علی کریمیان صیقلانی میگوید که از کتابش راضی است تنها به این دلیل که شاید حرکتی را شروع کرده و این که برخی تابوها را درعین پرهیز از افراطها و تفریطها شکسته است. با این حال معتقد است که میشد مبانی زیباییشناسی در عرفان اسلامی را بهتر از این نوشت. در ادامه گفتوگو با حجتالاسلام دکتر علی کریمیان صیقلانی را بخوانید.
ـ در بخشهای ابتدایی کتاب گونهاي تقسیمبندی از عرفان ارایه كردهايد و در خلال آن به عرفانهای دینی تحریفشده نیز اشاره شده است. با توجه به این که عرفانهای غیردینی و نوظهور نیز از عناصر زیبایی برای جذب مخاطبان خود استفاده میکنند، فکر نمیکنید جای بررسی بیشتری درباره این موضوع درکتاب وجود داشت؟
بله، امروز عرفانهای نوظهور نیز از مسیرهایی که عناصر زیباییشناختی در آنها هست، استفاده میکنند و از این نظر تعبیر شما درست است. منتهی آن چه مهم بود این بود که در حوزه هنر نیاز به منبعی داشتیم که تا حدودی مبناییتر و بر اساس استانداردها و با تکیه بر منابع گوناگون اسلامی ــ اعم از آیات، روایات و عرفان ــ بتواند به مقوله زیباشناسی که روح هنر است، بپردازد. در حوزه نیز هنوز در این مقوله کار خاصی نکردهایم. این کتاب هم فقط در زمینه عرفان است آن هم با توجه به نظرات کسانی چون محیالدین عربی، ملاصدرا و غزالی در حالی که ما عارفان دیگری نیز داریم. کما این که در آیات قرآن و روایات به این مباحث توجه شده است. یعنی میخواهم بگویم در همین حوزه تفکر گرایش اسلامی ما هنوز کارهای انجام نداده بسیاری داریم. من اطلاع دارم که عزیزانی در زمینه عرفانهای کاذب هم مشغول کارهستند ولی از هر کس انتظار میرود در حوزهای که تخصص دارد، وارد شود. از من نیز انتظار میرود که به حوزه عرفان و فلسفه اسلامی که تخصص و گرایش من در این زمینهها بیشتر بوده است، بپردازم. اما در آینده اگر دیگران این کار را نکردهاند، میشود سراغ آن رفت. من در کتاب به موضوع عرفانهای غیردینی به عنوان یکی از کاستیها و محورهایی که در آینده میشود درباره آن کار کرد، اشاره کردهام.
ـ در مقدمه کتاب به این نکته اشاره کردهاید كه زیباییشناسی عرفانی که شما به سراغ آن رفتهاید از جنس زیباییشناسی سنتی مبتنی بر مبانی وحی، عرفان و حکمت اسلامی است. چرا سراغ زیباییشناسی مدرن نرفتهاید؟
در این زمینه میشود در محورهای گوناگونی کارکرد اما آن چه که مدّ نظر من و دغدغهام بوده، تکیه بر مبانی زیباییشناسی سنتی بوده است. «کانت» یکی از کسانی است که به طور جدی به این بحث پرداخته و «هایدیگر» و دیگران نیز به این بحثها توجه کردهاند اما من به آن چه که بیشتر علاقه شخصیام بوده، پرداختهام. یکی از استادان بزرگوار دانشگاه تهران که در زمینه هنر و فلسفه هنر بسیار کار کرده زمانی برای من تعریف کرد که یک بار به سمیناری در آمریکا دعوت شده بودم و در آنجا بحثهای مختلفی درباره زیباییشناسی از اندیشمندان مختلف غربی معاصر و متقدم مطرح شد و چون من از ایران آمده بودم از من خواسته شد که دقایقی درباره زیباییشناسی در اسلام صحبت کنم. او میگفت با وجود این که من دکترا داشتم و استاد دانشگاه بودم، نتوانستم حتی چندین جمله هم درباره این موضوع صحبت کنم و تلقی او این بود که ما دراین زمینه کار چندانی انجام ندادهایم. درباره برخی زمینهها افراد زیادی کار كردهاند ولی در موضوع زیباییشناسی دراسلام خلأ بسیاری داریم جز چند صفحه که سید حسین نصر نوشته است یا برخی نوشتههایی از افراد