سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۴
دکتر رضا داوری اردکانی و علاقه به آثار تولستوی

دکتر رضا داوری اردکانی، رییس فرهنگستان علوم در همایش آراء و افکار تولستوی گفت: : از جوانی به آثار نویسندگان روس و به ويژه تولستوی علاقه داشتم و زمانی که این کتاب را خواندم پیش خودگفتم: ما چه کرده‌ایم؟، چه می‌کنیم؟، سرانجام ما چیست و چه می‌شود؟

مهمترین نکات مطرح در سخنرانی رییس فرهنگستان علوم را به شرح زیر می خوانید:

* شاعران و نویسندگان و فیلسوفان هم گاهی که از مرگ حرف می‌زنند خيلي‌ها مي‌گويند که از مرگ حرف نزنيد چون سخن گفتن از مرگ آن را به خانه ما مي‌آورد. مرگ از عشق چیزی نمی‌گوید و همواره رازپوش است اما عشق گاه به آن اشاره می‌کند و نویسندگان و شاعران نمی‌توانند مرگ را ناديده بينگارند. مرگ پایان زندگی نیست بلكه سراسر زندگی است.

* از جوانی به آثار نویسندگان روس و به ويژه تولستوی علاقه داشتم و زمانی که این کتاب را خواندم پیش خودگفتم: ما چه کرده‌ایم؟، چه می‌کنیم؟، سرانجام ما چیست و چه می‌شود؟

* گزارشی درباره تولستوی نوشته‌ام که آن را قرائت می‌کنم: تولستوی هم می‌توانست مثل همه مردم عادی مرگ شخص دیگری را روایت کند اما او عظمت و حقارت آدمی را در این مرگ دیده است.

* تولستوی به روح تاریخی روسیه تعلق دارد هر چند شاید از همه نويسندگان روسيه متجددتر و جهانی‌تر باشد. تولستوی در پايان عمر در برابر نیست انگاری متداول در دوران خود سخت موضع گرفت. وی در نوشته و زندگی عادی خود از روسی‌ترین نویسندگان روسی‌تر بود و همه عمرش در روستا زندگی کرد.

* رمان «مرگ ایوان ایلیچ» گزارش زندگی مردی است که حقوق خوانده و به شغل خود به طرزي اغراق آميز اهمیت می‌دهد. برخی نویسندگان گفته‌اند که این کتاب داستان واقعی زندگی و مرگ قاضی ایوان ایلیچ مچنیکف است اما خود مچنیکف معتقد است که شخصیت او از آنچه در اثر تولستوی آمده برجسته‌تر بوده است. تولستوي در «مرگ ايوان ايليچ» از ديدگاه فلسفي قهرمانانش را مهمان مرگ می‌بیند. وی در «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» تجربه خود را از مرگ بیان کرده است بنابراین مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه در اين اثر نخواسته صرفاً مرگ مچنیکوف را بیان کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها