دهه 40 و اواخر دهه 30 بالارفت. رفاهی نسبی به وجود آمد و آزادیهایی هم وجود داشت. این دوره فرصتی برای طرح اندیشیدن به شاعران و نویسندگان داد.
با وجود اختناقی که گفتید چگونه ادبیات رشد کرد؟
دولت و حکومت روی مردم حساب نمیکرد. فلسفه اعتقادی آنها این بود که هر کتاب پنج هزار نسخه تیراژ دارد و غیر از نخبگان کس دیگری این کتابها را نمیخواند. واقعیتش هم همین بود. اوایل انقلاب بود که انگیزه مطالعه در مردم بالا رفت و تعداد ناشران و شمار کتابهای ما افزایش یافت. بعد از انقلاب با آزاد شدن کتابهایی که توقیف شده بودند، اشتیاق به مطالعه میان مردم بالا رفت. اگر به تاریخ ادبیات نگاه کنیم، در خواهیم یافت که در دوران سخت، ادبیات نیز شکوفا شده است.
البته ما بعد از انقلاب هم دوران سخت مانند جنگ کم نداشتیم.
هفت، هشت سال اول انقلاب ادبیات ما شکوفا شد. آن هم به دلیل جنگ بود. همان حسی که در دوران اختناق پهلوی وجود داشت، ولی از جنسی دیگر و از نوعی دیگر در زمان جنگ هم میان شاعران و نویسندگان به وجود آمد. شاعران و نویسندگان به دور از فضای سیاسی برای دفاع از میهن دست به اسلحه و قلم بردند و به فکر نهضت مردم و آب و خاکشان بودند تا این انقلاب را از دست ندهند.
تفاوت اقتضاهای آن زمان با دوره کنونی چیست؟
در آن دوره شاعران جناحی نبودند. در سالهای اخیر همه چیز جناحی شده است. با توجه به اوضاع فعلی خیلی از شاعران وارد فضاهای دیگر شدهاند و بعضی به نقد حاکمیت پرداختند. البته دلایل این بحثها به تغییرات جهانی بازمیگردد. آن زمان به اندازه امروز ظلم آشکار نبود و در چنین دورانی است که بسیاری از نخبگان از اعتقاداتشان عدول میکنند. در عصر حاضر اتفاقات سریع رخ میدهد و همه جهان هم در این اتفاقات سهیماند. در همین رخدادهای شعری اخیر مانند جشنواره دقت کنید. این موضع در جهان فراگیر شده است. جمعیتی سعی میکنند جلو حرکت نیکی در جهان را بگیرند و این همان نفرت شیطانی است. آزاد بودن فضای مجازی به ایجاد تغییرات سرعت میبخشد. دیگر نمیتوان یک موضوع را طی چند دهه پنهان و پوشیده نگاه داشت. شایعات و حرفهای باطل هر چهقدر هم که قوی باشند، یک روز از بین میرود.
تکلیف شاعران در این دوره چیست؟
ما در این دوره به وحدت نیازداریم. بعضیها فکر میکنند همیشه باید گروه خاصی در رأس امور فرهنگی باشند؛ در حالی که باید همگانی بودن را در ادبیات بپذیریم. باید بپذیریم که هرکس با هر سلیقه و پسند ادبی میتواند در وادی ادبیات گام بردارد و بدرخشد. از این سو و آن سو افرادی هستند که کجبینی سیاسی دارند و علاقهمندند مرزهایی بین شاعران قائل شوند. این بحثها معمولاً از سوی کسانی انجام میشود که در عمل نمیتوانند چیزی خلق کنند و طی سالهای اخیر از آثار دیگران تغذیه کردهاند. این آدمها همیشه در فکر کوبیدن گروه خاصیاند و مطمئن باشید که چند وقت دیگر گروه دیگری را هدف قرار میدهند. شاعرانی که هنوز کودک درونشان را حفظ کردهاند هیچ گاه وارد چنین مجادلههایی نمیشوند. کسانی که حسن نیت دارند شاید در مواردی مخالف بعضی جریانهای موجود باشند که این امر مورد اشکال نیست. معتقدم شاعران حقیقی باید حرفشان را بزنند. فلسفه انقلاب نیز همین است. گوش دادن به صداهای مخالف و مطرح کردن صداهایی که دارای تشخصاند.-
چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۸
نظر شما