مشهور که البته خیلی سطحی و مقدماتی به این بحث پرداختهاند نه مبنایی. از اینرو فکر میکردم آن چه که ما الان در آن زمینه بیشتر خلأ داریم، پرداختن به این بحث با اتکا به منابع سنتی است. هر چند در میان روشنفکران اندیشه غربی افراد بسياري درباره آن صحبت کردهاند ولی باز هم خلأ وجود دارد و کسی نیامده است به طور مستقل کتابی در این زمینه تألیف کند. محقق هم موظف است جاهایی را پر كند که خلأ بیشتری وجود دارد. در میان روشنفکران غربی نیز در این زمینه ضعف وجود دارد که خودشان نیز به آن اذعان دارند و باید حرفهای آنها را خواند و مورد بررسی قرار داد و اگر میتوانیم کمکی بدهیم کما این که گاهی حرفهای آن ها به ما هم کمک میکند. اما هر چه هست این که در آنجا حرفهایی به صورت منظم و دستهبندیشده وجود دارد. اما متأسفانه ما در مقوله هنر و از جمله بحث زیباییشناسی و فلسفه هنر دینی کم کارکردهایم . منابع و داده وجود دارد ولی پراکنده است و باید به صورت هدفمند جمع شوند. از این جهت بحث زیباییشناسی سنتی در اولویت کار من قرار گرفت نه این که نباید به مقوله زیباییشناسی مدرن پرداخت.
ـ با این حال در فضای دانشگاهی ارتباط هنر و عرفان بیشتر با تکیه بر مبانی مدرن بررسی و جستوجو میشود نه مبانی اسلامی.
بله، درحوزه هم همین طور است و بحث هنر در آنجا نیز مظلوم واقع شده است. من کتابی نوشتهام با عنوان «عشق در سه مكتب: مشّاء، اشراق و حكمت متعاليه». خیلیها به طرح این بحث اعتراض کردند و گفتند چرا این بحث را برجسته میکنید. پاسخ من اين است كه چرا نباید به این بحث پرداخت آن هم وقتی بحرانهای اجتماعی را میبینید؟ امروز هنر، انسداد جدی در محتوا پیدا کرده است. دوستان حوزوی ما نیز باید بیایند در این زمینه کار کنند. شما درحوزه هم کتابی نمیبینید که در زمینه زیباییشناسی نوشته شده باشد. اگر آدرسهای پایانی کتاب من را نگاه کنید در آن اسمی از نویسنده مشهور حوزه که کتابی را در این زمینه به طور مستقل نوشته باشد، نمیبینید. در حالی که تنظیم و تألیف آثاری از این دست واقعاً ضروری است.
ـ جایگاه این بحث صرفنظر از دانشجویان و فضای حوزه برای مخاطب عام که ظاهراً در نظر شما هم بوده، چگونه تعریف شده است؟
فکر میکنم کتاب برای مخاطبان دانشگاهی و حوزوی که میخواهند به صورت نظری به این مباحث بپردازند، نوآوری دارد و مطالب به صورت علمی ارائه شده است. کتاب صرفنظر از کارکردهای علمی، کارکردهای عملی و جنبههای تربیتی نیز دارد. یعنی اگر کسی بخواهد حضور خدا را به صورت زیباشناختی در اطراف زندگی خود جدیترحس کند و به طبیعت اعم از طبیعت مصنوع و غیرمصنوع با نگاه دیگری نظر بیندازد که در زندگیاش تاثیر داشته باشد، این کتاب به او کمک میکند. در این کتاب سعی كردهام نشان دهم که در اندیشه عرفان اسلامی همه عالم تجلی خدای زیباست. اگر کسی از این جهت نیز به کتاب نگاه کند و فقط بحث علمی و پژوهشی کتاب در نظرش نباشد و بخواهد الهامهایی برای زندگی بگیرد، کتاب خوبی است هر چند کمی سختی و دشواری در اصطلاحات دارد. به هر حال زبان عرفان، زبانی رمزگونه و پیچیده است و من سعی کردهام آن را ساده کنم ولی در عین حال فکرمیکنم اگر کسی بتواند از گردنهها و سختیهای مفاهیم بگذرد، مباحث تربیتی خوبی برای خواننده و انتقال آن به دیگران دارد. روح این کتاب روح سلطه کل بودن است چرا که همه چیز در عالم زیباست و درک این مباحث میتواند به تغییر رفتار در انسان کمک کند.
ـ فکر نمیکنید طرح این مباحث در کتاب بیشتر برای دانشجویان و علاقهمندان حوزه فلسفه و عرفان اسلامی جذاب و جالب توجه باشد تا دانشجویان هنر؟
ببینید هدف اصلی این کتاب کارکرد معرفتی آن است یعنی همان بحث جنبههای علمی. این که دیگران نیز بتوانند ازمباحث آن استفاده کنند، محدودیتی ندارد به شرط این که هنرمندان ما از صرف رفتار خارج شوند. یکی از مشکلاتی که ما امروز با آن مواجهیم این است که هنرمندان ما كمتر مطالعه دارند. کسی چهره خوبی دارد و هنرپیشه شده یا صدای خوبی دارد و خواننده شده است ولی همین مقدار برای اوکافی نیست. در طول تاریخ معمولا هنرمندان، ازمیان فیلسوفان بودهاند و کسانی بودهاند که درباره هنر علم داشتهاند، رابطههای علم را با هستی و اطراف خود میدانستند و درزمینه روانشناسی مطالعه داشتهاند. ما باید هنرمند را با آن مفهوم معرفی کنیم. یک وقتی هنرمند صرفاً یک هنرپیشه است ولی گاهی کسی هنرمند به مفهوم واقعی است و همان طور که افلاطون میگفت میتواند از طریق هنر به باطن خود و هستی دست پیدا کند. الان هنرمند در کشور ما نیازمند بازتعریف است و کتاب برای کسی که کمی با اصطلاحات عرفانی آشنا باشد، از این جهت کارکرد تربیتی دارد. با این حال گروه هدف کتاب استادان و دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا هستند که علمی و سر کلاس و با حضور استاد این مباحث را می خوانند و یکی از وظایف استاد هم این است که گرههای کتاب را حل کند.
ـ در مباحث کتاب بیشتر به مبانی عرفانی و فلسفی کسانی چون ابنعربی، ملاصدرا و غزالی توجه کردهاید و جای دیدگاههای بزرگان دیگری که در این زمینه نظری دارند، خالی است. توجهتان به عقاید ابن عربی و ملاصدرا بر اساس علاقهمندی شخصی بوده است؟
رشته تخصصی من فلسفه است و آثار قبلیام نیز در این زمینه و یا نزدیک به این کتاب، تالیف شده است. براي نمونه، کتاب «عشق در سه مکتب» یا «تقابل ارزشها در کربلا» ــ كه نگاه به کربلا از جنبه زیباشناختی است ــ یا کتاب «اخلاق زیستمحیطی در حکمت اسلامی »را که بهتازگی منتشر شده و درباب چگونگی تعامل با طبیعت است ميتوانم نام ببرم. در واقع من این نگاه عرفانی را از مدتها پیش پیدا کردهام و آن ساحتها و فضاهایی درعرفان را که احساس میکنم در زمان ما نیاز است بیشتر به آنها توجه کرد، اول رصد ميكنم و بعد به مخاطبان خود عرضه ميدارم. اعتقاد هم ندارم که صرف نوشتن کفایت میکند. نوشتههای ما باید بتواند مشکلی را یا در حوزه علمی یا درحوزه عملی و رفتاری حل کند و بیشتر متوجه خلاها باشد.
ـ این سؤال را از این جهت پرسیدم که هنوز هم درمیان صاحبنظران و حتی محافل دانشجویی درباره دیدگاههای عرفانی و فلسفی کسانی مثل ابنعربی و ملاصدرا سؤال و شبهه وجود دارد.
ببینید ما معتقدیم کسانی مثل محیالدین ابنعربی درعرفان و ملاصدرا در فلسفه درحقیقت سنگ بنای مکاتب بعد از خود هستند. عرفان ما بهشدت تحت تأثیر محیالدین عربی است و اگر بخواهیم چند نفر را در عرفان نام ببریم که در حوزه نظری کار جدی کردهاند و دیگران از آنها متاثرند، قطعاً یکی از آنها ابنعربی است یا ملاصدرا که گل سرسبد فلاسفه اسلامی است که به ویژه درحکمت متعالیه زحمات بسیاری کشیده است .من فکر میکنم اینها الگوها و معيارهاي ما هستند و اگر این الگوها و معيارها را درنظر بگیریم طبیعتا افراد دیگری که در شعاع آنها هستند نیز تعریف میشوند. علت توجه به این دو بزرگوار همین بوده است.
ـ به همین دلیل بحث وحدت وجود و اصالت وجود را که درباره آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد نیز در کتاب مطرح کردهاید؟
خب، به این دلیل بوده که آن چه عرفا و امثال ملاصدرا در خصوص این بحث میگویند با آن چه دیگران میگویند، بسیار متفاوت است .باید بگوییم که کسی مثل ملاصدرا در باب موضوع اصالت وجود و وحدت وجود چه میگوید و بعد فهم دیگران را با فهم امثال ملاصدرا بسنجیم . در بحث هستیشناسی، این که همه هستی یکی است یا نه، بحث مهمی است و برای همین در کتاب و در بحث هستیشناسی به این موضوع پرداخته شده است.
ـ شما در کتاب به طور مفصل به مفهوم زیبایی پرداختهاید. در این میان تکلیف زشتی یا شر چه میشود که به هر حال در نظام هستی وجود دارد هر چند که به طور مستقل اصالتی ندارد و به تبع زیبایی و خیر در عالم ناسوت پديدار ميشود؟
یکی از مباحثی که در بحث هستیشناسی کتاب مطرحشده، همین موضوع است. اگر بپذیریم که همه چیز خداست و هر آن چه در عالم وجود دارد تجلی صفات و اسماء الهی است پس اگر خدا زیباست همه چیز هم زیباست. آن وقت دیگر از نظر عرفان ما چیزی به عنوان زشت درعالم تکوین نداریم یعنی همه آن چه که عارفان در بحث زیبایی عالم میگویند، در قالب عالم تکوین تعریف میشود. بنابراین اگر خدا زیباست و نور او همه عالم را پر کرده، پس از منظر نگاه عرفان همه چیز زیباست و زشت به مفهوم فلسفی وجود ندارد. فلاسفه ما همه این موضوع را قبول دارند که مقوله شر یا زشتی مفاهیم فلسفی هستند و وجود خارجي ندارند.
ـ پس عبارت «ما رایت الاجمیلا» حضرت زینب(س) درواقعه کربلا متوجه زیبایی است که او فرای عالم ناسوت میبیند؟
ایشان به این مساله نگاه میکند که در واقعه کربلا یک عاشق کامل، نشانههای عشق خود را به رخ مخاطبان میکشد: عـاشــقـا کـمــتــر ز پــروانـه نــهای/ کی کـنـــد پـروانـه زآتـش اجتـنـاب.
در واقعه کربلا و در نمود بیرونی و ظاهری کسی را میبینیم که کشتهشده است ولی درعالم واقع معشوقی به مقام وصال عاشق خود میرسد. رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس درشبهای عملیات چه حالی داشتند و چه ذوقی میکردند برای شهادت؟ این عبارت مشهور حضرت زینب (س) در واقعه کربلا هم اشاره به همین اصل دارد که آن چه من در کربلا دیدم سراسر عشق و شیفتگی بود. من درکتاب «تقابل ارزشها در کربلا» به طور مفصل به این بحث پرداختهام.
ـ بحثی با عنوان «انسان کامل و رمزملکوت» را درکتاب مطرح کردهاید. فکر نمیکنید جای پرداختن بیشتری به آن وجود داشت؟
بله؛ به این بحث از این جهت در کتاب پرداختهشده که در بحث هنر و زیباشناسی و اندیشه اسلامی این سؤال وجود دارد که کلید رفتن به عالم باطن در دست کیست؟ قرآن میفرماید در پس ظاهر عالم ماده باطنی وجود دارد که زیبایی در آنجا فراوانتر و عمیقتر است و هنرمند را هم کسی میداند که از این ظاهر و ناسوت به باطن و راز عالم برسد. کلید راه رسیدن به راز عالم فقط در دست انسانهای کامل است. من موافق این صحبت شما هستم و شاید یکی از بخشهایی که در تجدید چاپ کتاب بیشتر به آن بپردازم و بسط بدهم همین قسمت خواهد بود.
ـ خودتان از کتاب راضی هستید یا فکر میکنید جای پرداختن به مباحث دیگری هم وجود داشته است؟
از این جهت خوشحالم که برخی تابوها را شکستهام.
ـ مقصودتان پرداختن به موضوع عشق و عرفان و هنر است که همواره حساسیتهای خاصی در زمینه آن وجود دارد؟
بله. به هر حال عرفان یک لبه بسیار لغزنده است و چون متأسفانه حقیقت در آن به صورت مجازها درآمده، حساسیت افراد درباره آن درست است .منتهی افراد زیادی که برخی نیز در قید حیات نیستند از این کتاب مراقبت کردند و فکر میکنم تا حدودی رعایت ملاحظات شده است. جالب است بگویم که این کتاب تا امروز نزدیک 15 کارگروه بسیار قوی در حوزه و دانشگاه دیده و البته نظارت استاد احمد احمدی را با توجه به اشراف و حساسیتی که به مباحث فلسفی دارد نیز با خود داشته است. اعمال این دقتنظرها تا حدودی انسان را مطمئن میکند که مسیر طیشده در کتاب توام با افراط و تفریط نبوده است.
به هر حال کتابی را نوشتم که شاید برخی استادان را به این فکر بیندازد که آن را بخوانند و ایرادهای آن را بگیرند و اصلاح کنند تا کتابهای بهتری نوشته شود. فقط از این جهت که شاید حرکتی را شروع کرده باشم، راضی هستم. این که میشد بهتر از این نوشت، چرا که نمیشد؟ منتهی آن چه برایم مهم بود اینکه آغازکننده مسیری باشم. میدانید که فلسفه خشک است و روح و معنا آنقدر در آن نیست. یک بار یکی از بزرگان حوزه مرا دید و چون میدانست که من کارهایی در این زمینه شروع کردهام گفت احتمالا کسی برای شما دعا کرده است. چرا باید کسی این حرف را به من بزند؟ مگر صحبت کردن درباره زیباییشناسی، هنر و عشق گناه است؟ ما باید فکرمان را عوض کنیم. الان با هنر در حال تصرف دنیا هستند. درباره عرفانهای نوظهور آن چه که قلبها را تسخیر میکند محتوای عرفانها و موسیقی آنها نیست بلکه جنبههای دیگری است که امروز قلبها را متحول میکند . آنچه که امروز بحران فوقالعاده هنر است، محتواست. خب چرا ما نباید با استفاه از مبانی عرفانی خودمان از این مباحث استفاده کنیم. به هر حال من منتظر نقد کتابم و ارایه کارهای بهتری از سوی دیگران هستم و معتقد نیستم که عرفان را کامل فهمیدهام. دیگران هم باید وارد این عرصه شوند و در این حوزه به طور جدی قلم بزنند. ما باید این فضاها را جدی بگیریم.
ـ چه آثار جدیدی در دست تالیف دارید؟
چند کتاب در دست چاپ دارم یکی «علمالنفس فلسفی در اندیشة ابن سینا» و دیگری «اخلاق زیستمحیطی در حکمت اسلامی» است. کتاب دیگری تحت عنوان «مبانی اخلاق جنسی در اسلام» را نیز دانشگاه گیلان به تازگی منتشر کرده که از جهاتي در تعارض با مبانی غربی آن است.-
نظر شما